خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد
Apr 7th
Reply
sobhan
عجیب با پسره همزاد پنداری کردم
Apr 7th
Reply
Mahdie
گــاهـی گمان نمی کنی ولی خوب میشود
گــاهـی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود…
گــه جور میشود خود آن بی مقدمه
گــه با دو صد مقدمه ناجور میشود…
گــاهـی هزار دوره دعا بی اجابت است
گــاهـی نگفته قرعه به نام تو میشود…
گــاهـی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گــاهـی تمام شهر گدای تو میشود…
گــاهـی برای خنده دلم تنگ میشود
گــاهـی دلم تراشه ای از سنگ میشود…
گــاهـی تمام این آبی آسمان ما
یــکباره تیره گشته و بی رنگ میشود…
گــاهـی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هــرچه زندگیست دلت سیر میشود…
گــویـی به خواب بود،جوانی مان گذشت
گــاهـی چه زود فرصتمان دیر میشود…
کــاری ندارم کجایی ، چه میکنی
بـی عـشق سر مکن که دلت پیر میشود….
*قیصر جانِ امینپور
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد
عجیب با پسره همزاد پنداری کردم
گــاهـی گمان نمی کنی ولی خوب میشود گــاهـی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود… گــه جور میشود خود آن بی مقدمه گــه با دو صد مقدمه ناجور میشود… گــاهـی هزار دوره دعا بی اجابت است گــاهـی نگفته قرعه به نام تو میشود… گــاهـی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گــاهـی تمام شهر گدای تو میشود… گــاهـی برای خنده دلم تنگ میشود گــاهـی دلم تراشه ای از سنگ میشود… گــاهـی تمام این آبی آسمان ما یــکباره تیره گشته و بی رنگ میشود… گــاهـی نفس به تیزی شمشیر میشود از هــرچه زندگیست دلت سیر میشود… گــویـی به خواب بود،جوانی مان گذشت گــاهـی چه زود فرصتمان دیر میشود… کــاری ندارم کجایی ، چه میکنی بـی عـشق سر مکن که دلت پیر میشود…. *قیصر جانِ امینپور