Discoverشاهنامه شنیدنی .Whispers of the Shahnameh100-از داراب تا اسکندر – روایت گذار ایران از شکوه تا چالش
100-از داراب تا اسکندر – روایت گذار ایران از شکوه تا چالش

100-از داراب تا اسکندر – روایت گذار ایران از شکوه تا چالش

Update: 2025-09-223
Share

Description

«اگر به شما بگویم فاتح جهان، اسکندر، در حقیقت شاهزاده‌ای ایرانی بود چه؟ شاهنامه پرده از رازی برمی‌دارد که سرنوشت شرق و غرب را به هم پیوند می‌زند.»

روایت پادشاهی داراب (همسان داریوش دوم)، جانشینی دارا (داریوش سوم) و اسکندر، نمونه‌ای روشن از آمیزش تاریخ با اسطوره است.

۲. ماهیت بخش تاریخی شاهنامه
هدف فردوسی تاریخ‌نگاری نبوده، بلکه آفرینش یک حماسه ملی و پاسداشت هویت ایرانی است. او تاریخ را در قالبی اسطوره‌ای بازسازی می‌کند. برای نمونه:

  • کوروش بزرگ در هیأت کیخسرو ظاهر می‌شود.

  • اردشیر در قالب بهمن معرفی می‌شود.

  • داریوش دوم با داراب انطباق دارد.

  • فیلیپ مقدونی با «فیلغوس» شاه روم معرفی می‌شود.

۳. کهن‌الگوها و جهانی‌شدن روایت
فردوسی از الگوهای مشترک اسطوره‌ای بهره می‌برد:

  • «به آب سپردن کودک»: داراب و موسی.

  • «گذر از آتش»: سیاوش و ابراهیم.

  • «وسوسه و عشق ممنوع»: سودابه و یوسف.
    این پیوندها روایت تاریخی را به سطحی اسطوره‌ای و جهان‌شمول می‌برند.

۴. داراب؛ میان داد و نبرد
داراب در کودکی به آب سپرده و به دست گازُری پرورش می‌یابد. پس از شناخت مادر، به تخت می‌نشیند و دادگری را محور حکومت خود می‌سازد: «مرا تاج یزدان به سر برنهاد».
در نبرد با روم، فیلغوس را شکست می‌دهد اما به جای نابودی کامل، صلح و ازدواج سیاسی با دختر او، ناهید، را می‌پذیرد. این وصلت زمینه‌ساز تولد اسکندر است.

۵. ایرانی‌سازی اسکندر
اسکندر در شاهنامه نه بیگانه‌ای فاتح، بلکه شاهزاده‌ای با ریشه ایرانی معرفی می‌شود. او فرزند داراب و ناهید است، اما نسب ایرانی‌اش پنهان می‌ماند. بدین‌گونه، شکست ایران از اسکندر به تقابل دو برادر ناتنی تعبیر می‌شود، نه شکست از بیگانه.
در شاهنامه، او دادگر و خردمند است، چهره‌ای که با اسکندر تاریخی تفاوت بنیادین دارد.

۶. دارا؛ واپسین شاه خودمحور
دارا (داریوش سوم) آخرین پادشاه ایران پیش از اسکندر است. فردوسی او را شخصیتی متناقض می‌نمایاند:

  • صفات منفی: تندخو، خودرأی و بی‌نیاز از مشورت: «منم رهنمای و منم دلگشای».

  • صفات مثبت: احترام به بزرگان و تأمین امنیت اقتصادی مردم.
    این دوگانگی، تصویری واقع‌گرایانه از فرمانروایی در آستانه سقوط است.

۷. نتیجه‌گیری
فردوسی تاریخ را به عنوان ماده خام حماسه به کار برده است. با بازآفرینی داراب، دارا و اسکندر، او تاریخ شکست را به درسی اخلاقی و هویتی بدل می‌کند. ایرانی‌سازی اسکندر راهی برای التیام زخم ملی است و شخصیت پیچیده دارا، هشداری درباره استبداد و زوال.
شاهنامه بیش از آنکه تاریخ باشد، روایت خرد و روح ایرانی است؛ جایی که مرزهای اسطوره و تاریخ در هم می‌آمیزند تا حافظه جمعی یک ملت تداوم یابد.

شخصیت‌های کلیدی شاهنامه: داراب، ناهید و اسکندر

شاهنامه در بخش تاریخی خود مرز اسطوره و تاریخ را کمرنگ می‌کند. در این میان سه چهره سرنوشت‌ساز نقش اصلی دارند: داراب، ناهید و اسکندر.

داراب، فرزند همای، در کودکی به آب سپرده شد و به دست یک گازُر بزرگ شد. بعدها استعداد و دلاوری‌اش او را به تخت ایران رساند. او شهر دارابگرد را ساخت، با تازیان جنگید و روم را شکست داد. سپس با ناهید، دختر فیلقوس پادشاه روم، ازدواج کرد. اما به دلیل بوی ناخوشایند دهان او (که با گیاه «اسکندر» درمان شد) ناهید را، در حالی که باردار بود، به روم بازگرداند.

ناهید در بازگشت، پسری به دنیا آورد که نامش را اسکندر گذاشت و فیلقوس او را فرزند و وارث خود معرفی کرد. بدین ترتیب، اسکندر با تبار ایرانی و پرورش رومی بزرگ شد، در حالی که برادر ناتنی‌اش دارا، پسر دیگر داراب از همسر ایرانی‌اش، وارث رسمی تاج و تخت ایران شد.

اسکندر، شاهزاده‌ای با هویتی دوگانه، در روم پرورش یافت و برای فرمانروایی آماده شد. در ایران، دارا به پادشاهی رسید؛ او پادشاهی تندخو و خودرأی بود، اما به شایستگان و ثروتمندان احترام می‌گذاشت.

تصمیم داراب در طرد ناهید، دو برادر ناتنی را در دو امپراتوری رقیب پرورش داد و سرانجام زمینه‌ساز نبردی بزرگ میان ایران و روم شد؛ نبردی که تاریخ و سرنوشت ملت‌ها را تغییر داد.

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

100-از داراب تا اسکندر – روایت گذار ایران از شکوه تا چالش

100-از داراب تا اسکندر – روایت گذار ایران از شکوه تا چالش

parsiadab شاهنامه خوانی