DiscoverShole | پادکست شعله
Shole | پادکست شعله

Shole | پادکست شعله

Author: PersianBMS

Subscribed: 85Played: 1,596
Share

Description

در پادکست شعله با زندگی برخی از بانوان بهائی که فداکارانه در راه خدمت به عالم انسانی تلاش کردند آشنا می‌شویم. هر فصل مربوط به زندگی یکی از این بانوان است. فصل اول شرح احوال خانم لوا گتسینگر یکی از مومنین اولیه آئین بهائی در آمریکا.

53 Episodes
Reverse
خانم مارتا روت که برای معرفی آئین بهائی دور کره زمین را طی کرده بود و در دوران کهولت با کمر خمیده وعصا راه می‌رفت واز بیماری سرطان رنج می‌برد توصیه دوستان را برای ماندن در خانه نپذیرفت وسفرهای دور ودرازش را شروع کرد
خانم مارتاروت در ادامه سفرهایش به دور دنیا به جهت معرفی آئین بهائی به مردم سراسرعالم، در هندوستان مشکلاتی از طرف متعصبین برایش ایجاد شد وآن‌طور که دلش می‌خواست نتوانست به عده زیادی آئین بهائی را معرفی کند. اما اگر فرصتی ایجاد می‌شد از آن به نحو مطلوب استفاده می‌کرد. یکی از آن‌ها ملاقات با افراد سرشناس مثل مهاراجه‌ها بود.
خانم مارتا روت که برای معرفی آئین بهائی به مردم جهان سفرهای گوناگونی می‌کرد و دور کره زمین راطی کرده بود، با این‌که سفر به ایران برایش خطرناک بود پا به این سرزمین گذاشت تا با بهائیان دیدار کند
خانم مارتاروت که پس از ایمان به آئین بهائی بدون اتلاف وقت، معرفی آئین بهائی را شروع کرده بود استراحت برایش معنی نداشت و در اوج ابتلا به سرطان، دربستر بیماری خوابیدن را روا نمی‌دانست وهم‌چنان به سفرهایش به دور دنیا ادامه می‌داد.
خانم مارتا روت که آتش درون‌اش اجازه نمی‌داد جهت معرفی آئین بهایی لحظه‌ای وقت را هدر دهد، هنگام سفر به برزیل در کشتی متوجه شد با این‌که کشتی لنگر انداخته ولی به علت شیوع بیماری کشنده تب زرد ، رفتن به بیرون و برگشتن به کشتی ممنوع شده. او باید تصمیم بگیرد در کشتی بماند یا وارد شهر آلوده شود.
خانم مارتاروت که پس از ایمان به آئین بهایی نمی‌خواست لحظه‌ای وقت را هدر دهد تا مردم از تاسیس آئینی جدید بی اطلاع بمانند، تصمیم گرفت به سر زمین‌های دور سفر کند. یکی از بزرگ‌ترین موانع سر راهش بیماری و تنهایی پدر پیرش بود. چطور می‌تواند این مشکل بزرگ را حل کند و وظیفه مهم‌اش را نسبت به مردم جهان انجام دهد؟
در اثرفعالیت‌های خانم مارتاروت، جمعیت بهائی شهرشان زیاد شد و طبق روش بهائی، انتخابات صورت گرفت و نه نفر به عضویت محفل روحانی در آمدند. مارتا هم انتخاب شد. چالش این گروه مشورت به روش بهائی بود که باید خالصانه و روحانی باشد.
خانم ماتاروت پس از ایمان به آئین بهائی، مقاله‌ای در روزنامه شهرش درباره حضرت باب وآئین بابی نوشت که با استقبال خوانندگان مواجه شد و تعدادی هم بهائی شدند. وقت انتخابات بهائی نزدیک شد.
خانم مارتاروت در حالی که به مسائل دینی اهمیتی نمی داد به توصیه یکی از بهائیان به ملاقات تورن تون چیس اولین بهائی آمریکائی می‌رود. اوبرای مارتا معنی درستی از دین ارئه می‌دهد که تحولی روحانی در مارتا به وجود می‌آورد .
مارتا از کودکی علاقه شدیدی به نویسندگی داشت و پس از فارغ التحصیل شدن در رشته ادبیات فهمید مناسب‌ترین شغل برای او خبرنگاری است چون دنیای وسیع‌تری را در مقابل خواهد داشت.
دکتر سوزان مودی بعد از درگذشت حضرت عبدالبهاء فرزند ارشد حضرت بهاءالله همچنان به مداوای بیماران به‌خصوص بیماران خانم در ایران ادامه می‌داد . اما وقتی فشار متعصبین علیه بهائیان سراسرایران زیاد شد، آزارعلیه این بانوی فداکارهم آغازشد.
اوضاع بدی که بعد ازجنگ جهانی اول از نظر آلودگی‌ها وبهداشت درایران به وجود آمده بود موجب بیماری‌های خطرناک ومرگ و میرهای فراوان شده بود. درنتیجه دکترمودی و سایر دوستانی که از آمریکا برای خدمت به مردم ایران آمده بودند، جان‌شان در خطر بود که متاسفانه یکی را به دام انداخت.
خانم دکتر مودی که قبل از جنگ اول جهانی از آمریکا به ایران آمده بود و در طهران مطب داشت و در مدارسی که بهائیان برای کودکان ایران تاسیس کرده بودند مدیریت می کرد، از نرسیدن کمک‌های مالی برای مدارس و نرسیدن دارو، تحت فشار بود.
خانم دکتر سوزان مودی با وجودی که به عنوان طبیب در مدارس بهائی که برای کودکان ایران فارغ از دین و مذهب و قومیت تاسیس شده بود نقش فعال داشت؛ ولی شدیدا به نیروهای تحصیل‌کرده خارجی‌ها نیازمند بود
خانم دکتر سوزان مودی از طرف حضرت عبدالبهاء مامور شده بود تا از آمریکا به ایران رفته مشغول طبابت شود که تا حدی مشکل خانم‌های مسلمان که نیاز شدید به پزشک داشتند ولی حاضر نبودند به پزشک مرد مراجعه کنند؛ برطرف گردد. یکی از روزنامه‌های ایران از او قدردانی کرد.
خانم سوزان مودی با اینکه از بهائیان دوری می‌کرد وقتی به نیویورک برگشت تصمیم گرفت منصفانه به صحبت‌های یک خانم بهائی گوش کند. همین انصاف او باعث شد که به دنیای جدیدی وارد شود و برنامه‌های زندگی‌اش را آن‌طور که آبین بهائی انتظار دارد پیش ببرد.
خانم سوزان مودی که اهل آمستردام نیویورک بود وقتی فهمید محدودیت‌های تحصیل رشته پزشکی برای خانم‌ها برداشته شده در کالج پزشکی مشغول تحصیل شد اما به خاطر عدم تحمل دیدن تشریح بدن انسان فورا کالج را رها کرد و به شیکاگو رفت تا هنر تحصیل کند. با عده‌ای دوست شد که فهمید بهائی هستند. بنابراین از آن‌ها دوری کرد.
خانم لالی آلبی متیوس پس از پشت سر گذاشتن بیماری ذات الریه که چندین ماه طول کشیده می خواهد بدون اتلاف وقت سفرهای چندین ساله دور دنیا راآغار کند وتاحد امکان کلام حضرت بهاء الله را به گوش مردم برساند
خانم لالی آلبی متیوس برروی پله های بیمارستان زنان جذامی می خواهد برترس ونگرانی خود غلبه کند که ناگاه پرستار جوان وزیبایی را می‌بیند که با چهره ای گشاده به استقبالش می آید …
خانم لالی آلبی متیوس که بخاطر سخنرانی برای بهائیان هاوائی در ایام تعطیلات کریسمس در هونولولوبه سر می برد شنید که کودکان متولد شده از مادران جذامی در کمپی نگهداری میشوند وهیچگاه اسباب بازی ندیده اند تصمیمی سخت می گیرد.
loading
Comments 
Download from Google Play
Download from App Store