هفدهم - رادیو وای | زن.زندگی.آ
Description
این اپیزود بهونه ای برای شنیدن صدای زنانی که در کنارمون هستن ولی صداشون رو نمیشنویم. اینجا این صداها شنیده میشن و امیدوارم مردها با دقت بشنون و این اپیزود باعث آگاهی و تغییر بشه.
🎧
اسپانسر این اپیزود:
کلینیک دندانپزشکی تخصصی ایثار
ارائه دهنده تمامی خدمات دندانپزشکی و ایمپلنت دندان دیجیتال.
اولین مرکز تخصصی ایمپلنت دیجیتال در خاوریانه، همراه با گارانتی و ضمانت کیفیت مادامالعمر
ارائه خامات تخصصی دندانپزشکی با پرداخت اقساطی بدون نیاز به چک یا ضامن
رزرو نوبت و مشاوره و ویزیت رایگان توسط برترین متخصصین کشوری از طریق وبسایت ایثار کلینیک:
http://www.isarclinic.com/
✅
برای حمایت از ما لطفا رادیو وای رو در کست باکس سابسکرایب کنین و به دوستانتون معرفی کنین.
همچنین میتونین جهت حمایت مالی، وارد سایت "حامی باش" بشین و با کمک هاتون رادیو وای رو برای ادامه ی راه حمایت کنین، تا در کنار هم رادیو رو با وای بشنویم.
لینک سایت حامی باش جهت حمایت مالی : https://hamibash.com/radioypodcast
لینک اینستاگرام پادکست رادیو وای : https://www.instagram.com/radioypodcast
فایل این اپیزود با چند روز تاخیر در کانال تلگرام آپلود می شود.
#پادکست_رادیو_وای













![رادیو وای [مصاحبه با باشگاه پادکسترهای جوان] رادیو وای [مصاحبه با باشگاه پادکسترهای جوان]](https://s3.castbox.fm/67/ba/b2/c2c0ad49ba9f44b3c919756687.jpg)










❤️💯
از این اتفاق های مشابه برای همه زنهای ایرانی زیاد افتاده . ولی یه اتفاقی که هیچ وقت یادم نمیره اینه که من و دوتا از دوستام وقتی که راهنمایی بودم داشتیم از آموزشگاه برمیگشتیم تو یه محله بالا شهرمون بود که یکی از دوستام گفت بریم تو این کوچه در خونه یکی از دوستام که لباسشو بهش پس بدم کوچه خیلی طویلی بود همونطور که رسیدیم وسط کوچه یه دفعه ۴ تا ۵ پسره غول که خیلیم داغون بودن اصلا برای اونجا نبودن و انگار برای کشیدن مواد تو اون کوچه بودن جلوی راهمون رو گرفتن نمیتونستیم فرار کنیم چون جلوی راه بودن اگر هم میخواستیم به ابتدای کوچه فرار کنیم راه طولانی بود که حتما بهمون میرسیدن یه دفعه یکیشون منو بغل کرد من چنانی جیغی و فریادی زدم که تا حالا از خودم سراغ نداشتم این باعث شد اونا فرار کنن و مردم همه از خونه ها بریزن بیرون تمام بدنم میلرزید و گریه میکردم ولی فکر میکنین مردم اون کوچه چی گفتن از زن و مرد به ما حرف زدن که چرا ساعت ۸ شب تو کوچه بودین تقصیر از خودتونه . در حالی که فکر نمیکردن خوب اون کوچه هم برای زن و بچه خودشون امن نیست و ممکنه همچین اتفاقی برای ناموس خودشون هم بیفته . من تا چند روز
کاشکی تغییر ذهنیت ها رو از خودمون شروع کنیم و حتی یک قدم سهم ما به سوی برابری باشه و همون یک قدم ، قدم قدم تبدیل بشه به یک راه راهی به سمت برابری