Discoverناصر زراعتی | naser zeraati11_چنین گفت زرتشت,نویسنده فردریک نیچه,مترجم_داریوش_آشوری,گوینده_ناصر
11_چنین گفت زرتشت,نویسنده فردریک نیچه,مترجم_داریوش_آشوری,گوینده_ناصر

11_چنین گفت زرتشت,نویسنده فردریک نیچه,مترجم_داریوش_آشوری,گوینده_ناصر

Update: 2023-06-202
Share

Description

#فردریک_نیچه فریدریش ویلهِلم نیچه (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Nietzsche) زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ – درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰ فیلسوف، شاعر،منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفهٔ غرب و تاریخ اندیشهٔ مدرن بر جای گذاشته‌است. (فیلولوژی کلاسیک به دانش بررسی «کلاسیک» زبان‌های هندواروپایی، ازجمله یونانی باستان، لاتین باستان و سانسکریت گفته می‌شود.) #نیچه در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در شهر کوچک روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد. پدر #نیچه کشیشی لوتری (پروتستانی)بود با سابقۀ آموزگاری و مادرش فرانسیسکا نیچه که یک سال پیش از متولد شدن نیچه در سال ۱۸۴۳ ازدواج کردند. آنها صاحب دو فرزند دیگر نیز شدند. وقتی نیچه پنج سال داشت، پدرش بر اثر یک ناخوشی مزمن مغزی درگذشت و برادرش "لودویگ جوزف" که شش ماه پس از درگذشت پدرشان در دو سالگی فوت کرد.سپس نیچه به همراه مادر و خواهرش , الیزابت فورستر-نیچه به #ناومبورگ نقل مکان کرد. در آنجا با مادربزرگِ مادری و دو عمهٔ مجرد نیچه زندگی می‌کردند. پس از فوت مادربزرگش در سال ۱۸۵۶، به خانهٔ اصلی خود که هم‌اکنون به موزه و مرکز مطالعات نیچه بدل شده‌است نقل مکان کردند. پس از فارغ‌التحصیلی در سپتامبر ۱۸۶۴،به امید رسیدن به مقام کشیش پروتستان، در #دانشگاه_بن به تحصیلِ الهیات و فیلولوژی کلاسیک مشغول شد. او و دوستش پائول یاکوب دویسِن ,دوره‌ای کوتاه به عضویت انجمن برادری بوشِن‌شافت (Burschenschaft) در #فرانکونی ( منطقهٔ تاریخی دوک‌نشین فرانکونی در آلمان ) درآمدند. پس از یک ترم تحصیل، نیچه به مطالعات الهیاتی خویش پایان داد و ایمان و اعتقادات #مسیحی خویش را رها کرد. در همان دورانِ نگارش مقالهٔ خود با عنوان «سرنوشت و تاریخ» در سال ۱۸۶۲، نیچه استنباط کرده بود که تعالیم بنیادین مسیحیت تحتِ تأثیر پژوهشهای تاریخی بی‌اعتبار گشته‌است, اما از سویی به نظر میرسد در همین دوران کتاب «زندگی مسیح» نوشتهٔ داوید اشتراوس نیز بر نیچۀ جوان تأثیری عمیق بر جای گذاشته‌است. افزون بر این، کتاب «جوهر مسیحیت» نوشتهٔ لودویگ فوئرباخ که در آن نویسنده استدلال کرده‌است که مردم خدا را آفریده‌اند بر نیچه تأثیرگذار بود. در ژوئن ۱۸۶۵، نیچه در نامه‌ای به خواهر ِشدیداً مذهبیِ خود,خبر از رها کردن ایمان مذهبی خویش داد. نیچه در بخشی از این نامه چنین می‌نویسد: «و این‌گونه راه‌ها از یکدگر جدا افتد: اگر طالب خوشی و آرامش روح هستی، پس ایمان داشته باش. لیک اگر طالب آنی که مُریدِ حقیقت باشی، پس تحقیق و جستجو کن…» #نیچه در سال ۱۸۶۵ تمامیِ آثار آرتور شوپنهاور را مطالعه کرد. او بیداری علایق فلسفی خود را مرهونِ مطالعهٔ کتاب «جهان همچون اراده و تصور» اثر #شوپنهاور میدانست؛ و بعدها تصدیق کرد که او یکی از معدود اندیشمندانی است که برایشان احترام قائل است، و بخش «شوپنهاور همچون آموزگار» را در کتاب «تأملات نابهنگام» به افتخار او به نگارش درآورد. او در دانشگاه لایپزیک با فلسفهٔ یونان نیز آشنا گردید. در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به کُرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافت که جوان‌ترین فرد در نوع خود در تاریخ این دانشگاه به‌شمار می‌رود.او در این دوران آشنایی نزدیکی با «یاکوب بورکهارت» نویسنده کتاب «تمدن فرهنگی رنسانس در ایتالیا» داشت. او هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود و با #واگنر آهنگساز آلمانی دوستی نزدیکی داشت. نیچه بعدها گوشهٔ انزواء گرفت و از همه دوستانش رویگردان شد. او در طول دوران تدریس در #دانشگاه_بازل با #واگنر آشنایی داشت. قسمت دوم کتاب تولد تراژدی تا حدی با دنیای موسیقی «واگنر» نیز سروکار دارد. نیچه این آهنگساز را با لقب «مینوتار پیر» می‌خواند. #برتراند_راسل در «تاریخ فلسفه غرب» در مورد نیچه می‌گوید: «ابرمردِ نیچه شباهت بسیاری به #زیگفرید (پهلوان افسانه‌ای آلمان) دارد فقط با این تفاوت که او زبان یونانی هم میداند با رسیدن به اواخر دهه۱۸۷۰ نیچه به تنویر افکار فرانسه مشتاق شد و این در حالی بود که بسیاری از تفکرات و عقاید او در آلمان جای خود را در میان فیلسوفان و نویسندگان پیدا کرده بود. در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی «پروسی» خود را ملغی کرد و تا پایان عمرش بی سرزمین ماند. او در حالی که در آلمان، سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی می‌کرد بخش عمده‌ای از آثار معروف خود را آفرید. «لو آندره آس سالومه» دختر یک افسر ارتش روسیه بود که به دردناک‌ترین عشق نیچه بدل شد. او می‌گوید: «من در مقابل چنین روحی قالب تهی خواهم کرد» و «از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم.» اینها نخستین جملاتی بود که نیچه در نخستین ملاقاتش با سالومه بر زبان آورد. 🔘جنون و مرگ #نیچه: در باب شروع جنون نیچه روایتی معروف وجود دارد که می‌گوید روز سوم ژانویه ۱۸۸۹ نیچه در میدان کارلو آلبرتو در #تورین (میدانی در شهر زیبای "تورین"در ایتالیا) داشت قدم می‌زد که با صحنهٔ شلّاق زدنِ یک اسب توسط یک کالسکه‌چی روبرو گردید. نیچه با دیدنِ این صحنه منقلب می‌شود و به سوی آن حیوان میشتابد: نیچهٔ گریان گردن اسب را در آغوش می‌گیرد و با مهربانی نوزاش می‌کند؛ و پس از چند لحظه در برابر چشمان حیرت‌زدهٔ کالسکه‌چی و ناظران ناگهان نقش بر زمین می‌شود. جنون و کسوف معنویِ نیچه با این اتفاق در میدان کارلو آلبرتو در شهر تورین ِ ایتالبا آغاز می‌شود. نیچه زندگی شخصی پر تلاطمی داشت و چندان با زنان هم میانه‌ای نداشت. نیچه دائماً بیمار بود و سردرد داشته و این سردردها را نتیجه زایش افکار نو میدانسته‌است. نیچه در ده سال آخر عمرش عملاً مجنون بود و خواهرش از او مراقبت میکرد. نظریاتی متفاوت در چگونگی مجنون شدن نیچه وجود دارد ولی یکی از این نظریات به استناد برخی پاره نوشته های نیچه ,بیش از پیش تقویت میشود و برخی از پژوهشگران از جمله پییر کلوسفسکی با استناد به آنها به دیوانگی ِ ساختگی نیچه اعتقاد دارند. مثلاً او در کتابِ « #سپیده‌دم » چنین می‌نویسد: «تقریباً در همه‌جا جنون و دیوانگی راهِ اندیشهٔ جدید را باز می‌کند… قدیمیها فکر می‌کردند که آنجا که جنون ظاهر می‌شود ذره‌ای نبوغ و خردمندی نیز همراهِ آن است… وقتی انسانِ برتر می‌خواهد یوغِ اخلاقِ حاکم را متلاشی و قانونی جدیدی را وضع کند ناچار است دیوانه شود؛ یا اگر واقعاً دیوانه نباشد (با رجوع به متن کتاب مشخص می‌شود که نیچه زیر عبارت «اگر واقعاً دیوانه نباشد» خط کشیده‌است.) خود را به دیوانگی بزند… مشاهده می‌شود که حتی نوآوران علمِ عروض مجبور شده‌اند نگرشِ شاعریِ تازهٔ خود را زیر نقابِ جنون پنهان و مطرح کنند… چگونه می‌توان دیوانه شد وقتی دیوانه نباشی و شجاعتِ وانمود کردن به آن را نداشته باشی؟... ای نیروهای الهی به من دیوانگی عطا کنید، آری دیوانگی عطا کنید تا بتوانم بالأخره خودم را باور کنم! آری به من هذیان، تشنج، روشنایی و تاریکی بدهید…» نیچه در ادامه می‌نویسد که در یونان باستان سه شیوهٔ جنون وجود داشته‌است: جنون ساختاری (وجودی)، جنون عمد (ارادی) و جنون ساختگی (تظاهر). در گفتارِ دیگری از همین اثر، نقش مؤثر جنون در تغییر و تحوّل جامعهٔ سنتی مطرح شده‌است و چنین مینویسد: «تمامیِ رهبرانِ معنوی ملتها به عوامل دیوانگی و شهادت متوسل میشدند و با تغییر آداب و رسوم جامعه روند راکد آن را متحوّل می‌کردند.» نیچه در کتاب « #دانش_طربناک» می‌گوید که مردمِ عوام اشخاصِ برجسته و تاریخ‌ساز را دیوانه میپندارند و چنین مینویسد: «به چشم عوام، احساسات والا و سخاوتمندانه فاقدِ فایدهٔ عملی و در نتیجه به دور از واقعیت است… آدم‌های حقیر، آدم نجیب و بزرگ‌منش را دیوانه می‌پندارند، چون او سرشتِ نامعقولتری دارد. کشش انسان‌های برتر به طرف چیزهای استثنائی است، چیزهایی که هیچ جذابیتی برای سایر مردم ندارد.» او همچنین در نامه‌ای به "پیتر گاست" صمیمی‌ترین دوست خود می‌نویسد: «هر روز بیشتر به این واقعیت پی می‌برم که زندگی را نمی‌توان تحمل کرد مگر دیوانگی چاشنی آن باشد اطلاعات وسیع نیچه در زمینه زبان‌ها، تاریخ، فرهنگ، از جمله یونانی و رومی و پژوهش‌هایی که صورت می‌دهد نشان از تسلط او بر فرهنگ و فلسفه ایران باستان دارد؛ مثلاً در «روزگار تراژیک یونانیان» که از نخستین آثار او است. شناخت او دربارهٔ تاریخ و فرهنگ یونان و روم، و مطالعهٔ آثار تاریخیِ بازمانده از ایران باستان، سبب آشنایی و علاقهٔ زیاد او به تاریخ و فرهنگِ ایرانِ باستان گردید. #نیچه یکی از نمونه‌هایِ عالی خردمند بینای #دیونوسوسی خود را در #حافظ مییابد. (دیونیسوس یا دیونیزوس , نام ایزدی در اساطیر یونان که دارای دو ریشه مجزا است، از طرفی او ایزد شراب، زراعت انگور، قداست می، ناظر بر جشنهای مقدس و حاصلخیزی طبیعت است و از طرفی دیگر دیونیسوس نشان‌دهندهٔ ویژگیهای برجسته هنر ادیان مختلف همانند کسانی که در الوزیس به عبادت می‌پرداختند.) نام ِ #حافظ ده بار در مجموعۀ آثارِ نیچه آمده‌است. بی‌گمان، دلبستگی #گوته به #حافظ و ستایشی که در دیوان غربی-شرقی از حافظ و حکمتِ شرقی او کرده، در توجه نیچه به حافظ نقشی اساسی داشته‌است. در نوشته‌های نیچه نامِ حافظ در بیشتر موارد در کنار نامِ گوته می‌آید و نیچه هر دو را به عنوانِ قله‌های خردمندیِ ژرف می‌ستاید. #حافظ نزدِ او نمایندهٔ آن #آزاده‌جانی_شرقی است که با وجدِ دیونوسوسی، با نگاهی تراژیک، زندگی را با شور سرشار می‌ستاید، به لذّتهای آن روی می‌کند و، در همان حال، به خطرها و بلاهای آن نیز پشت نمی‌کند (بلایی کز حبیب آید، هزارش مرحبا گفتیم!). این‌ها، از دید نیچه، ویژگی‌های رویکرد مثبت و دلیرانه، یا رویکرد «تراژیک» به زندگی ست. 🔸معرفی و نقد کتاب در باب کتاب #چنین_گفت_زرتشت : این کتاب تنها رمان فلسفی جهان نیست ولی یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. این کتاب که بسیاری از مفسران آن را شاهکار نیچه می‌دانند در نگاه اول برای ایرانیان جالب به نظر می‌رسد. البته نام زرتشت وسوسه‌انگیز است و ظاهر شدنش روی جلد هر کتابی باعث می‌شود رهگذر سرش را بچرخاند و توجه غیرمعمول به کتاب داشته باشد؛ اما چنانچه از پیش آگاهی نداشته باشیم، با مطالعه این کتاب کم‌کم متوجه می‌شویم شخصیتی که نیچه پرورش می­دهد سراپا با #زرتشت بعنوان یک شخصیت تاریخی فرق می‌کند. "چنین گفت زرتشت" کتابی فلسفی و شاعرانه است که وی آن را طی سال‌های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ میلادی نگاشته‌است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی بنام «زرتشت» است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شده‌است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته‌است. این کتاب که مهمترین اثر نیچه است، حاوی نظریاتی چون « #ابر_انسان »، « #مرگ_خدا » و « #بازگشت_جاودانه » به کامل‌ترین صورت و مثبت‌ترین معنی خود است. شناخته‌ترین ترجمهٔ فارسی این کتاب کارِ #داریوش_آشوری است. داریوش آشوری (مترجم) در دیباچهٔ این ترجمه آورده‌است: «کتاب‌هایی هستند که اگر کسی با آنها چنانکه باید سر کند، یعنی جانمایهٔ اندیشهٔ آنها را زندگانی کند، نقشی ناستردنی بر روان آدمی می‌گذارند، زیرا سر و کار آنها با جان آدمی‌ست. این‌گونه کتابها نه معلومات‌ هستند که عقل آدمی را خوراک دهند و نه ادبیات که حس و عاطفه را برانگیزانند، بلکه جان آدمی را بیدار می‌کنند و با او در سخن می‌آیند. جان آدمی برتر از عقل و احساس اوست و آن گره‌گاهی ا‌ست که در آن عقل و احساس با هم میامیزند و به مرتبه‌ای والاتر برکشیده می‌شوند؛ و در آن مرتبه است که جانِ بیدار پدیدار می‌شود که با جهان از درِ سخن درمی‌آید و مشکل او نه چیزهای گذرای جهان و روزمرّگی زندگی، بلکه مسئلهٔ جاودانگی و بی‌کرانگی‌ست؛ راز هستی ا‌ست. چنین کتابهایی می‌خواهند دری به روی جاودانگی و بی‌کرانگی باشند و انسان را از تنگنای جهان روزمرّهٔ احساس و کوته‌بینیِ عقل خودبنیاد برهانند. کتابهای مقدس چنین‌اند. کسی به جان‌مایهٔ کلام‌شان راه می‌برد که جان‌اش در پرتوِ آن کلام به روی جاودانگی و بی‌کرانگی گشوده شده باشد. چنین گفت زرتشت نیز چنین کتابی‌ست.» 🔘🚩🚩🚩🚩قبل ا

Comments 
loading
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

11_چنین گفت زرتشت,نویسنده فردریک نیچه,مترجم_داریوش_آشوری,گوینده_ناصر

11_چنین گفت زرتشت,نویسنده فردریک نیچه,مترجم_داریوش_آشوری,گوینده_ناصر