شرمیون یه وقت حرفایی میزنه که من با خودم میگم این از کجا میدونه مثلا وقتی میگه یک نفر پدرشو به اسم اینکه فوت شده از شهر خارج کرده و فراری داده و یه نفر نمیتونه تا این حد اطلاعات از یه شهر دیگه داشته باشه و جایی که میگفت ملکه با لباس مبدل منتظر ناخدا بود و بهش گفت آیا شرمیون کنیز من در کشتی هست که ما بریم و کلا خودشو دست بالا میگیره و من موندم اینهمه اطلاعات جزیی از یکی مثل آنتوان از کجا داشته که اون سوار تخت روان با زنا بوده
Jun 12th
Reply
Shahla
سلام ببخشید من خیلی عجولم میپرسم که آیا این کتاب تو فصل سی و پنجم تموم میشه یا ادامه هم داره چون گفتم فصل به فصل گوش بدم برم جلو
Jun 11th
Reply (1)
mozhgan honarpisheh
بسیار عالی و خوانا روایت شد ممنون
Jan 28th
Reply (1)
fariba
ممنون از خوانش زیبا. ولی چشممون خشک شد به این کانال!
Jan 5th
Reply (4)
cheshme3om
ممنون از خوانش عالیتون. عجب آدمی بوده این مارک انتونی. یادم نیست توی متن بهش اشاره شده بود یا نه، ولی علاوه بر سر سیسرو، دو تا دستهاش رو هم قطع میکنه و در معرض عموم قرار میده. البته یه جا هم خوندم که اکثر صفات بدی که بهش نسبت دادن پروپاگاندای دشمنانش بوده.
شرمیون یه وقت حرفایی میزنه که من با خودم میگم این از کجا میدونه مثلا وقتی میگه یک نفر پدرشو به اسم اینکه فوت شده از شهر خارج کرده و فراری داده و یه نفر نمیتونه تا این حد اطلاعات از یه شهر دیگه داشته باشه و جایی که میگفت ملکه با لباس مبدل منتظر ناخدا بود و بهش گفت آیا شرمیون کنیز من در کشتی هست که ما بریم و کلا خودشو دست بالا میگیره و من موندم اینهمه اطلاعات جزیی از یکی مثل آنتوان از کجا داشته که اون سوار تخت روان با زنا بوده
سلام ببخشید من خیلی عجولم میپرسم که آیا این کتاب تو فصل سی و پنجم تموم میشه یا ادامه هم داره چون گفتم فصل به فصل گوش بدم برم جلو
بسیار عالی و خوانا روایت شد ممنون
ممنون از خوانش زیبا. ولی چشممون خشک شد به این کانال!
ممنون از خوانش عالیتون. عجب آدمی بوده این مارک انتونی. یادم نیست توی متن بهش اشاره شده بود یا نه، ولی علاوه بر سر سیسرو، دو تا دستهاش رو هم قطع میکنه و در معرض عموم قرار میده. البته یه جا هم خوندم که اکثر صفات بدی که بهش نسبت دادن پروپاگاندای دشمنانش بوده.