اپیزود بیست وهشتم - خوندی؟
Update: 2022-11-14
77
Description
این قسمت پادکست سیبیل تقدیم میشود به «جادی میرمیرانی» و «امید هرمزی» پادکسترهایی که در زمان انتشار این اپیزود در بند هستند
پادکست سیبیل جاییست برای شنیدن قصههای معمولی از آدمهای معمولی
نوشته و خوانش: مهرسا رهنما
۱- سرود باشگاه آرسنال
۲- همشاگردی سلام
۳- Red Army Blues - The Watherboys
۴- معلم بد - ابی
۵- تاک - سیاوش قمیشی
۶- مرد ناشناخته - ونگلیس
۷- بداههنوازی نی در بیات اصفهان و شوشتری - شاهو عندلیبی
۸- A Brotherhood of Heroes - Wilbert Rogers
موسیقی آغازین: مهرسا رهنما
من یک دهه شصتی با تمام استرس های شما و در تمام دوران ابتدایی و راهنمایی و حتی دبیرستان بعد از دیپلم ریاضی بالاخره در کنکور مورد علاقه ام هنر شرکت کردم و در دانشگاه هنر اصفهان که آرزوی جوانی ام بود درس خواندن و بعد از سالها انتظار روزی قدم به هنرستانی گذاشتم که عشق نوجوانی ام بود و آرزوی درس خواندن در آن به شکل دیگری برایم محقق شد. من هنرآموز آن هنرستان شدم. این روزهایی که دارم پادکست شما را گوش میدهم خرداد ماه است و فصل امتحان ها. ژوژمان ها و فصل روزگاری سرد در دل گرما من و دخترانم ادامه زندگی تلخ را با کامی تلخ تر از قبل به تصویر میکشیم. هر روز رنگ درد و اندوه را بر بوم می پاشیم و در خط خط آزمون ها درد و رنگ حک میکنیم. یک معلم همدرد یک معلم همرنگ یک معلم که همچنان بذر امید را در دل خودم و دخترانم زنده نگه داشته ام به امید به گل نشستنش. اما بین خودمان بماند امیدم خیلی کمرنگ و بی رمق شده.
سلام مهر سا جان ما دهی چهلی ها با شما دهی شصت تائ ها چندان تفاوتی نداشتیم ما هم در شرایط شما درس خواندیم
مهرسای عزیز اپیزود جدید کی منتشر میشه؟
دوست داشتم آقا ، هنر زیادی میخواد اینجوری اپیزود پر کردن، دمت گردم، من تازه آشنا شدم با شما🌻
نه نخوندم با هم یه کاریش میکنیم کنارتم 🕊✌️
من خیلی خوب خونده بودم، اما برگه ام رو سفید دادم!
بله خوندیم که کاش نخونده بودیم، جالبیش اینجاست بااینهمه نقدی که به گذشته مون و ایام مدرسه داریم، چطور هنوز عاشقشم نمیدونم هنوز میمیرم واسه دهه شصت 🥴🤔حالا مهرساجان پاشو بنویس و بخون که منتظر اپیزود جدیدیم، امروز دور دوم سیبیل رو مرور میکنم تاقسمت جدید🤪
سلام اقا مهرسا خیلی خوب می نویسد انقدر قشنگ مارا به ان حال هوا می برید که نفس مان بند می اید. درود فر زند وطن
سیبیلو جان به شدت منتظرم که بازم برامون قصه بگی من روزمو با قصه های تو شروع میکنم وهم میخندم وهم غمگین میشم.بلند شد سیبیلو جان وبازم قصه بگو لطفا
پرسیدی خواندم؟ خواندم اما بد خواندم....وقت هایی که باید عشق و محبت و لذت از زندگی می خوندم، کینه و نفرت رو خوانی میکردم.یه وقت هایی که باید خنده و شادی از زندگی یاد میگرفتم و به دیگران هم یاد می دادم عوضش ترس با خودم مرور میکردم....اشتباهاتی که هنوز هنوز ادامه داره...البته همگی مقصر هستیم یکی کمتر و یکی بیشتر...مرسای عزیزم باید بهت بگم همه درس های خوانده و نخوانده رو بر عکس بهمون یاد دادند و امتحان گرفتند و هنوز هنووووزه این قصه ادامه داره...
افرین آورین
فوق العاده بود اول صب قبل اینکه برم سرکار پادکست های شمارو گوش میدم و کلی انرژی میگیرم
من خیلی وقته نامه نمی تونم بنویسم به زحمت چهار خط غر بزنم که شبیه همه چی باشه غیر نامه، اما دیشب پادکست تو پلی شد و من انقدر خوشحال شدم انقدر خوشحال که آخرین باری که انقدر خوشحال بودم یادم نیاد، دیدم مهرسا نشسته لب یه پنجره توی خونه شلوغه شلوغه همه ما هستیم مهرسا داره تعریف می کنه ما ریسه می ریم از خنده، انقدر که قند بپره توی گلوی من، فکر می کردم کی بشه پادنامه دوباره در بیاد که من نامه داشته باشم بنویسم، صدات باباجان قفل رو باز کرد یهو دیدم چقدر نامه دارم بنویسم چقدر حرف دارم بزنم، اصلا یه نامه دارم اختصاصی برای پسری که توی راهرو ادای اندی رو در می آورد که کله گردش توی لباس های یه شکل بقیه برق می زد، مهرسا نشسته بود لب پنجره داشت خاطره مدرسه تعریف می کرد ، من از خنده اشکم می اومد اما بیرون صدای دهل بود، صدای ساز و آواز بود، بابا جان می دونم سخته، می دونم پادکست ساختن این روزا خیلی سخت تره به خصوص وقتی یه تیکه از خودته، اما اپیزودات مثل همون هوای دم اسفندماه، که پر از نفس شکوفه های کم جون❤️
اونقدر جنس دردمون یکی هست که همه شنونده ها رد زندگی و خاطراتشون رو در این پادکست مرور میکنند بوی دهه ۶۰ و هفتاد بوی مدرسه ، بوی گند نماز خانه و موکت های کثیف، بوی استرس و بوی خاک و کرک نشسته رو زمین کلاس که مجبور بودیم روش امتحان بدیم میپیچه تو دماغت. خلاصه این حس خوبی هست، حس مثل هم بودن و درک کردن تو این روزها خیلی از درد هامون رو قابل تحمل میکنه. امروز همه با هم نخوندیم و از قصد هم نخوندیم و نخواهیم خوند آنچه این رژیم دیکته کرده.
نہ،خیالت راحت باشہ
بخدا که نیاز داشتم به این پادکست. دم شما گرم . به امید شادی ایران و ایرانی 🌱
ما یه مدیری داشتیم هر چز از اخلاقشان بگم باز تمومی نداره.اصلا اصول رفتار با یه جوون رو بلد نبودن.چون کلاس ما تو نماز شرکت نمیکرد مدیرمون میگف بعدا بیان شمارو تحقیق کنن تاییدیه بخوان ازم میگم اینا حتی نمازم نمیخونن.منظورشون این بود رسما آیندتونو خراب میکنم!!
خیلی حالمون بده غصه امون نمیده اشکمون مث سیله کاش بنیاد ظلم ویران بشه با اشک مادرا😭😭
نه مهرسا... من که هیلی وقته مشق شب این معلم بد رو نمینویسم و درسای نفرت و اجبارشو نمیخونم.....
مهرسای نازنین، مرد خوب باز گردد عاقبت این در بلی رو نماید یار سیمین بر بلی ساقی ما یاد این مستان کند بار دیگر با می و ساغر بلی نوبهار حسن آید سوی باغ بشکفد آن شاخههای تر بلی طاقهای سبز چون بندد چمن جفت گردد ورد و نیلوفر بلی دامن پرخاک و خاشاک زمین پر شود از مشک و از عنبر بلی آن بر سیمین و این روی چو زر اندرآمیزند سیم و زر بلی این سر مخمور اندیشه پرست مست گردد زان می احمر بلی این دو چشم اشکبار نوحه گر روشنی یابد از آن منظر بلی من خمش کردم ولیکن در دلم تا ابد روید نی و شکر بلی