هفتاد و نه - سریال منچستر1975 قسمت چهارم (آخر) ؛ دو قربانی
Update: 2021-10-03
3,801
Description
متن و روایت: علی بندری
تدوین: امید صدیقفر
طراح پوستر: مجید آبپرور
موسیقی: پیمان عرب زاده
Raining YU:موسیقی تیتراژ
اسپانسرهای این اپیزود:
خ ناراحت کننده بود بازم دمتون گرممم🖤🙌
چه داستان غمباری بود؛ خصوصا اونجا که از عذاب وجدان برادر لسلی گفته شد؛ «اما غم این داستان به همینجا ختم نمیشه»... ممنون برای این سریال شنیدنی و اجرای حرفهای. چیزی که در موردش کنجکاوم اینه که الان در ایران پزشکی قانونی چقدر پیشرفت کرده و چقدر از علم روز پزشکی در پروندههای جنایی استفاده میشه؟ کاش یه نفر که کارش همینه یا اطلاعات معتبری داره، در موردش توضیحاتی بده برامون. و این که برام سواله چرا موضوع همه اپیزودها خارجی اند و به داستانها و پروندههای ایران اعتنایی ندارید؟
قلبم مچاله شد😭
همه به قهرمان داستان و استفان و شارلوت پرداختن،ولی من فکر میکنم یکی دیگه هم شونه به شونه بقیه اذیت شد،اونم کسی نیست جز برادر لسلی! اون حجم بی پایان غم و اندوهی که تا اخر روی شونه هاش بود، کمکی که نمیتونست بکنه و اینکه احتمالا بین مادر پدر و ناپدریش بهش کمتر اهمیت میدادن، نابودش کرده... یکی عین اون دخترا که روی شهادت دروغشون پافشاری کردن و با اینکه اشتباه بزرگی کرده بودن زندانی شدن استفان براشون مهم نبود، یکی هم مثل داداش لسلی که با اینکه گناهکار بود خودش رو نبخشید هرگز.
اینم اضافه کنم که توی داستان به زبان آتش من برای یه نفر خیلی متاثر شدم ولی توی این داستان غم تمومی نداشت.. اول لزلی بعد استفان بعد شارلوت بعد برادر لزلی... چقد غم داشت این داستان واقعا
من تمام اپیزود های این پادکست رو تا اینجا شنیدم ولی این داستان و داستان اون پدری که به جرم نکرده اتش زدن خونش اعدام شد، این دوتا داستان واقعا غمبار بود... خیلی زیاد غم داشت خیلی زیاد تاثیرگذار بود...
علی بندری لحنت و صدات شده بخشی از زندگی من. تو در روایت گری بینظیری. کاش ادامه بدی. 💚
عالی بود، مممنون و خسته نباشید 💫
جالبه قاتل اصلی اینهمه تجاوز کرده بعد راست راست میگرده خب چرا زندانیش نکردن
سپاس بابت آخرین اپیزود این داستان غمانگیز و بیعدالتیای که در حق استفان شد🙏🏻🥲
این دفعه ی چندمه این سریال رو گوش میکنم واقعا چطور میشه گریه نکرد!؟حداقل باید معذرت خواهی می کردن هم پلیس هم اون دخترها و همه ی کسانی که در این فاجعه ی انسانی دست داشتند
وای چقدر این داستان غم انگیز بود بیشتر به این فکر کردم من خودم به شخصه چقدر استفان و قضاوت کردم و حتی یه درصدم احتمال نمیدادم کار اون نباشه
در همه جای دنیا فقط نالایق ترین و مارمولک ترین و در واقع سیاستمدارترین ادمادر بدنه قدرت و سیاست رشد می کنن و بالا میرن، هر چه بیشتر تاریخ می خونیم و می شنویم بیشتر به این موضوع میرسیم، به قول یوال نوح هراری ، این جهان یا خدایی نداره یا اگر داره خدای شری داره
خیلیییی داستان ناراحت کننده و جذابی بود 🥲🥲
تو چ دنیای پلیدی زندگی میکنی تو یه شهر کوچیک چقدر کودک آزار وجود داشت😬
آقای بندری عزیز سلام.پادکست شما مرحمی برای شبهای تنهاییمه،شاید بدون اقراق هر اپیزود رو بیش از ده بار گوش کردم ،در زمان شادی،بارداری،فوت مادرم ،وقتی دخترم و میخوابوندم...با نخبگان عضلانی خندیم.با اپیزود دست به وجد اومدم،با آتیلا هیجان زده شدم... اما این اپیزود،این اپیزود غمش تمومی نداره،ممنون از انتخاب آهنگ ،من مجذوب دقیقه ۵۹ پادکستم،چون از دل آدم هیچکی خبر...نداره مرسی آقای بندری عزیز،مرسی
مرسی علی بندری من حالا این داستان رو تموم کردم و مثل تو بغض کردم
ای بابا بیچاره استفان😭😐 لعنت به اون دخترای احمق و اون پلیسا
بعد از مطالعه صد ها پرونده ؛ این تنها پرونده ای بود که اشکم رو سرازیر کرد :)
چه داستانای غمانگیزی تو دنیا اتفاق میفته آدم داغووووووون میشه واقعا