چهل و هفتم _ خین قسمت پایانی (فرار)
Update: 2024-11-18
197
Description
طشت های رسوایی از پشتبام میافتد؟
مدیر اجرایی: اشکان هنرمنديان
دستیار: گیتی معتضدیان
موسیقی: علی قبادی
لطفا اين پادکست رو با دوستان خود به اشتراک بگذاريد
همچنين نظرات و پيشنهاداتتون رو براي ما توي قسمت کامنت ها بنويسيد.
راه هاي ارتباطي مستقيم
EMAIL: darolvokalaa@gmail.com
Telegram: 09128435492
https://t.me/Mohammadjavadaayanisani
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
























خیانت کرده ب شوهرش . دوست پسرش جلوش با چند نفر رابطه داشته .خودش جلو دوست پسرش با کسی رابطه داشته در آخر خودشون پاک بودن و دیگران چون معشوقه داشتن کثیف بودن و باید میمردن اینا هم برن با مال اونا که کشتن عشق کنن نرمال نیست ک هیچی احمقانه ترین حالت ممکنه
تا اونجایی که میخواست مامان باباشو رسوا کنه اوکی بود ولی قتل و واقعا نتونستم بپذیرم درسته خودش خیلی عذاب کشید آبروش رفت ولی این حق اونا نبود😭😭😭
عجیب بود،چه کارهایی که ازآدم سرنمیزنه،احساسهای متفاوت و خیلی شدید قاطی هم میشن،حس عشق،انتقام،نفرت.ایکاش همون حس عشق باقی میموند و بقیه احساسها به عمل تبدیل نمیشد،ایکاش منیژه بعداز اینکه دیدعاشق یه نفر دیگه است،پروسه طلاق روادامه میداد با همه سختی هاش،گاهی ماآدماجسارت پرداخت هزینه برای رسیدن به خواسته امونو نداریم،و بعد زندگی چند برابر ازمون میگیره،امیدوارم منیژه و کاظم وهمه کسایی که توی این پرونده آسیب دیدن پشت سرگذاشته باشن این دوران رو.زندگی سالم حق همه است ولی نه باآسیب زدن به بقیه.
خوب فکر میکنم که زود قضاوت کردم. سناریو بیییییی نظیری بود. اینکه منیژه به مجازات شروع به جرم محکوم شد کاملا به جا و درست بود ولی در خصوص کاظم... ایشون واقعا قتلو مرتکب شده، البته بنده این قضیه "جان در برابر جان" رو اصلا پسندیده نمیبینم. ولی اینکه کاظم هم مجازات کافی برای بازدارندگی رو نبینه هم به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نیست.
روایت داستان ها واقعاًمعنیش ،زرنگیه چیه ؟حال آدم از وکالت بهم میخوره بخاطرپول خیلی کارها میشه کرد.
منیژه گفت که شش تا لیوان شربت آماده کرده و توی هر شش تا سم ریخته، و قصد خودکشی هم داشته، و در آخرین لحظه پشیمون شده، کاظم سینی رو آورده و به همه شربت داده و دوتا لیوان خودشون مسموم نبوده، یعنی کاظم دوتا از لیوانای مسموم رو خالی کرده، شسته و دوباره شربت درست کرده، یا منیژه دروغ میگه و از اول هم قصد خودکشی نداشته؟
من اگه جای منیژه بودم این آدم ها رو در یک جا جمع می کردم و فیلم هاشون رو براشون پخش می کردم.اما فیلم از رابطه ی خودشون باهاشون نه.خودشون دوتا رو نباید آلوده می کردند. کافی بود دستشون رو برای هم دیگه و مردم رو کنند تا آبروی اونها هم بره. مخصوصاً شوهرش و سمیرا. و هر روز با فکر به اینکه چه بلایی سر اینا آورده بود لذت میبرد.
عجبا که میگن این شهر قشنگه...
من کامنت ها راخواندم وبه نظرم بدتراز رفتارهای منیژه وکاظم که قطعن بیمارگونه وهمانطور که گفتین به خاطر افسردگی وآسیب های روانی متعدد بوده واکنش دوستان به این داستانه که به نظرم فارغ از اینکه چقدر از داستان صحت داشت باید خود را جای طرف مقابل گذاشت ودرککردهرچندخیلی سخته همانطوری که خود شما در هر قسمت تکرار میکنید آیا اگر هرکدام از ماها جای کاظم بودیم و از تهران به خاش تبعید میشدیم یاجای منیژه بودیم و بانگاه بددیگران ومحدودیت های زیاد زندگی میکردیم فکرانتقام و این رفتارهای اشتباه به سرمون نمیزد؟؟
بخاطرپول وکالت اینجورادم وبرداشتن خیلی زشته ، گناهشون پنهان کردنی نیست
بخدا اگردونفرعاشق هم باشن هیچ جوره حاضرنمیشن دست کسی به عشقشون بخوره، چقدراوضاع خراب شده کاظم نمونه واقعی کسکش بوده، منیژه هم جنده خانواده هاشونم خراب
کارمنیژه وکاظم بیل زدن نبود دیگه شخم زدن
خنده داره منیژه میگه چطورمخ منصور وبزنم، ادای تنگ هارادرمیاره🤣🤣🤣🤣🤣
واقعا این داستان هاتون وگوش میدم از زنها میترسم
برام خنده داره شما ازچی اینها میخواستی دفاع کنی تودادگاه، من تودیوار پیامی دیدم که طرف گفته بود زن میخوام، منم چندتا اشناهای مطلقه رامعرفی کردم بعددیدم نه خیلی خوش اشتهاست گفت من بااین ثروتم، زن جوونترمیخوام، خودش 63سالش بود، منم گفتم باشه رفتم عکی یک زن خوشگل ومحجبه رادانلود کردم، چون خیرسرش مذهبی بود، منم گفتم این خوبه گفت عالیه، اون یکی خطم ودادم گفتم فقط لکنت زبون داره نمیتونه صحبت کنه، گفت حله، اقا تا شماره راگرفت برای اینکه مخم وبزنه گفت شماره کارت بده، ده تومن زد، فرداش بازده تا هشتادتومن
فقط یه داستان میگم از حضرت علی، این وبگم من اصلا مذهبی نیستم، یکروزی زنی پیش علی اقرارمیکنه که زنا کرده وحامله ست، وچون فاضی القضات علی بوده میگه برو بچه ت ودنیابیار، بعدهازن میادمیگه بچه مم دنیا اوردم میگه تادوره شیردهیش تموم نشده نیا، خلاصه زنه بازمیادمیگه دیگه بچه م بزرگ شده، علی میگه توبه کن،زنه میگه نه حتما منوبه سزای عملم برسونید، اخرش میارن سنگثارش کنن، حضرت علی قبل سنگ زدن به مردم میگه، تنها کسانی حق دارن سنگ بزنن که خودشون کاری نکرده باشن که جرمش سنگثارباشه، بعدمیبینه فقط خودش میمونه
اخه مگه میشه این همه کثافت کنار هم 🥺🙄😕😩😔🤔🤔😡
خوراک رانندگی
واقعا اینا کتابخون و اهل علم و ادب بودن؟؟؟؟ 🤔شگفتا
ممنون آقای اعیانی خیلی خوب روایت کردین من که تحت تاثیر قرار گرفتم 🙏