کیمکست/۲ _ آه ای مامان
Update: 2024-08-1362
Description
سلام بچهها
این اپیزود حدودا ۳ هفته پیش ضبط شده .
هنوز نرسیدم جواب کامنتای پر مهرتون رو بدم ولی شما همین الانش بدونین که قیافم وقتی کامنتاتون رو میبینم عین این ایموجیه میشه 🥹🫀
.
.
#شبتون بخیر
خوب بخوابید رفقا🫂
.
.
داستان آه ای مامان _ احمد حسنزاده
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
خیلی خوب بود با واقعیتی ملموس ...🥺🥺
جلوگیری از الزایمر رژیم غذایی سالم و کاهش مصرف قند به حداقل رساندن مصرف هموسیستئین انجام تمرینات سرگرم کننده افزایش مشارکت های اجتماعی و شرکت در کلاس انجام ورزشهای منظم ترک دخانیات و مشروبات الکلی مصرف دارو طب سنتی برای جلوگیری از آلزایمر خواب کافی برای پیشگیری از آلزایمر مصرف ویتامین ها مدیریت استرس در پیشگیری از آلزایمر کتاب خواندن بازی با کودکان گوش دادن به موسیقی تاثیر یوگا و مدیتیشن بر آلزایمر
خدایا چقدر دلم براشون میسوزه مخصوصا اگه ک بچه های خوبی نداشته باشن.و چقدر تنها میشنادما ک پیر میشن. وااقعا ترسناکه پیر شدن خودمون و تصور کنیم
چقدر گریه کردم با این داستان مامان بزرگم آلزایمر داشت، پدرم چند هفته قبل از فوتش علائمی از آلزایمر نشون میداد. چقدر ازینکه بابام دختر کوچولوش یادش نیاد وحشت کرده بودم
همین مامان بابام عمو بزرگه م رو فکر میکرد آقاجونمه ( شوهرش ) باهاش قهر میکرد ناز میکرد ، گله میکرد ، خیلی وقتا خیلی واضح به عموم اشاره میکرد و میگفت که شوهرمه 😔 ما تنها کاری که میکردیم حرفاشو تایید میکردیم و پای خاطراتش میشستیم و از قدیم برامون میگفت ولی یه جوری تعریف میکرد که انگار تو زمان الان داره اتفاق می افته فیلم کفش هایم کو رو حتما اگه ندیدی ببین 😔
یا مامان مامانم یه پول بیست تومنی کاغذی میداد به داییم میگفت برو از آقا کاظم ( نونوایی محل ۴۰ سال پیششون ) ده تا نون بخر و با بقیه ش یه سطل ماست بگیرو بیا خونه، یا وقتی تلفنی باهاش حرف میزدیم موقع احوالپرسی اسم مارو اسمای فامیل هایی که ۵۰ سال پیش فوت کردن رو میگفت، مثلا میگفت خوب هستین هاجر خانوم( همسایه ۵۰ سال پیششون) بمیرم واسه هردوشون😔
وای کیمیا من هر دو مامان بزرگام آلزایمر گرفتن و به رحمت خدا رفتن، مامان بابام همیشه بچگیای عمو کوچیکمو که فوت کرده رو تو خونه میدید و هر موقع میومد همش خونه ما میگفت میخوام برم بچم تو خونه تنهاست، غذا چی میخوره؟یا میگفت با فرهاد(عموم)رفتیم جمکران، در صورتی که ما میدونستیم هیچ جا نمی تونست بخاطر شرایطش بره و جوری با آب و تاب از سفرشون برامون تعریف میکرد که ما فکر میکردیم سرکارمون میذاره و تو دلش بهمون میخنده تا اینکه خواهرش ( خاله بابام) بهمون گفت تو دورانی که فرهاد بچه بوده واقعا رفتن این سفرو
وای کیمیا من هر دو مامان بزرگام آلزایمر گرفتن و به رحمت خدا رفتن، مامان بابام همیشه بچگیای عمو کوچیکمو که فوت کرده رو تو خونه میدید و هر موقع میومد همش خونه ما میگفت میخوام برم بچم تو خونه تنهاست، غذا چی میخوره؟یا میگفت با فرهاد(عموم)رفتیم جمکران، در صورتی که ما میدونستیم هیچ جا نمی تونست بخاطر شرایطش بره و جوری با آب و تاب از سفرشون برامون تعریف میکرد که ما فکر میکردیم سرکارمون میذاره و تو دلش بهمون میخنده تا اینکه خواهرش ( خاله بابام) بهمون گفت تو دورانی که فرهاد بچه بوده واقعا رفتن این سفرو
میگما من کنجکاو خانواده این آقا شدم که چی ب سرشون اومده😁
سلام کیمیا جان من وقت خواب نمیتونم گوش بدم چون چند سال پیش که داشتم مثل همیشه قرآن گوش میدادم تا خوابم ببره،وقتی خوابم برد خونه ی همسایه از نشت گاز منفجر شد وحالم تا مدتها بد شد،ولی دیگه نتونستم موقع خواب چیزی گوش بدم چون ترس تو وجودم موند😔 اما به وقت کار حتما گوش میدم و یکی از لذت های زندگیم اینه😊الان هم دارم برا میهمانی شب شام درست میکنم گوش میدم وگریه میکنم،چون واقعیه و امکان داره برای هر کسی که فکرش هم نمیکنی پیش بیاد*
ای جونم که کامنتم برات انگیزه شده 🥰🥰🥰 صداتم عالیه ❤️
دقیقا باهات موافقم نه فقط آلزایمر همه بیمارها واقعا نیاز دارن به حفظ جو و روحیه و عادی سازی واقعا خیلی تاثیرگذاره
من پدر بزرگم الزایمر میگیره کم کم بخاطر تومور مغزی که داشته و چیز ترسناکی که وجود داره اینه که مرده هارو میدیده یعنی مثلا اقوامشون یا دوستاشون که چندین سال از مرگشون گذشته رو میدیده و صداشون میکرده
سلام کیمیا جون خیلی خوب خوندی راستش گریم گرفت دوست داریم برای هرکسی که میشناسمش بزارمش خیلی ناراحت کننده بود از اون واقعی ها که ممکنه اتفاق بیوفته .
یه بار خالم خدا بیامرز به مامانم صبح زود زنگ زد همه خواب بودیم کلی بد و بیراه به مامانم گفت که تو مانتو مو برداشتی از اول چشمت به مانتوی من بود و کلی چیزای دیگه.مامانم بعدش کلی گریه کرد ولی چون خواهرش بود و سنش زیاد بود گذشت کرد.ما اون موقع نفهمیدیم الزایمره.الان که پادکستتو شنیدم فهمیدم پس اون بنده خدا الزایمر داشته
سلام کیمیا جان این علائمی که گفتی مادر منم داره کاملا میفهمم چی میگی 🥺🥺
کتاب نامه از کاترین هیوز و خاطرات یک آدمکش رو خوندم متوجه شدم که آلزایمری ها تقریبا مثل هم عمل میکنند
من خیلی ترسیدم اونجا که گفتی تو حیاط بچه میبینن😭😭😭
مادر خدای روی زمین❤️🩵💎🙏🏻🌸 ممنون کیمیا جان🙏🏻🌸❤️
کیمیا جون عالی بود پدر همسرم الزایمر داشتند و تقریبا توی سه سال به سرعت پیشرفت کرد پارسال دیگه فوت کردند خیلی مهربون بودند با اینکه هیچوقت باهم آشنا نشدیم و نتونستیم ارتباط نزدیکی با هم پیدا کنیم ولی نگاه پر مهرش رو فراموش نمیکنم گاهی ازم میپرسید تو کی هستی ؟ منم میگفتم زن ولید و بعد میگفت آهان همون ایرانیه توی سرش پر از جای زخم بود که میگفتند توی زندان زمان صدام شکنجه شده چون نرفته برای جنگ با ایران 👇