کاخ آسایشگاه - اپیزود ۱۸ - جلسه دور حوض خالی

🌺🌺🌼🌼🌸🌸🌼🌼🌼🌺🌺

‌‏‌‎نویسنده: خاتون امیدیان

‌‏@khaatoon_omidiyan

‌‏‌‎رادیو مونس:

‌‏@radio_moones

‎اجرا:

‌‏@___zarrin

‎عاقله مرد:

@hamid.reza.nick

‎حاج یحیی:

@elchin.hajnajafi

@beingelchin

‎بریده ای از اپیزود۱۸

نمیدونم خوبم یا چی،

ولی از وقتی اون دفتر رو خوندم یه جا بین دو تا دنیایی موازی ام، از یه طرف خودم رو این منی می دونم که راحته،، که هیچی یادش نیست

عادت کرده به این پوسته ی بی خیالی، زندگی جدید، ادمهای جدید، به کاخ نگاه کردم و

گفتم خونه ی جدید.

از یه طرف جای خالی چیزایی که یادم نیست توو سینم درد میکنه، وسط یه پازل هزار تیکه ،تنها افتادم،

یه پام توو این دنیای جدیده بی خاطره اس که منِ قصه داره یاد میگیره روز مره گی کنه تا زنده بمونه،درست مثل یه رباط ، خودش رو و دست زمان ،

می سپاره تا باطریش تموم بشه،

یه پام توی دنیایی منی که توی دفتر خاطراتمم،

پر از عشق به زندگی،به مونس،به مامانم، راستی اون قندای رنگی یادته گفتی کی‌اورده و‌یادم‌نبود؟! حالا دیگه خوب می دونم کار مادرم بوده، یه جای دفتر نوشته بودم واس مونس ، (که قراره فردا بیام به دیدنت با سوغاتی دست ساز مادرم،همون قند رنگی های که من عاشقشم از همه بیشتر نارنجی هاش)،

ولی من مثل همه چی اینم یادم می رفته بوده، ولی مادرم یادش بوده برای خوشحال کردنم زورش فقط به اوردن اون قند رنگی رسیده

بوده ،وقتی می امد ملاقات نمیرفتم دیدنش ، چون نمیشناختمش،

میدونی عاقله مرد حالم کرفته نه واسه اینکه نمیرفتم موقع ملاقات پیشش

واسه اینکه حتی عذاب وجدانم ندارم

یعنی اصلا مثل ادم توی دفتر خاطراتم هیچ احساسی هیچ ادمی چه واس خوشی چه واس غم‌منقلبم‌ نمیکنه ،یه جور خاصی بی روح و ترسناک‌شدم،

چیه این منطق و‌عقل که میخواستیم دیونگی درمون کنیم زدیم رگ حس امونم کورکردیم؟

#زرین

‎خاتون_امیدیان #شعر #ادبیات #حافظ #سعدی #مولانا #باران #جاده_چالوس ##دختر #زمستان #کاخ_آسایشگاه #چهرازی #تنهایی_من_عمیق_ترین_جای_جهان_است #مرگ #غمگین #ایران #اخبار #جزیره #خاتون #نماوا #تخفیف #پادکست #گل

‎ترانه #کاخ_آسایشگاه#

‎فایل صوتی کاخ اسایشگاه در ‌‎ کلیه ی پلتفرم #کستباکس #آپارات

‎و... در دسترس می باشد

‌‏‌‎ارادت

‌‏