Discoverکته کتابکته کتاب: درباره نامه‌های کافکا و دورا
کته کتاب: درباره نامه‌های کافکا و دورا

کته کتاب: درباره نامه‌های کافکا و دورا

Update: 2025-11-02
Share

Description

رابطه فرانتس کافکا و دورا دیامانت از اون رابطه‌هایی‌ه که با وجود کوتاه بودن، وزن عاطفی و فلسفی عجیبی داره. یه جور وصالِ دیررسِ دو روحِ تبعیدی. اگر تمام زن‌هایی که در زندگی کافکا بودن (مثل فلیسه بائر و میلنـا یسنسکا) سایه‌ای از عشق و اضطراب بودن، دورا تبدیل به نوری شد که اون سایه‌ها رو جمع کرد..

با صدای علی جدیدی، آمور زرکریان و پریسا نوروزی

سال ۱۹۲۳، کافکا ۴۰ ساله بود و به‌مرز مرگ نزدیک می‌شد؛ سل داشت، خسته از دنیا و از خودش.
در همون دورانِ اقامتش در ساحل بالتیک، در اردوگاه تعطیلاتی کودکان یهودی، با دورا دیامانت آشنا شد؛ دختری ۲۵ ساله، اهل لهستان، از خانواده‌ای مذهبیِ حسیدی، اما با روحی سرکش و مدرن.
او اون‌قدر شجاع بود که از جامعه سنتی خودش فرار کرده بود تا خودش باشه.

کافکا در نامه‌ای به یکی از دوستانش نوشت که با دورا "به زبانی سخن گفتیم که هیچ‌کدوم بلد نبودیم اما کاملاً فهمیدیم."
از همون‌جا باهم موندن — تا آخرین روزهای زندگی کافکا.

کافکا معمولاً از نزدیکی انسانی می‌ترسید.
در نامه‌هاش به فلیسه پر از ترس، وسواس، اضطراب و خودخوریه.
اما با دورا، انگار اون ترس فرو ریخت.
برای اولین بار در زندگی، تصمیم گرفت از خونه پدرش جدا شه، به برلین بره، و با او زندگی کنه.
برلینِ آن سال‌ها فقیر و متشنج بود، اما برای کافکا و دورا، مثل خانه‌ای واقعی بود—خانه‌ای که هیچ‌کدوم قبلاً نداشتن.

دورا پرستارش بود، معشوقش، محافظش.
کافکا، که از دیدن غذا رنج می‌برد چون گلوش زخمی بود، تنها از دست دورا می‌تونست چیزی بخوره.

در بهار ۱۹۲۴، وقتی بیماری شدت گرفت، دورا با او به آسایشگاهی در وین رفت.
در آخرین روزها، او تنها کسی بود که کنار تخت کافکا نشست، دستش را گرفت، و در سکوت گریست.
در آخرین لحظه‌ها، کافکا خواسته بود نوشته‌های منتشر‌نشده‌اش سوزانده شوند.
دورا قول داد، ولی هیچ‌وقت کامل انجامش نداد. بخشی از آن دست‌نوشته‌ها (حدود ۲۰ دفتر و چند نامه) بعدها توسط پلیس نازی ضبط و نابود شدند.
او تا آخر عمر از این بابت احساس گناه داشت.

دورا بعد از مرگ کافکا در برلین ماند، وارد حزب کمونیست شد، با نازی‌ها درافتاد، و در نهایت از آلمان گریخت.
اما هیچ‌وقت از زیر سایه کافکا بیرون نیامد.

او در ۱۹۵۲ در لندن درگذشت، فقیر، اما هنوز عاشق.

رابطه‌ی کافکا و دورا را نمی‌شود با معیار «عشق رمانتیک» سنجید.
دورا برای کافکا آخرین تکیه‌گاهِ انسانی بود، نمادِ شفقت، نوعی نجاتِ زمینی از دلِ دوزخ ذهن.
و برای دورا، کافکا ترکیبی بود از پیامبر، شاعر، و کودک؛ کسی که از زخم‌های خودش جهان می‌ساخت.
اگر بگیم فلیسه، «نامه‌نگاریِ ذهنِ بیمارِ کافکا» بود، دورا «سکونِ جسم و روحِ او» شد.

 

در پادکست یکی دیگه از پادکستهامون رو هم معرفی کردیم. پادکست شب تاب.

شب تاب رو میتونید از لینک زیر پیدا کنید:

https://castbox.fm/va/3675888

 

See omnystudio.com/listener for privacy information.

Comments 
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

کته کتاب: درباره نامه‌های کافکا و دورا

کته کتاب: درباره نامه‌های کافکا و دورا

کته کتاب