part24_بیکران تنهایی
Update: 2024-05-25
38
Description
صفحه اینستاگراممون☟☟☟
https://instagram.com/biblioteca_podcast
برای حمایت از ما و این کتاب صوتی میتونید از طریق لینک زیر اقدام کنید🌹
https://hamibash.com/podcast_biblioteca
حمایت های شما تماما صرف امور خیریه خواهد شد🌱
In Channel
فلش بکهامزخرفه زیاد
چقدر دیدن اون صحنه برای قاسم سخت بوده💔 اونم جایی که قرار بود خونهی خودش باشه☹️رعنا واقعا لیاقت عشق قاسم رو نداشت🥲💔
واااااای رعنا عجب آدم لجن و خرابیه 🤐 با کاراش باعث شد پدرش کشته بشه 🤦♀️یه دختر باهوش نتونه درسش رو ادامه بده 😒یه معلم رو آوارهی کوه و بیابون کرد☹️ با یه پسر بخاطر پول و طلا ازدواج کرد😒 بهش خیانت کرد اونم با کسی که برای نامزدش عین برادر بود😑بعدم میگه سیفالله خان منو برای خودش میخواست😐
خوانشتون عااالیه 🌷🌷👌
😢😢😢
اینم از داداش😊 اینم از عشق😊 پ این چیزا واس نسل ما نیس از قدیم بوده الان بیشتر شده
چه غم بی کرانی😭😭
چقدر غم انگیز بود این قسمت🥺
منتظرم ته داستان بگی زنگی قاسم بوده و پسر رعنارو کشته بعدم میره رعنا و حبیبم میکشه
چقدر رعنا و حبیب ادمای عوضی بودند
سلام خوانش ۲۰
حقدر ما از حبیب ها تو زندگیمون کم نداریم😶 آشغال هایی ک ۱۰۰ مون رو براشون میزاریم اخرشم اینطوری
دوستی دارم که تو یک تصادف سخت رانندگی داخل مسافرت چند تا از اعضا خانواده اش را از دست داد و مابقی داغون تو بیمارستان بودن برادر کوچکش در صحنه تصادف تو دستاش جان داده بود اون شب پیشش بودم تو حالت نیمه هشیار بود کلا نمیدونست باید چیکار کنه چیزی را درست نمیفهمید میگفت همیشه میشنیدم تصادف و مرگ و میر هست ولی فکرش را هم نمی کردم برای خودم پیش بیاد . امثال این داستان ها مثل واکسن هستن کمک میکنه تو شرایط گیجی کمی بهتر بفهمیم باید چیکار کنیم خصوصا بفهمیم همیشه بدتر از این هم میتونه باشه خیلی بدتر
شاید همه احتیاج به زمان داشتند بیچاره پدر قاسم تو چنین پیش آمد بزرگی حداقل ۳ ۴ ماه زمان لازمه تا مغز بتونه تا حدودی به کارکرد نرمالش برگرده طی این زمان فرد توی حالتی وهم آلود میتونه اشتباهات بزرگی بکنه مثلا پدر قاسم که تو حالت عادی خودش هم میدونسته باید زنده بمونه و از تنها بازمانده همسرش مراقبت کنه تسلیم اوهام میشه و میره زیر خاک ، تا کاری برای همسرش کرده باشه و یا از خودش انتقام همسر و دخترش را گرفته باشه. واقعا امیدوارم این اتفاق ها برای نویسنده محترم جناب هرمزی ایجاد آسیب نکرده باشه
یعنی تو این قسمت حالم بهم خورد از این پسر و دختر. کسی که قاسم نجاتش داده بود از اون زندگی افتزاحش به قاسم خیانت کرد با نامزدش مشغول همخوابگی بود. رعنا عشقی که میگفت خیلی قاسم رو دوست داشت و میترسید که از دستش بده اونم بهش خیانت کرد با کسی که تو خونه قاسم بزرگ شده بود. یا خدااا از این موجودی که اسمش ب ظاهر انسانه
ذهن وافکار نویسنده بیشتر از رمان داره منو درگیر خودش میکنه هر از گاهی یه گریزی میزنه به ناکجا آباد رعنا شغال نبود کفتار بود باید با این واژه صداش میزد حبیب هم که دمش گرم یه تنه انتقام قاسم رو گرفت اما اینکه چرا رعنا با این روش رفت جلو به نظر من رعنا تو دلش با قاسم یکی بود و نمیخواست اینجوری بره بغل مسعود میخواست خودشو چرک کنه تا از خان انتقام بگیره