Discoverخوانش غزل های سعدی18- ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را
18- ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را

18- ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را

Update: 2023-05-01
Share

Description

ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را

یاقوت چه ارزد بده آن قوتِ روان را


اول پدر پیر خورد رطل دمادم

تا مدعیان هیچ نگویند جوان را


تا مست نباشی نبری بار غم یار

آری شتر مست کشد بار گران را


ای روی تو آرام دل خلق جهانی

بی روی تو شاید که نبینند جهان را


در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت

حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را


آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل

شهد لب شیرین تو زنبور میان را


زین دست که دیدار تو دل می‌برد از دست

ترسم نبرم عاقبت از دست تو جان را


یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح

یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را


وان گه که به تیرم زنی اول خبرم ده

تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را


سعدی ز فراق تو نه آن رنج کشیدست

کز شادی وصل تو فرامُش کند آن را


ور نیز جراحت به دوا باز هم آید

از جای جراحت نتوان بُرد نشان را


Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

18- ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را

18- ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را