Discoverشعر کست | SherCast
شعر کست | SherCast

شعر کست | SherCast

Author: Boutigha Podcast

Subscribed: 3,349Played: 76,229
Share

Description

پادکستی برای شنیدن اشعار خوب و درجه یک و معروفِ شعر و ادبیات فارسی

(محتوای تکمیلی در بوطیقا)



Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

89 Episodes
Reverse
سعدی یکی را از متعلمان کمال بهجتی بود و معلم از آنجا که حس بشریت است با حسن بشره او معاملتی داشت و وقتی که به خلوتش دریافتی گفتی:نه آنچنان به تو مشغولم ای بهشتی‌رویکه یادِ خویشتنم در ضمیر می‌آیدز دیدنت نتوانم که دیده در بندمو گر مقابله بینم که تیر می‌آیدباری پسر گفت: آن چنان که در آداب درس من نظری می‌فرمایی در آداب نفسم نیز تأمل فرمای تا اگر در اخلاق من ناپسندی بینی که مرا آن پسند همی‌نماید بر آنم اطلاع فرمایی تا به تبدیل آن سعی کنم.گفت: ای پسر! این سخن از دیگری پرس که آن نظر که مرا با توست جز هنر نمی‌بینم.چشم بداندیش که برکنده بادعیب نماید هنرش در نظرور هنری داری و هفتاد عیبدوست نبیند به جز آن یک هنر ‌‌لینک های پادکست‌‌پادکست بوطیقا - قسمت بیستم‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌معرفی پادکست : مفر‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
حافظیاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکردبه وداعی دلِ غمدیدهٔ ما شاد نکردآن جوانبخت که می‌زد رقمِ خیر و قبولبندهٔ پیر ندانم ز چه آزاد نکردکاغذین جامه به خونابه بشویم که فلکرهنمونیم به پایِ عَلَمِ داد نکرددل به امّیدِ صدایی که مگر در تو رسدناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکردسایه تا بازگرفتی ز چمن مرغِ سحرآشیان در شِکَنِ طُرِّهٔ شمشاد نکردشاید ار پیکِ صبا، از تو بیاموزد کارزان که چالاکتر از این حرکت باد نکردکِلْکِ مَشّاطِهٔ صُنعَش نَکِشد نقشِ مرادهر که اقرار بدین حُسنِ خداداد نکردمطربا پرده بگردان و بزن راهِ عراقکه بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکردغزلیاتِ عراقیست سرودِ حافظکه شنید این رهِ دلسوز؟ که فریاد نکرد ‌‌لینک های پادکست‌‌پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
‌حافظ‌مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد‌قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد‌رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت‌مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟‌مجالِ من همین باشد که پنهان مهرِ او ورزم‌کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد‌مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند‌هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد‌خدا را محتسب ما را به فریادِ دف و نی بخش‌که سازِ شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد‌شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی‌دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد‌مشوی ای دیده نقشِ غم ز لوحِ سینهٔ حافظ‌که زخمِ تیغِ دلدار است و رنگِ خون نخواهد شد ‌‌لینک های پادکست‌‌پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
‌حافظ‌بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند‌گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند‌درِ میخانه چو بستند خدایا مپسند‌که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند‌اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند‌دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند‌به صفایِ دلِ رندان و صَبوحی زدگان‌بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند‌نامهٔ تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید‌تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند‌گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب‌تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند‌حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا‌که چه زُنّار ز زیرش به جفا بگشایند‌‌‌لینک های پادکست‌‌پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
عراقی‌بود آیا که خرامان ز درم بازآیی ‌گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی ‌نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی ‌گذری کن که خیالی شدم از تنهایی ‌گفته بودی که بیایم، چو به جان آیی تو ‌من به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی ‌بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال ‌عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی ‌همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب ‌به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی ‌پیش ازین گر دگری در دل من می‌گنجید ‌جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی ‌جز تو اندر نظرم, هیچ کسی می‌ناید ‌وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی ‌گفتی از لب بدهم کام عراقی روزی ‌وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی  ‌‌لینک های پادکست‌‌پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اوحدی مراغه‌ایبه ترک وصل آن تنگ شکر کردن، توان؟ نتوانچو او باشد بغیر از او نظر کردن، توان؟ نتوانز سودای کنار او حذر می‌کردم از اولکنون چون در میان رفتم حذر کردن، توان؟ نتوانسرم در دام و تن در قید و دل دربند مهر اومسلمانان، درین حالت سفر کردن توان؟ نتوانغریبی، مفلسی گر با کسی دلبستگی داردبدین تهمت ز شهر او را بدر کردن، توان؟نتوانبه جرم آنکه این دل میل خوبان می‌کند، وقتیدل بیچاره را خون در جگر کردن، توان ؟ نتوانز قوس ابروان چشمش چو تیر از غمزه اندازدبغیر از دیده تیرش را سپر کردن، توان؟ نتوانبه زاری پیکر عشق از رخ او نور می‌گیردچنان رخ را قیاسی با قمر کردن، توان؟ نتوانمرا گوید: حدیث من مگو، دیگر چه می‌گویی؟حدیث پادشاهان را دگر کردن، توان؟ نتوانازان لب اوحدی گر بوسه‌ای بستد شبی پنهانچه گویی؟ عالمی را زان خبر کردن، توان؟ نتوان‌ ‌‌لینک های پادکست‌‌پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌معرفی پادکست : دراما‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
عراقی‌‌ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان‌ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان‌اگر صد بار هر روزی برانی از بر خویشم‌شد آمد از سر کویت رها کردن توان؟ نتوان‌مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش‌بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان‌دریغا! رفت عمر من، ندیدم یک نفس رویت‌کنون عمری که فایت شد قضا کردن توان؟ نتوان‌رسید از غم به لب جانم، رخت بنما و جان بستان‌که پیش آن رخت جان را فدا کردن توان؟ نتوان‌چه گویم با تو حال خود؟ که لطفت با تو خود گوید‌که: با کمتر سگ کویت جفا کردن توان؟ نتوان‌عراقی گر به درگاهت طفیل عاشقان آید‌در خود را به روی او فرا کردن توان؟ نتوان‌‌‌لینک های پادکست‌‌پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
عراقی ‌نگارا از سر کویت گذر کردن توان؟ نتوان‌به خوبی در همه عالم نظر کردن توان؟ نتوان‌چو آمد در دل و دیده خیالت آشنا بنشست‌ز ملک خویش سلطان را بدر کردن توان؟ نتوان‌مرا این دوستی با تو قضای آسمانی بود‌قضای آسمانی را دگر کردن توان؟ نتوان‌چو با ابروی تو چشمم به پنهانی سخن گوید‌از آن معنی رقیبان را خبر کردن توان؟ نتوان‌چو چشم مست خونریزت ز مژگان ناوک اندازد‌بجز جان پیش تیر تو سپر کردن توان؟ نتوان‌گرفتم خود که بگریزم ز دام زلف دلگیرت‌ز تیر غمزهٔ مستت حذر کردن توان؟ نتوان‌نگویی چشم مستت را، که خون من همی ریزد‌ز خون بی‌گناه او را حذر کردن توان؟ نتوان‌بگو با غمزهٔ شوخت، که رسوای جهانم کرد:‌به پیران سر عراقی را سمر کردن توان؟ نتوان ‌لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا |  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌معرفی پادکست : یار دبستانیتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
فرخی یزدی ‌‌‌لله الحمد که تهران بود آزرمِ بهشت‌ملت از هر جهت آسوده، چه زیبا و چه زشت‌اغنیا مشفق و با عاطفه و پاک‌سرشت‌فقرا را نبود بستر و بالین از خشت‌الغرض از ستم و جور اثری 'نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که 'نیست‌ ‌مالِ ملت نشود حیف به تهران یک جو‌نَبُوَد خرقه‌ی بیچاره معلم به گرو‌کِشته‌ی صبرِ «آژان» را نکند فقر درو‌از کُهن‌مُخبرِ ما این خبر از نو بشنو!‌الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست‌ ‌سَر به سَر امن و امان منطقه‌ی تبریز است‌خاکِ آن خطّه چه فردوسِ نشاط‌انگیز است!‌تیغ بُرّانِ ایالت به اعادی تیز است‌کِلْکِ مُعجز شِیَمَش جادوی سحرانگیز است‌الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست‌ ‌گر چه رنجور به شیراز ایالت شده است‌لیک از حَضرتشان رفعِ کسالت شده است‌ظلمِ ضبّاط مبدل به عدالت شده است‌این همه مَعدِلت اسباب خجالت شده است‌الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست‌ ‌اهلِ کرمان همه آسوده و فارغ ز بلا‌کس بر ایشان نکند ظلم چه پنهان چه مَلا‌همگی شاکر و راضی ز عمومِ وُکلا‌حالِ آن جامعه خوبست زِ لطفِ وزرا‌الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست‌ ‌یزد امن است و اهالیش دعاگو هستند‌بهرِ ابقای حکومت به هیاهو هستند‌پیِ تقدیم هدایا به تکاپو هستند‌راست گویی، همه در روضه‌ی مینو هستند‌الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست ‌دوش ابر آمد و باران به ملایر بارید‌قیمتِ گندم و جو چند قِرانی کاهید‌در همان موقع شب، دختر قاضی زایید‌فتنه از مرحمت و عدلِ حکومت خوابید‌الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست ‌همدان از ارم امروز نشانی دارد‌انتخابات در آنجا جَرَیانی دارد‌حضرت اقدس والا دَوَرانی دارد‌بهر کاندید شدن نطق و بیانی دارد‌الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست ‌خرس خونسار فراری شده امسال به کوه‌سارقِ زَلَّقی از امنیت آمد به ستوه‌رهزنان را دگر آنجا نبود جمع و گروه‌نیست نظمیه در آن ناحیه با فَرّ و شکوه‌الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست‌خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست اصفهان، شُکر که چون هشت‌بهشت آباد استدلِ مردم همه از دادِ حکومت شاد استبس که فکر و قلم و نطق و بیان آزاد است،حرفِ مردم همه از دوره‌ی استبداد استالغرض از ستم و جور اثری نیست که نیستخبر این است که اینجا خبری نیست که نیست ‌لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا - قسمت هجدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا |  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌معرفی پادکست : چپترتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
فروغی بسطامی‌‌‌بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست‌خون عشاق تو در ره‌گذری نیست که نیست‌غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت‌که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست‌من نه تنها ز سر زلف تو مجنونم و بس‌شور آن سلسله در هیچ سری نیست که نیست‌نه همین لاله به دل داغ تو دارد ای گل‌داغ سودای رخت بر جگری نیست که نیست‌اثری آه سحر در تو ندارد، فریاد‌ور نه آه سحری را اثری نیست که نیست‌سیل اشک ار بکند خانهٔ مردم نه عجب‌کز غمت گریه کنان چشم تری نیست که نیست‌جز شب تیرهٔ ما را که ز پی روزی نیست‌پی هر شام سیاهی سحری نیست که نیست‌چون خرامی، به قفا از ره رحمت بنگر‌کز پی‌ات دیدهٔ حسرت نگری نیست که نیست‌بی خبر شو اگر از دوست خبر می‌خواهی‌زان که در بی خبری‌ها خبری نیست که نیست‌ترک سر تا نکنی پای منه در ره عشق‌که درین وادی حیرت خطری نیست که نیست ‌من مسکین نه همین خاک درش می‌بوسم‌خاک بوس در او تاجوری نیست که نیست‌قابل بندگی خواجه نگردید افسوسور نه در طبع فروغی هنری نیست که نیست ‌لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا - قسمت هجدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌معرفی پادکست : نوارِ زردتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
‌‌اقبال لاهوری‌سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست‌مست لعلین تو شیرین سخنی نیست که نیست‌در قبای عربی خوشترک آئی به نگاه‌راست بر قامت تو پیرهنی نیست که نیست‌گرچه لعل تو خموش است ولی چشم ترا‌با دل خون شدهٔ ما سخنی نیست که نیست‌تا حدیث تو کنم بزم سخن می سازم‌ورنه در خلوت من انجمنی نیست که نیست‌ای مسلمان دگر اعجاز سلیمان آموز‌دیده بر خاتم تو اهرمنی نیست که نیست‌ ‌لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا - قسمت هجدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌معرفی پادکست : پادکست قصه‌ها | داستانک و داستان‌کوتاهتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
‌‌صائب تبریزی‌‌حلقه ذکر تو، میم دهنی نیست که نیست‌‌خلوت فکر تو چاه ذقنی نیست که نیست‌نه همین صبح ازین درد گریبان چاک است‌چاک سودای تو در پیرهنی نیست که نیست‌ساغر چشم تو در دیر و حرم در دورست‌حسن بی قید تو در انجمنی نیست که نیست‌هر یک از اهل نظر را به زبانی دارد‌چشم پر کار ترا هیچ فنی نیست که نیست‌بلبل و طوطی و قمری همه نالان تواند‌در دبستان تو شیرین سخن نیست که نیست‌همه نازک بدنان در خم آغوش تواند‌سینه‌چاک تو گل و یاسمنی نیست که نیست‌گر چه در بسته‌ی شرم است کمانخانه تو‌از خدنگِ تو مشبک بدنی نیست که نیست‌شمع و پروانه و گل نغمه سرایی دارد‌خارخار تو گل پیرهنی نیست که نیست‌زهره‌ی کیست که از شکوه تواند دم زد؟‌حیرت روی تو قفلِ دهنی نیست که نیست‌به چه جمعیتِ خاطر درِ مدح تو زنم؟‌که پریشانِ تو زلف سخنی نیست که نیست‌نه همین حالِ غریبی است مرا دور از تو‌شام غربت ز تو صبح وطنی نیست که نیست‌نه همین خامه صائب ز تو طوبی ثمرست‌آب لطف تو روان در چمنی نیست که نیست ‌لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا - قسمت هجدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌معرفی پادکست : مشمولتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
‌اوحدالدین کرمانی‌بر حال منت دسترسی نیست که نیست‌واندر دلم از تو نفسی نیست که نیست‌تنها نه منم چنین که در جمله جهان‌زین سان که منم از تو کسی نیست که نیست‌ ‌ابن یمین‌بر چشم و دلم زغم نمی نیست که نیست‌بر جان ز حوادث المی نیست که نیست‌خوش باش و مده فرصت شادی از دست‌کز دور فلک هیچ غمی نیست که نیست‌‌فضولی بغدادی‌مشتاق وصال تو کسی نیست که نیست‌حیران جمال تو کسی نیست که نیست‌بد حال ز حال تو کسی نیست که نیست‌خالی ز خیال تو کسی نیست که نیست‌‌سعید نقش‌بندی یزدی (سعیدا)‌بی ذکر تو هیچ زنده ای نیست که نیست‌بی یاد تو هیچ بنده ای نیست که نیست‌شادی من از برای ماتم باشد‌صد گریه نهان به خنده ای نیست که نیست‌ سعید نقش‌بندی یزدی (سعیدا)‌بی یاد خدا ذی نفسی نیست که نیست‌بی نشئهٔ او بوالهوسی نیست که نیست‌خالی ز خیال او ندیدیم دلی‌بی بلبل مستی قفسی نیست که نیست‌ لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا - قسمت هجدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌معرفی پادکست : پادکست سی‌مرغتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
‌سعدی‌تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آییکآدمیزاده نباشد به چنین زیباییراست خواهی نه حلال است که پنهان دارندمثل این روی و نشاید که به کس بنماییسرو با قامت زیبای تو در مجلس باغنتواند که کند دعوی همبالاییدر سراپای وجودت هنری نیست که نیستعیبت آن است که بر بنده نمی‌بخشاییبه خدا بر تو که خون من بیچاره مریزکه من آن قدر ندارم که تو دست آلاییبی رخت چشم ندارم که جهانی بینمبه دو چشمت که ز چشمم مرو ای بینایینه مرا حسرت جاه است و نه اندیشه مالهمه اسباب مهیاست تو در می‌باییبر من از دست تو چندان که جفا می‌آیدخوشتر و خوبتر اندر نظرم می‌آییدیگری نیست که مهر تو در او شاید بستچاره بعد از تو ندانیم به جز تنهاییور به خواری ز در خویش برانی ما راهمچنان شکر کنیمت که عزیز ماییمن از این در به جفا روی نخواهم پیچیدگر ببندی تو به روی من و گر بگشاییچه کند داعی دولت که قبولش نکنندما حریصیم به خدمت تو نمی‌فرماییسعدیا دختر انفاس تو بس دل ببردبه چنین زیور معنی که تو می‌آراییباد نوروز که بوی گل و سنبل داردلطف این باد ندارد که تو می‌پیمایی لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا - قسمت هفدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
حافظ‌‌روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست‌مِنَّت خاکِ درت بر بصری نیست که نیست‌ناظرِ روی تو صاحب نظرانند  ولی‌سِرِّ گیسوی تو در هیچ سَری نیست که نیست‌اشکِ غَمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب؟‌خجل از کردهٔ خود پرده دری نیست که نیست‌تا به دامن ننشیند ز نسیمت گَردی‌سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست‌تا دم از شامِ سرِ زلفِ تو هر جا نزند ‌با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست‌من از این طالع شوریده بِرَنجَم ور نه‌بهره مند از سَرِ کویت دگری نیست که نیست‌از حیایِ لبِ شیرینِ تو ای چشمهٔ نوش‌غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست‌آب چشمم که بر او مِنَّت خاکِ درِ توست‌زیرِ صد مِنَّتِ او خاکِ دری نیست که نیست‌از وجودم قَدَری نام و نشان هست که هست‌ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست‌شیر در بادیه‌ی عشق تو روباه شود‌آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست‌مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز ‌ور نه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست‌غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است‌در سراپای وجودت هنری نیست که نیست‌ لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا - قسمت هفدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا| اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
حافظ‌سَمَن بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند‌پری رویان قرارِ دل چو بستیزند، بستانند‌به فِتراکِ جفا دل‌ها چو بربندند، بربندند‌ز زلفِ عَنبرین جان‌ها چو بگشایند، بفشانند‌به عمری یک نَفَس با ما چو بنشینند، برخیزند‌نهالِ شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند‌ز چشمم لَعْلِ رُمّانی چو می‌خندند، می‌بارند‌ز رویم رازِ پنهانی چو می‌بینند، می‌خوانند‌سرشکِ گوشه گیران را چو دَریابند، دُر یابند‌رخِ مِهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند‌دوایِ دَردِ عاشق را کسی کو سهل پندارد‌ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، دَر مانند‌چو منصور از مراد آنان که بردارند، بَر دارند‌بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند، می‌رانند‌در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند‌که با این دَرد اگر دربند درمانند، دَر مانند‌لینک های پادکست‌پادکست بوطیقا  - قسمت هفدهمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا| اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌ حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com‌ Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌‌‌‌(ترجیع‌بند: بند 9 از 9)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دوشم از غیبت پیر عالم عشقاین سخن یاد دادم از دم عشقکای گدای همه قدح نوشانجام می نوش تا شوی جم عشقکرده ام خود به ترک مردم عقلاز برای صفای مردم عشقبستم احرام کوی کعبهٔ جانغسل کردم به آب زمزم عشقچون رسیدم به قبلهٔ عرفاتدیدم اندر هوای عالم عشقشور مستی فزون شد دل راهر دم از جرعهٔ دمادم عشقجمله کاینات و هرچه در اوستغرق بودند پیش شبنم عشقنعمت الله را چو می دیدمشد یقینم که اوست محرم عشقورق عاشقی چو شد معلوماین سخن بود فصل اعظم عشقکه سراسر جهان و هرچه در اوستعکس یک پرتوی است از رخ دوست لینک های پادکستپادکست بوطیقا – قسمت چهاردهم | قسمت پانزدهم | قسمت شانزدهمشبکه های اجتماعی : اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقاتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌‌‌(ترجیع‌بند: بند 8 از 9)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ما اسیران بند سودائیمدردمندان بند برپائیممستمندانِ وادی عشقیممصلحت‌بین کوی غوغائیمگاه رعدیم و گاه برق‌آساگاه ابریم و گاه دریاییمعاقلیم گاه و گاه مجنونیمبی‌سر و پا و بی‌سر و پاییمگه تهی‌کیسه گاه قلاشیمگاه پنهان و گاه پیداییمگاه مانندة زمین پستیمگاه همچون سپهرِ بالائیمهمچو سید ز کفر و دین فارغدر خرابات باده پیمائیمهر که با ما نشست مؤمن شداز دلش زنگ کفر بزدائیمچون شود جان او به می صافیبعد از آنش تمام بنمائیمکه سراسر جهان و هرچه در اوستعکس یک پرتوی است از رخ دوست لینک های پادکستپادکست بوطیقا – قسمت چهاردهم | قسمت پانزدهم | قسمت شانزدهمشبکه های اجتماعی : اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقاتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌(ترجیع‌بند: بند 7 از 9)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساقیا بادهٔ شبانه کجاستمی بیاور که دور نوبت ماستجام گیتی نمای پیش آورکه در آن جرعة خدای نماستبی خبر کن مرا ز هستی خودتا خبر آرمت که یار کجاستبه گدائی رویم بر در دوستکه مراد همه جهان آنجاستچون شنید ساقی این زِمن با پیرمشورت کرد و گفت این چه صلاست؟پیر پیمانه نوش پیمان دهآن زمان که بزم می آراستگفت با دوست هر که بنشیندبباید اول ز رأی خود برخاستتا ببینی به دیدهٔ معنینعمت الله را تو از چپ و راستپس از آنت به گوش جان آیددر جهان آنچه مخفی و پیداستکه سراسر جهان و هرچه در اوستعکس یک پرتوی است از رخ دوست لینک های پادکستپادکست بوطیقا – قسمت چهاردهم | قسمت پانزدهم | قسمت شانزدهمشبکه های اجتماعی : اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقاتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌(ترجیع‌بند: بند 6 از 9)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای غمت پادشاه کشور دلچشمِ مستت به غمزه رهبرِ دلسنبل زلفْ چون برافشانیمی‌شود پاره پاره، کشورِ دلآزمودیم و دم نزد یک دمجان ما با غم تو بر در دلدلق ارزد اگر هزار هزارکوه اندوه تو بود بر دلزنده دل کن به بادهٔ نابمکه شرابیست نو به ساغر دلصبحدم لعبت پری زادیآمد و حلقه کوفت بر در دلدر گشودم نشست مستانهروی خود داشت در برابر دلچون به دیوان دل فرو رفتماین سخن بود ثبتِ دفترِ دلکه سراسر جهان و هرچه در اوستعکس یک پرتوی است از رخ دوست لینک های پادکستپادکست بوطیقا – قسمت چهاردهم | قسمت پانزدهم | قسمت شانزدهمشبکه های اجتماعی : اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقاتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
loading
Comments (130)

دکترجون

📣درود بر شما خردمند عزیز 😏 از اینکه دوستانی چون شما دارم ذوق می کنم😍 عمرتان دراز باد🙏

Apr 4th
Reply

دکترجون

✍️وصف تو را گرکنند گر نکننداهل فضل 🍷روی دل آرام را حاجت مشاطه نیست. 親愛なる賢者よ、あなたに平安あれ。あなたに賛美あれ。 #Iran #💬 #ravcast

Mar 10th
Reply

Masoumeh Borzou

در زیر تیغ حادثه پر دست و پا مزن کاین درد را به جز سر تسلیم چاره نیست از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق ابروی قبله را خبری از اشاره نیست ما درد را به داغ مداوا نموده ایم بیچاره در قلمرو ما غیر چاره نیست ما را ز دور چرخ مترسان که گوش ما در حلقه تصرف این گوشواره نیست دل نیست گوهری که به کس رایگان دهند در یتیم، مهره هر گاهواره نیست در لافگاه عشق که افتادگی است باب هر کس ز خود پیاده نگردد، سواره نیست (صائب تبریزی) ممنونم از شما🙏🏻🌹

Feb 24th
Reply (4)

شهروز

شاعران معاصر با صدای خود شاعر👇 https://castbox.fm/vc/5641237

Feb 21st
Reply

Parsa

تلفیق شعرخوانی آقا حامد عزیز از شعر کهن پارسی با موسیقی کلاسیک هم به نوبه خود دلنشین است.

Feb 9th
Reply (1)

Parsa

به به لذت بردیم. سپاس فراوان

Feb 9th
Reply

maryam fallahnejad

خوانش شعر یک هنر است لطفا شما نخوانید حیف این شعر که چنین نامناسب خوانده‌ شد متاسفم

Jan 28th
Reply (1)

شهروز

پادکست «شعر با صدای شاعر» شعر ها رو با صدای شاعر منتشر میکنه اگه به ادبیات معاصر علاقه دارید بهش‌ سر بزنید

Jan 22nd
Reply

OMID AMIRABAS

بسیار عالی دم شما گرم،در وصف خ دکتر دوست داشتنی..

Jan 17th
Reply

Parsa

اجرای ارزشمند و قابل تقدیر

Jan 17th
Reply

Parsa

کارتون خیلی خوب و دلنشین هست

Jan 17th
Reply

Parsa

بسیار خوب و دلنشین ممنون

Jan 12th
Reply

دکترجون

وصف تو را گرکنند گر نکنند اهل فضل روی دل آرام را حاجت مشاطه نیست .

Jan 11th
Reply

دکترجون

وصف تو را گرکنند گر نکنند اهل فضل روی دل آرام را حاجت مشاطه نیست

Jan 11th
Reply

Drama Podcast

ممنون از پادکست خوبتون و خوشحالیم که دراما رو معرفی کردین🙏🌷💜

Jan 11th
Reply (1)

Masoumeh Borzou

چه بسیار شعر شعرایی چون وحشی بافقی،خاقانی، ابوسعید ابوالخیر و خواجوی کرمانی خالیست..

Jan 8th
Reply (2)

Sara Mashayekhi 77

درود.من امشب تازه میخام این پادکست رو شروع کنم به گوش دادن. امیدوارم ادامه دار و منظم باشه و وسط راه نیمه کاره نمونه که دلم میخاد کلی از اشعار رو گوش بدم. پیشاپیش سپاس از زحماتتون

Jan 8th
Reply (1)

Masoumeh Borzou

صائب تبریزی🤍 ممنون از انتخابتون👌🏻🙏🏻

Jan 6th
Reply (1)

Masoumeh Borzou

در حقیقت چو ببینی دل و دلدار یکیست آری از یکدیگر این هر دو جدا نتوان کرد این من و ما که تو بینی همه باشد ز فراق ورنه در وصل حدیث از من و ما نتوان کرد منعم از می‌مکن ای شیخ که با پیر مغان کرده‌ام عهدی و آن عهد خطا نتوان کرد اشگ مظلوم کند خانهٔ ظالم ویران در ره سیل بلی خانه بنا نتوان کرد ای چراغ‌ امل افروخته غافل ز اجل شمع روشن به ره باد صبا نتوان کرد در صفا سعی نما تا به مقامی برسی قرب حق درک جز از راه صفا نتوان کرد غم عالم همه گر قسمت ما گشت صغیر چه توان کرد که تغییر قضا نتوان کرد

Jan 3rd
Reply (1)

Ali Heidarian

بی نظیر

Dec 11th
Reply
Download from Google Play
Download from App Store