35 - الیکا - سختیها، میکشنمون یا قویترمون میکنن؟
Update: 2022-06-07
333
Description
الیکا - سختیها، میکشنمون یا قویترمون میکنن؟
قصه زندگی الیکا یه پازلیه از کلی اتفاق تلخ که وقتی کنار هم چیده میشن تلخیشونو از دست میدن و یه تصویر جذاب میسازن. تصویر جذاب از زنی که هر سختی جلوی راهش اومد سر خم نکرد و ادامه داد. تصویری از یک زن که سختی زندگی نکشتنش و فقط قوی ترش کردن.
تو این اپیزود در مورد خانواده های ناشنوا، بی سرپرست شدن، دستگاه های جوراب بافی، مهاجرت به ترکیه ،ازدواج، طلاق، اعدام، پلیس مفاسد اقتصادی و کلی موضوع جذاب دیگه میشنوید.
-------------
راه های حمایت
paypal.com/paypalme/4rahecomputer
-------------------------------------------------------------------------------------------
اسپانسرهای این اپیزود
سی هزار تومن کد تخفیف تا پایان تیر ۱۴۰۱ : Ravi
-----------------------------------
فلایتیو: رزرو هتل و خرید بلیط هواپیما
۱۰۰ هزار تومن کد تخفیف خرید بلیط هواپیما و رزرو هتل : FLRAVI
-------------------------------------------------------------------------------------------
راه های ارتباطی برای اسپانسرینگ
ایمیل
podcastravi@gmail.com
-------------
پادکست های دیگر ما
-------------
حتما خبر های تکمیلی اپیزود هارو توی اینستاگرام ما دنبال کنید :
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
کلا خیلی تخیلی بود و فانتزی و آخرش گل و بلبل شد که! مگه میشه انقد قاطی پاتی
کمک کردن به هر کسی اجازه طرف لازمه. و همینطور مهمه برای خودمون معنای زیبایی داشته باشه. در حدیثی داریم کمک اجباری در واقع ستم است
واقعا ایران برای دختران فراری اینقدر جای خوبیه من که این طور فکر نمی کنم ممنون بابت این اپیزود
با سلام خدمت عوامل راوی پادکست تشکر از همه شما خسته نباشد
خیلی تخیلی بود یاد داستانای فهیمه رحیمی افتادم
امیدوارم از این به بعد دیگه در آرامش زندگی کنه. و ممنون از شما راوی❤️
گوش کردن به همچین داستان هایی کاری میکنه که هم مشکلات زندگی خودت به نظر کوچیک تر بیاد هم تجربه زندگی دیگرانُ بدون زندگی کردن جای اون یاد میگیریم
چرا نمی تونم این داستانو باور کنم. طرف شش ماه رفت ترکیه هم کار پیدا کرد هم مهاجرتش به فنلاند اوکی شد. دید هیکلش خوبه رفت دوبی مدل شد. پول هاشو جمع کرد کارخونه مواد شوینده زد. رفت رزمی کرد. اعدام خواهرشو تبدیل به حبس کرد و صدتا اتفاق دیگه. نمیگم نمیشه ولی همش واس یه نفر اونم با شرایط الیکا خیلی دور از ذهنه.
هرچقدر فکر میکنم داستان حداقل همش واقعی نبود اگر واقعی بوده پیشنهاد میکنم فیلم زندگیش رو بسازن
سلام، این داستان بالا پایین زیاد داشت ولی یه جاهایی واقعاً احساس کردم دارم سریال آبکی ایرانی میبینم. به احتمال زیاد چیزی که شنیدیم و برای شما تعریف کردن، گزینش شده باشه. اون داستان آش رشته هم خیلی تو ذوق میزنه. جا داشت این قصه رو توی دو اپیزود تعریف میکردین. برقرار باشید.
داستان ها همگی مافوق تخیلی هستن
پاسپورت اجازه پدر نمیخاد من رفتم همون سال همون استانبول ک الیکا رفته اجازه پدرمم هیجا ازم نخواستن!!!
عالی بود
بیشتر شبیه کلید اسرار بود! پیش پسرا میخوابیده و کسی دست بهش نمیزده مثل مریم مقدس،میخواسته بره هرزه شه فرشته ی موتوری الهی سر راهش سبز میشه میره آش نذری میخوره😂
داستان لنگ میزنه
چرا به آنا میگین مژگان؟مگه مژگان زن باباش نبود؟؟
این اپیزود توهین به شعور شنونده بود :/
بنده خدا همیشه بیرون ی اقا بوده که در راه خدا از دور مراقبش بوده 😂
خیلی جذاب بود و این شجاعت و نترس بودن الیکا ، مخصوصا موقعِ برداشتنِ قدم اول هر کاری واقعا آموزنده بود. آدم فقط باید شروع کنه، بلخره یه چیزی میشه دیگه😊
اره کلا به هر کی خوبی کنی بعد ازت طلبکار میشن فقط اونجا ک پسر اورده بود خونه خیلی باحال بود