DiscoverZabane Ghesseha | پادکست زبان قصهها
Zabane Ghesseha | پادکست زبان قصهها
Author: PersianBMS
Subscribed: 985Played: 20,270Subscribe
Share
PersianBMS ©2019
Description
در این سری برنامه ها شما دوستان عزیز پیامهای متفاوتی در زمینههای گوناگون زندگی خواهید شنید این پیامها از طریق داستانهایی که گرچه ممکن است واقعی نباشند ولی همه ما کم و بیش آنها را در زندگی تجربه کردهایم به گوش شما میرسند.
24 Episodes
Reverse
تو این داستان مدیر ورشکسته شرکت با پیرمردی آشنا می شه که زندگیش رو تغییر می ده و تازه بعد از یک سال می فهمه که اون پیرمرد کی بوده…
معلم خوش ذوقی به هرکدوم از شاگرداش سه تا روبان می ده و ازشون یه کاری می خواد
مرد فقیری بی حوصله و غمگین کنار خیابون نشسته بود که یه دفعه متوجه میشه یه خانم زیبا و ثروتمند جلوش ایستاده…
داستان یه سرباز لهستانیه که تو جریان جنگ جهانی دوم اسیر شده بود ولی ناباورانه نجات پیدا میکنه…
هواپیمای کشیش دچار طوفان شدیدی میشه و برای یه لحظه به ایمان خودش شک میکنه…
مردی با ماشین قدیمیش به یه خانم پولدار با ماشین مدل بالاش برخورد میکنه که احتیاج به کمک داره….
ّپسرکی با آدم توی تلفن که بهش میگفتن اطلاعات لطفا آشنا میشه که…
خواهر و برادری که تصمیم میگیرن نویسنده بشن معلمهای هر کدوم به روش خودشون به اونا کمک میکنن ولی متاسفانه...
مادری از بچهاش میپرسه مهمترین عضو بدنش چیه ولی جوابهاش مادرشو راضی نمیکنه
پسر بچهای وقتی میفهمه صاحبش ماشینشو از برادرش هدیه گرفته یه آرزوی جالب میکنه که شنیدنیه…
دونا با شاگرداش تصمیم میگیرن تمام ناتوانیهای خودشونو روی کاغذ بیارن…
پسر بچه قصه ما درست در شب کریسمس مجبور میشه توی برف زمستون یه کار عجیبی بکنه…
پسری ۶ ساله دچار بیماری سرطان خون میشه و مادرش سعی میکنه هرطور شده به آرزوی پسرش جامه عمل بپوشونه...
مرد جوانی همیشه تو دلش به خودش میگفت مگه خدا با ما حرف هم میزنه؟ تا اینکه…
– پدربزرگی با نوهاش تو کلبهای کنار رودخونه زندگی میکردن یه روز با سبد زغال یه آزمایشی میکنن
– جولیا تازه وارد مدرسه جدیدش شده بود و چون قیافه خیلی زیبایی نداشت از همون اول مورد تمسخر قرار گرفت…
– در جنگ جهانی اول یکی از سربازا از توی سنگرش میبینه که دوستش درست وسط میدان جنگ تیر خورده سرباز با اینکه خطر مرگ رو جلوی چشماش میدید تصمیم میگیره که به کمک دوستش بره…
– آرایشگری بود که به وجود خدا عقیده نداشت. یه روز یکی از مشتریاش بعد از اینکه اصلاح سرش تموم میشه نکته جالبی رو مطرح میکنه …
پسر بچه ای عاشق فوتباله ولی به خاطر هیکل ضعیف و لاغرش همیشه روی نیمکت ذخیره ها میشینه تا اینکه پدرش از دنیا میره…
– جواب بسیار سادهای که یه دانشجوی فیزیک دانشگاه کپنهاک به این سوال میده در نظر اول باعث رد شدنش میشه
– کشتی غول پیکری خراب میشه و همه تعمیرکارا از تعمیرش عاجز میشن ولی یه تعمیرکار پیر میاد و…
رابی کلاس پیانو میره و معلمش اصلا ازش راضی نیست یه مدت کلاس پیانو نمیره تا اینکه درست روز کنسرت پیداش میشه…
- پسر بچه ای وارد مغازه ه میشه که یه توله سگ بخره ولی از بین همه توله ها اونی رو انتخاب میکنه که میلنگیده
- مرد میانسالی با همسرش در یه شب طوفانی وارد هتلی میشن که تمام اتاقاش پر بود ولی کارمند هتل اتاق خودشو به اونا میده
– مدیر جوانی با ماشین گرونش مشغول رانندگی بود که یه دفعه یه آجر با شدت به ماشینش برخورد میکنه وقتی ترمز میگیره میبینه که یه بچه اونجا ایستاده.
– یه تاجر آمریکایی میخواد به یه ماهیگیر مکزیکی راهی یاد بده که از نظر اقتصادی پیشرفت کنه ولی ماهیگیر با چند تا سؤال ساده تاجر رو غافلگیر میکنه.
🙏
صدای خانمه خیلی بده خدایی 😓👎🏼
صدای زنه خیلی مسخره ست😅
قصه
لایک
#درود_برشما_خردمندعزیز #آموزنده_بود✍ #وجودشماباعث_دلگرمی_من_است❤️ #منتظرکلیپهاومطالب_داغ_شماهستم
سلام، مرسی از تلاش تون واسه ساخت پادکست ها، یه انتقاد دارم اینکه صدایهای انتخاب شده برای شخصیتها مناسب نبودن یکم سطح کار رو پایین اوردن
✨👌🏼
واقعا جالب بود
ممنون بسیار عالی❤
سپاس خیلی آموزنده هست
خسته نباشید،بسیار ممنونم واقعا ارزنده و زیبا بود.
سلام میشه ادرس کانال تلگرامتون رو مرقوم بفرمایید؟ ممنونم