Discoverخوانش غزل های سعدی17- چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
17- چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

17- چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

Update: 2023-05-01
Share

Description

چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را


سروبالایِ کمان‌ابرو اگر تیر زند

عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را


دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت

سر من دار که در پای تو ریزم جان را


کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن

تا همه خلق ببینند نگارستان را


همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی

تا دگر عیب نگویند من حیران را


لیکن آن نقش که در روی تو من می‌بینم

همه را دیده نباشد که ببینند آن را


چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب

گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را


گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن

که محالست که حاصل کنم این درمان را


پنجه با ساعدِ سیمین نَه به عقل افکندم

غایت جهل بود مشت زدن سندان را


سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات

غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را


سر بنه گر سر میدان ارادت داری

ناگزیرست که گویی بود این میدان را


Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

17- چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

17- چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را