Concert in Gennevilliers - Lotfi, Alizadeh, Omoumi & GhaviHelm
Description
کنسرت موسیقی پارسی – لطفی، علیزاده، عمومی و قویحلم
اجرای دوشب کنسرت موسیقی پارسی در شهر ژنویلیه فرانسه
۲۵ و ۲۶ مهرماه سال ۱۳۶۵
شب اول | بخش اول: اجرای ۴ نوازی در دستگاه شور، حسین علیزاده و محمدرضا لطفی سهتار، حسین عمومی نی و محمد قویحلم تنبک. بخش دوم: بداههنوازی تار در دشتی و کردبیات توسط حسین علیزاده
شب دوم | بخش اول: بداههنوازی تار و تنبک در اصفهان توسط محمدرضا لطفی و محمد قویحلم. بخش دوم: بداههنوازی نی و تنبک در دستگاه همایون توسط حسین عمومی و محمد قویحلم
گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی
تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
*****
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
*****
ساقى بنوش آن جام مى یرلى یلى یرلى یلى
مطرب بگو بآواز نى یرلى یلى یرلى یلى
باد صبا برخاسته روى زمین آراسته
بلبل چمن پیراسته یرلى یلى یرلى یلى
نو نو عروسان چمن چون ورد و ریحان و سمن
بنواخته در تن تنن یرلى یلى یرلى یلى
آمد صبوح روضه وش در وقت دار و گیر و کش
چون مطرب نغمات خوش یرلى یلى یرلى یلى
گر طالب آیى پاک را طى کن بساط خاک را
بر هم زن این افلاک را یرلى یلى یرلى یلى
پیمانه در کش صبحدم فارغ شو از شادى و غم
بر بام رندى زن علم یرلى یلى یرلى یلى
*****
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
تشویش وقت پیر مغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
*****
عزیزُم کاسه ی چشمُم سرایِت
میون هر دو چشمُم جای پایِت
ازون ترسُم که تِه غافل نهی پا
نشینه خار مژگونُم به پایِت
*****
ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
بجان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
*****
بهار اومد به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت
*****
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشون افریدن
*****
دل هوس سبزه و صحرا ندارد
میل به گلگشت و تماشا ندارد
دل سر همراهی با ما ندارد
خون شود این دل که شکیبا ندارد
ای دل غافل، نقش تو باطل
خون شوی ای دل، خون شوی ای دل
دلی دیوانه داریم، ز خود بیگانه داریم
ز کس پروا نداریم
همتی ای خلق گر ایران پرستید
از چه در این مرحله ایمن نشستید
منتظر روزی ازین بدترستید؟
صبر ازین بیش دگر جا ندارد
*****
فریاد از آن نرگس مستی که تو داری
داد از دل بیگانه پرستی که تو داری
ترسم که یکی زاهل وفا زنده نماند
در کشتن این طایفه دستی که تو داری
*****
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم
*****
باز بانگی از نیستان میرسد
غم به داد غم پرستان میرسد
بشنوید این شرح هجران بشنوید
با نی نالنده هم دستان شوید
بی شما این نای نالان بی نواست
این نواها از نفسهای شماست
نی مدد میخواهد از ما ای نفس
هان به فریاد دل تنگش برس
سالها ناگفته ماند این شرح درد
دردمندی خوش نفس سر بر نکرد
تا نفس داری دلا فریاد کن
بستگان سینه را آزاد کن