03 _آل از کتاب بخارای من ایل من,نویسنده_محمد_بهمن_بیگی,گوینده_ناصر
Description
#محمد_بهمن_بیگی زاده ۲١بهمن ۱۲۹۸ درگذشت ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ نویسنده و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران. از وی بهعنوان "پدر تعلیمات عشایری ایران" یاد می شود. در سال ۱۲۸۹ که در ایل متولد شد، محمود خان برای زاده شدنِ پسرش در حین کوچ، تیر هوایی در کرد و مادیانهای ایل را وا داشتند تا شیهه بکشند. "بیگی" در کتاب "ایل من، بخارای من" مینویسد: "روز تولدم مادیانی را دور از کُرّه شیریاش نگاه داشتند تا شیهه بکشد در آن ایام اجنّه و شیاطین از شیهه اسب وحشت داشتند!" ده ساله بود که والدینش به تهران تبعید شدند؛ بنابراین، محمد به تهران آمد و در مدرسهٔ علمیهٔ ولیآباد مشغول تحصیل شد. بهمنبیگی وضعیت خود را اینگونه توصیف میکند: «تنها فرد خانواده که خوشحال و شادمان بود من بودم… شب و روز درس میخواندم دو کلاس یکی میکردم… من اولین کودک قشقایی بودم که در کلاسهای ابتدایی شاگرد اول شدم… دوران تبعید بسیار سخت گذشت و بیش از یازده سال طول کشید. چیزی نمانده بود که در کوچهها راه بیفتیم و گدایی کنیم. مأموران شهربانی مواظب بودند که گدایی هم نکنیم… روزگارمان در تهران به سختی میگذشت. دستمان از دار و ندارمان کوتاه بود. در طول اقامت یازده ساله خود در پایتخت هیچگاه نتوانستیم خانهای مستقل و دربست اجاره کنیم. چند خانوار پرجمعیت ایلی بودیم و در کنار چندین خانواده کمبضاعت شهری به سر میبردیم… رنج کوچک من از فقر بود. رنج بزرگم از استتار فقر بود.» 🔘مهندس #علی_اکبری در کتابی با عنوان "مکتب بهمن بیگی" که در سال ۱۳۹۱ خورشیدی آنرا به تالیف در آورد, می نویسد: "محمد بهمنبیگی تحصیلات مقدماتی را به روش سنتی در ایل خود آغاز میکند و پس از تبعید به تهران دوره ابتدایی را در مدرسه علمیه شروع میکند. او همواره به عنوان شاگرد ممتاز تشویق میشود. بهمنبیگی کلاس دهم دبیرستان را در رشته ریاضی-علمی در تهران به پایان میرساند و کلاس یازدهم را ناچار میشود در شیراز ادامه دهد. پس از شروع سال تحصیلی، به دلیل اینکه پدرش جزو تبعیدیها بود، به او سوءظن میبرند و بالاخره موفق میشود در دبیرستان دیگری در رشته ادبی ادامه تحصیل بدهد. در اینجا او با دکتر مهدی حمیدی، معلم انشا آشنا میشود و از جانب ایشان تشویق میشود که مطالعه کند و به نویسندگی بپردازد. بهمنبیگی سال بعد، بار دیگر برای ادامه تحصیل روانه تهران میشود. در سال ۱۳۱۸، پس از اتمام دبیرستان (دارالفنون)، وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران میشود و در سال اول دانشکده، بر دیوان «اشک معشوق» دکتر مهدی حمیدی مقدمهای شورانگیز مینگارد. در سال ۱۳۲۱ از دانشکده حقوق فارغالتحصیل میگردد. پس از حضور در ایل در سال ۱۳۲۱ به عنوان دستیار ناصر خان قشقایی منصوب شد و به دلیل استعداد ذاتی و آشنایی با زبانهای فرانسه، آلمانی و انگلیسی، باعث پیشرفت ایلخان در مواجهه با خارجیها و مذاکره با آنها شد. ایل قشقایی که همواره با انگلیسیها در جدال بود در جنگ جهانی دوم با آلمان همکاری داشت و بهمنبیگی تنها مترجم در دستگاه ایلخانی بود. در تاریخ تعلیم و تربیت ایران افراد بزرگ و نقش آفرین و ستودنی کم نیستند. میرزا تقی خان امیر کبیر، میرزا حسن رشدیه، جبار باغچهبان و دکتر محمود حسابی هر کدام به سهم خود در اشاعهٔ فرهنگ و دانش سهم به سزایی در شکلدادن به سرمایه انسانی ایران داشتهاند. قطعاً محمد بهمنبیگی را میتوان در ادامهٔ این نامهای بزرگ آورد با تفاوتها و شباهتهایی که هر کدام نسبت به دیگری دارند. یکی از شاخصههای کار بزرگ بهمنبیگی در آموزش، در پیش گرفتن روشهایی بود که کاربردش در ایران تازگی داشت و هیچگاه نیز تکرار نشد. نویسندگانی کار او را تقلید و نوآوریهای او را تأثیر گرفته از آموزشهای اصل چهار ترومن تلقی میکنند اما با نگاهی به تاریخ اصل چهار و بررسی کارنامه آن در کشورهای دیگر مشخص میشود که بهمنبیگی یا تهیه یک برنامه درونزا و مطابق با نیازهای ایل و بهرهگیری از تجربیات خودش در آموزش محدود به بستگان در حین کوچ به مدلی یگانه در تعلیمات عشایر رسید. برنامههای مشابه اصل چهار در خود ایران به نتیجه ملموسی نرسید و در هیچ جای دیگر جهان هم این هیئت عمرانی نتوانست موفقیت چشمگیری پیدا کند. این جاست که نقش و تأثیر بهمنبیگی خود را به عنوان وجه افتراق این برنامهها نشان میدهد. بهمنبیگی از ایل برخاسته بود و با شرایط زندگی و وضعیت فرهنگی آن به صورت دست اولی آشنا بود. سلسله مراتب طبقاتی ایلی را خوب میشناخت و موقعیت شخصی اش به او کمک میکرد تا بتواند این سلسله مراتب خشک را دور بزند و آموزش را به محرومترین طبقات ایل هم برساند. او به درستی از یاری بخت (شرایط و موقعیت فردی و اجتماعی مناسب) میگوید وقتی کار خود را توصیف میکند: «دست غیبی، خواست خدا و شانس عشایر عامل اصلی جریانی بود که کار بدیع و دشوار تعلیم و تربیت عشایر موفق گردد. خواست خداوند بود که مردم عشایر به احترام و آسایش برسند. وسیلهای میخواسته، بخت یاری کرده و مرا انتخاب کرده. کارهای انجام شده از عهدهٔ یک نفر خارج است. موانع بزرگی وجود داشت. مدرسه متحرک لازم بود و اجازه میخواست. ساختمان میسر نبود. سایه درخت، سایه دیوار، مدرسه بود. آزمون کردیم…» از این نظر او توانست کاری بیسابقه انجام دهد که برای زندگی میلیونها عشایر ایرانی حیاتی بود. اگر موارد بالا به عنوان نوآوری کلی در نظر گرفته شود، بهمنبیگی در جزئیات نیز روشهای نوینی در مدیریت آموزشی و محتوای آن به کار گرفت. او با آشنایی دست اولی که با وضعیت سواد و روابط ایلی و زبانهای مختلف طوایف گوناگون داشت اقدام به استخدام روشهای منحصر به فردی در آموزش زبان فارسی به عنوان زبان مشترک کشور و زبان رسمی آموزشی کرد. علاوه بر این در آموزش درسهای دیگر نیز با توجه به امکانات موجود روشهایی نو به کار گرفت. بهمنبیگی برای توانمندسازی فرزندان عشایر کارش را از با سواد کردن شروع کرد اما به این مهم بسنده نکرد و بنیادهای مختلفی برای آمادهسازی عشایر به ورود به عرصه اقتصادی و اجتماعی کشور ایجاد نمود." منبع: shorturl.at/tyPR6 در باب کتاب #مکتب_بهمن_بیگی «دسترسی عالی مؤلّف به منابع معتبر و ارزشمند و وسواس و دقت وی در نگارش متنی مستند و در عین حال جامع و کامل که بتواند مفهوم و منظور را به صورت کاملاً علمی و تخصصی برساند، از محاسن کتاب مکتب بهمن بیگی تألیف جناب مهندس علی اکبری به شمار میرود. به عبارت دیگر در بین سایر آثار تألیف شده حول محور آموزش و پرورش عشایر و محمدبهمن بیگی میتوان گفت که این کتاب گنجینهای ارزشمند حاوی تاریخ و فرهنگ و معرف ویژگیهایی به نام تاریخ و فرهنگ قشقایی و شخصیتی به نام محمدبهمن بیگی است. اثر مذکور دائرهالمعارفی غنی در باب چهرهشناسی از یک اسطوره تمام و کمال علم و اخلاق و فرهنگ و ادب و قلم و هنر است. کتاب "مکتب بهمن بیگی" پژوهشی کامل و البته نو، خواندنی و پربار نه تنها درباره بهمن بیگی و تفکر و آثار اوست، بلکه این اثر وضعی کلی و نمایی روشن اما به اختصار و در عین حال جامع و کامل را از وضعیت دیروز و امروز عشایر ایران خاصه فارس ارائه میدهد. به عبارت دیگر، مطالبی نو و دست اول در صفحات گوناگون این اثر درج شده است.» 🔘استاد بیگی در کتاب "ایل من ,بخارای من" مینویسد: "میدیدم خویشاوندان فقیرم فرسنگها راه میرفتند تا کسی را پیدا کنند تا نامهای بنویسد." وی نخستین مدرسهٔ عشایری را در سال ۱۳۳۰، در سایة چادر میهمانی خودشان، برای بستگان و خویشان نزدیک راهاندازی کرد تا به آنها خواندن و نوشتن بیاموزد. سپس همسایگان نزدیک تقاضا کردند و به دنبال آن همسایههای دورتر و بدین ترتیب فکر بنای آموزش عشایری بیشتر اوج گرفت. بهمنبیگی با توجه به حضور و فعالیتش در آموزش عشایری مورد حمایت اصل چهار ترومن و موفقیت چشمگیرش در باسواد کردن عشایر در آموزش و پرورش فارس ابقا شد. وی به عنوان مسئول دایره تعلیمات عشایر (اداره کل آموزش عشایر) در آموزش و پرورش فارس تعیین شد.این اداره تنها اداره کلی بود که به خاطر بهمنبیگی و پروژه موفق وی در شیراز مستقر شد. در سال ۱۳۳۶ او توانست اجازۀ تأسیس دانشسرای عشایری را برای تربیت ۶۰ معلم در سال بگیرد. دانشآموختگان دورههای اول تا ششم، فقط پسر بودند، ولی از دورة ششم به بعد، اقدام به پذیرش دانشآموختگان دختر نیز شد. هر سال بر تعداد دانشآموختگان اضافه شد و این مجموعهی آموزشی در بیست و دو دورة فعالیت خود تا سال ۱۳۵۷ با تربیت ۸۷۶۴ معلم ـ که ۹۴۶ نفر از آنان را دختران و باقی را پسران تشکیل میدادند ـ پایة اصلی آموزش و توسعة سواد را در مناطق عشایری بنیان نهاد. وی در سال ۱۳۴۶ دبیرستان عشایری را با ۴۰ دانشآموز در شیراز تأسیس کرد که با وجود افزایش دانشآموزان در سالهای بعد، تا مدتها به دبیرستان ۴۰ نفره معروف بود! تا سال ۱۳۴۶، آموزش عشایر در ادارة کل فرهنگ استان فارس، تحت پوشش «دایرهای کوچک» به کار خود ادامه داد. از آن پس، آموزش فرزندان عشایر در کهگیلویه و بویراحمد، آذربایجان، کردستان، لرستان، ایلام، چهارمحال بختیاری، خوزستان، کرمان، گرگان و سیستان و بلوچستان تحت پوشش آموزش عشایر قرار گرفت و دامنة کار آنقدر گسترده شد که آن «دایرهٔ کوچک» به ادارة کل تبدیل شد. از این پس نظامهای آموزشی دیگری بهتدریج برای تعلیم و تربیت فرزندان عشایر کشور شکل گرفت. در سال ۱۳۴۹ اداره کل آموزش عشایر ایران در وزارت آموزش و پرورش تشکیل میشود اما مرکز و مقرّ آن بهواسطه حضور بهمن بیگی، شیراز تعیین میشود. بانو بی بی سکینه کیانی ,همسر دوم آقای بیگی و فعال فرهنگی و اجتماعی عشایر ایران, در گفتگویی با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران در فروردین ۱۳۹۸ میگوید: «اوایل دهه ۶۰ خورشیدی, شهید رجایی از بهمن بیگی دعوت به کار میکند اما او از ادامه کار عذرخواهی میکند.» وی در قسمتی دیگر از این گفتگو میگوید: «روزهای تلخ زندگی بهمن از زمانی آغاز میشود که برخی افراد تندرو، بهمن را بهواسطه خدماتش که در دوره رژیم پهلوی انجام شده بود، مجبور کردند مدتها در خارج از شیراز و تهران زندگی کند.» در ادامه می افزاید: «سپس با اماننامه آیتالله کنی در سال ۱۳۶۹ به شیراز آمدیم.» فراغت ۱۰ ساله بهمن بیگی به وی این فرصت را میدهد که مجددا به نوشتن روی آورد و تجارب آموزشی خود را در چند کتاب در قالب داستان بنویسد. ➖کتاب "عرف و عادت در عشایر فارس" که در سال ۱۳۲۴ به چاپ رسیده بود مجددا در سال ۱۳۸۱ تجدید چاپ شد. ➖کتاب "بخارای من ایل من" انتشارات آگاه ۱۳۶۸ ➖کتاب "اگر قره قاچ نبود" در ۱۳۷۴ ➖کتاب "به اجاقت قسم" انتشارات نوید شیراز ١٣٧٩ ➖کتاب "طلای شهامت" انتشارات نوید شیراز ۱۳۸۶ در ۸۷ سالگی بهمن بیگی کتاب طلای شهامت وی منتشر شد. بانو کیانی با اشاره به این که راه بهمن ادامه دارد می افزاید: «صدای درسهای بهمن بیگی هنوز در گوش کودکان ایل میپیچد» سخنان بهمن بیگی سال ۱۳۵۰ درجمع آموزگاران عشایر: «همه مشکلات ما در لابهلای الفبا خفته است و من اینک شما را به یک قیام جدید دعوت میکنم. قیام برای باسواد کردن مردم ایران که یک قیام مقدس است. من به نام این مردم رنجکشیده از شما میخواهم که بپا خیزید و روز و شب و گاه و بیگاه درس بدهید، درس بخوانید، درس بدهید و درس بخوانید.» زنده یاد بهمن بیگی، معلم بزرگ ایل، در یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ در ۹۰ سالگی پس از عمری تلاش و کوشش خستگیناپذیر در فرهنگ و آموزش این کشور، در شیراز چشم از جهان فرو میبندد و در بهشت زهرای عشایر به خاک سپرده میشود.
خیلی عالی بود ، روحش شاد
خیلی زیبا بود ، چقدر به ادبیات داستانی مسلط بود ، آقای زراعتی هم که همیشه در تلاسه دست مریزاد.
عالی
چقدر مظلوم و تنها بود زلیخا حتی زمان مرگش هم تنها بود. دغدغه ی بقیه تولد پسر بود نه نجات مادرش اشکم دراومد براش خوانش عالیه👌 پایدار باشید آقای زراعتی🌹
چقد بااحساس میخونین واقعا لذت میبرم ممنون ازتون
چه داستان های قشنگی ،چه خوانش و صدای زیبایی حس میکنم حضور دارم و میبینم اتفاقات رو ....🙏
کانالتون خیلی خوبه، ممنون 🍃🌸🍃