20- لاابالی چه کند دفتر دانایی را
Update: 2023-05-15
1
Description
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
همه دانند که من سبزهٔ خط دارم دوست
نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را
من همان روز دل و صبر به یغما دادم
که مقید شدم آن دلبر یغمایی را
سرو بگذار که قدی و قیامی دارد
گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را
گر برانی نرود ور برود باز آید
ناگزیر است مگس دکه حلوایی را
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را
سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفت
یا مگر روز نباشد شب تنهایی را
In Channel






سحرگاهی شدم سوی خرابات که رندان را کنم دعوت به طامات عصا اندر کف و سجاده بر دوش که هستم زاهدی صاحب کرامات خراباتی مرا گفتا که ای شیخ بگو تا خود چه کار است از مهمات بدو گفتم که کارم توبهٔ توست اگر توبه کنی یابی مراعات مرا گفتا برو ای زاهد خشک که تر گردی ز دردی خرابات اگر یک قطره دردی بر تو ریزم ز مسجد بازمانی وز مناجات برو مفروش زهد و خودنمائی که نه زهدت خرند اینجا نه طامات کسی را اوفتد بر روی، این رنگ که در کعبه کند بت را مراعات بگفت این و یکی دردی به من داد خرف شد عقلم و رست از خرافات(عطار)