09 اپیزود نهم - گفتگو با کیست
Description
در
اپیزود نهم میشنوید:
تحلیلی
بر رمان مرسیه و کامیه؛
اثری
از ساموئل بکت
پادکست
آناتومی جهان در داستان
اپیزود
نهم
در
این اپیزود صحبت از مرسیه و کامیهست اما با این موخره اندکی به استقبال مرفی
رفتیم...
«من تنها بخشی از گذشته هستم!»
شخصیتهای
این مدت گوشههای ذهنم را مدام قلقلک میدهند. این اواخر ایوان ایلیچ و این چند روز
مرفی که داستانها نشانیشان را میدهند تا شخصیتهای حقیقی بیرون از فیلم و
داستان و خواب و خیال. به وجه مشترکی بین این همه رسیدهام که هنوز شک دارم تنها
زاییدهی ذهن خودم هست در نگاه به اطرافیان یا میتواند کمی از این بیشتر باشد!
البته به جز مرفی. چون گذشته و خانوادهای ندارد. خانواده دقیقا کنار همین کلمه
مینشیند؛ گذشته. ما کتاب میخوانیم، وارد دگرفضا و دگرزمان و حتی دگرشخصیتها میشویم.
زمانهایی خانواده و گذشتهمان را به حافظه میسپریم، میخواهیم روی دیگر زندگی
شخصیمان را ببینیم، کوشش میکنیم شخصی شویم. بعد از سالها به هر آدمی که خیره میشوم
گذشتهی غیرشخصی، چهرهاش را برایم میسازد. ما در نهایت نه کتابهای خوانده و
فیلمهای دیده و افکار درهمتنیدهمان که پدر و مادرهایمان میشویم. کمتر از
نیمی از روز پدر، کمتر از نیمی مادر و فقط دقایقی شخص خودمان هستیم، اگر به طور
کامل زیر خروارها خیال دیگران مدفون نشده باشد.
عقل
معاش ما را وادار به رفتارهایی مثل پدر و مادرهایمان میکند... بقیه عقلها را جای
دیگری میپروریم. عقل معاش ما را درست در منجلاب مشترکی به دلیل و مشابه با طبقه و
جایگاه خانوادگی میاندازد و چارهای نمیماند جز رجوع به زندگی کسانی که تمام مدت
آنجا زندگی کردهاند و باتجربه شدهاند. با همهی تجربههای شکست خورده. گاهی
گلاویز همان شکستها میشویم و تکرارش میکنیم. چون میخواهیم مثل پدر و
مادرهایمان نشویم. غافل از اینکه آنجا هیچی نیست. چون این عقل معاش تنها به یک
نحوِ گماشته شده کار کرده و میکند. به همان نحوی که پدرم کرد که مادرم کرد...
کتاب خواندن به عقل معاش ما چه کمکی میکند؟
اما
مرفی نه گذشتهای دارد و نه عقل معاشی. مرفی خودش است و شاید این همه تلاش برای
پیدا کردنش درواقع فرافکنی کوششی برای پیدا کردن خودِ دیگر شخصیتهاست که انگار
همان هیچکسها هستند یا پدر و مادرهایشان.