Discoverرواق / Ravaq
رواق / Ravaq

رواق / Ravaq

Author: فرزآن

Subscribed: 805,175Played: 40,108,822
Share

Description

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد.
غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه.
می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _
من فرزین رنجبر هستم.
324 Episodes
Reverse
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۶مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولنآن يار کز او خانه‌ی ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عيب بری بود منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شيوه‌ی صاحب‌نظری بود از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد آری چه کنم (گردش، محنت، فتنه) دولت دور قمری بود دل گفت فروکش کنم اين شهر به بويش بيچاره ندانست که يارش سفری بود خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين افسوس که آن (سرو) گنج روان رهگذری بود اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود عذری بنه ای دل که تو درويشی و او را در مملکت حسن سر تاجوری بود تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شيوه‌ی او پرده‌دری بودخود را (بکشد) بکش ای بلبل از اين رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوه‌گری بود هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از يمن دعای شب و ورد سحری بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلنبه کوی ميکده يا رب سحر چه مشغله بود؟که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بودحديث عشق که از حرف و صوت مستغنی‌ستبه ناله‌ی دف و نی در خروش و (غلغله) ولوله بودمباحثی که در آن (حلقه) مجلس جنون می‌رفتورای مدرسه و قال و قيل مساله بوددل از کرشمه‌ی ساقی به شکر بود ولیز نامساعدی بختش اندکی گله بودقياس کردم و آن چشم جادوانه‌ی مستهزار ساحر چون سامريش در گله بودبگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کنبه خنده گفت کی‌ات با من اين معامله بودز اخترم نظری سعد در ره است که دوشميان ماه و رخ يار من مقابله بوددهان يار که درمان درد حافظ داشتفغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۴مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ديدم به/ خواب خوش که/ به دستم پی/ اله بود تعبير رفت و کار به دولت حواله بود چل (سی) سال رنج و غصه کشيديم و عاقبت تدبير (آن) ما به دست شراب دوساله بود آن نافه‌ی مراد که می‌خواستم ز بخت در چين زلف آن بت مشکين‌کلاله بود از دست برده بود خمار غمم سحر دولت مساعد آمد و می در پياله بود خون‌ می‌خورم ولیک نه جای شکایت استروزی ما ز خوان کرم اين نواله بودنالان و دادخواه به میخانه می‌رومکانجا گشاد کار من از آه و ناله بود هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچيد در رهگذار باد نگهبان لاله بود بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بودگل بر جریده‌ گفته‌ی حافظ همی نوشتشعری که نکته‌ایش به از صد رساله بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنگوهر مخزن اسرار همان است که بود حقه‌ی مهر بدان مهر و نشان است که بود عاشقان (محرم) زمره‌ی (اسرار) ارباب امانت باشند لاجرم چشم گهربار همان است که بود از صبا پرس که ما را همه‌شب تا دم صبح بوی زلف تو همان مونس جان است که بود طالب لعل و گهر نيست وگرنه خورشيد همچنان در عمل معدن و کان است که بود کشته‌ی غمزه خود را به زيارت (می‌آی) درياب زان که بيچاره همان دل‌نگران است که بود رنگ خون دل ما را که نهان می‌داری همچنان در لب لعل تو عيان است که بود زلف هندوی (زلف) تو گفتم که دگر ره نزند سال‌ها رفت و بدان سيرت و سان است که بود حافظا بازنما قصه‌ی خونابه‌ی چشم که بر (در) اين چشمه همان (نه آن) آب روان است که بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۲فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلنيک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی می‌خواستم ليکن طلاق افتاده بود در مقامات طريقت هر کجا کرديم سير عافيت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقيا جام (پیاپی) دمادم ده که در (اطوار سیر) سير طريق هر که (او عاشق) عاشق‌وش نيامد در نفاق افتاده بود ای معبر مژده‌ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هم‌وثاق افتاده بود نقش می‌بستم که گيرم گوشه‌ای زان چشم مست طاقت (و) صبر از خم ابروش طاق افتاده بود گر نکردی نصرت دين شاه يحيی از کرم کار ملک و دين ز نظم و اتساق افتاده بود حافظ آن ساعت که اين نظم پريشان می‌نوشت طاير فکرش به دام اشتياق افتاده بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلندوش می‌آمد و رخساره برافروخته بودتا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بودرسم عاشق‌کشی و شيوه‌ی شهرآشوبیجامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بودجان عشاق سپند رخ خود می‌دانستو آتش چهره بدين کار (از آن روی) برافروخته بودکفر زلفش ره دين می‌زد و آن سنگين‌دلدر پی‌اش (رهش) مشعلی (مشعله) از چهره برافروخته بودگر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌ديدمکه نهانش نظری با من دلسوخته بوددل بسی خون به کف آورد ولی ديده بريختالله الله که تلف کرد و که اندوخته بوديار مفروش به دنيا که بسی سود نکردآن که يوسف به زر ناسره بفروخته بودگفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظيا رب اين قلب‌شناسی ز که آموخته بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلندوش در حلقه‌ی ما قصه‌ی گيسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسله‌ی موی تو بوددل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشتباز مشتاق کمانخانه‌ی ابروی تو بودهم عفاالله (ز) صبا کز تو پيامی می‌دادور نه در کس نرسيديم که از کوی تو بودعالم از شور و شر عشق خبر هيچ نداشتفتنه‌انگيز جهان غمزه‌ی جادوی تو بودمن سرگشته هم از اهل سلامت بودمدام راهم شکن طره‌ی هندوی تو بودبگشا بند قبا تا بگشايد دل منکه گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بودبه وفای تو که بر تربت حافظ بگذرکز جهان می‌شد و در آرزوی روی تو بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۹فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنقتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبودور نه هيچ از دل بی‌رحم تو تقصير نبودمن ديوانه چو زلف تو رها می‌کردمهيچ لايق‌ترم از حلقه‌ی زنجير نبوديا رب آينه‌ی حسن چه جوهر داردکه در او آه مرا قوت تاثير نبودسر ز (حیرت) حسرت به در ميکده‌ها برکردمچون شناسای تو در صومعه يک پير نبودنازنين‌تر ز قدت در چمن ناز نرستخوشتر از نقش تو در عالم تصوير نبودتا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسمحاصلم دوش بجز ناله شبگير نبودآن کشيدم ز تو ای آتش هجران که چو شمعجز فنای خودم از دست تو تدبير نبودآيتی بود (ز) عذاب انده حافظ بی توکه بر هيچ کسش حاجت تفسير نبودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنخستگان را چو طلب باشد و قوت نبودگر تو بيداد کنی شرط مروت نبودما جفا از تو نديديم و تو (هرگز نکنی) خود نپسندیآن چه در مذهب ارباب (پیران، اصحاب) طريقت نبودخيره آن ديده که آبش نبرد گريه‌ی عشقتيره آن دل که در او شمع محبت نبوددولت از مرغ همايون طلب و سايه‌ی اوزان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبودگر مدد خواستم از پير مغان عيب مکن(گر من از میکده همت طلبم عیب مکن)شيخ ما گفت که در صومعه همت نبودچون طهارت نبود کعبه و بتخانه يکی‌ستنبود خير در آن خانه که عصمت نبودحافظا علم و ادب ورز که در مجلس (خاص) شاههر که را نيست ادب لايق صحبت نبودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنياد باد آن که سر کوی توام منزل بودديده را روشنی از خاک درت حاصل بودراست چون سوسن و گل از اثر صحبت (خاص) پاکبر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بوددل چو از پير خرد نقل معانی می‌کردعشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بوددر دلم بود که بی‌دوست نباشم هرگزچه توان کرد که سعی من و دل باطل بوددوش بر ياد حريفان به خرابات شدمخم می ديدم خون در دل و پا در گل بودبس بگشتم که بپرسم سبب درد فراقمفتی عقل در اين مساله لايعقل بودراستی خاتم فيروزه‌ی بواسحاقیخوش درخشيد ولی دولت مستعجل بودآه از این جور و تطاول که در اين دامگه استآه از آن سوز و نيازی (ناز و تنعم) که در آن محفل بودديدی آن قهقهه‌ی کبک خرامان حافظکه ز سرپنجه‌ی شاهين قضا غافل بود؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۶فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان پيش از اينت بيش از اين (غمخواری) انديشه‌ی عشاق بود مهرورزی تو با ما شهره‌ی آفاق بود ياد باد آن صحبت شب‌ها که با (زلف توأم) نوشين‌لبان بحث سر عشق و ذکر حلقه‌ی عشاق بود پيش از (آن) اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر يک عهد و يک ميثاق بود سايه‌‌ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود حسن مهرويان مجلس گر چه دل می‌برد و دين بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود بر در شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود رشته‌ی تسبيح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر دامن (ساعد) ساقی سيمين‌ساق بود در شب قدر ار صبوحی کرده‌ام عيبم مکن سرخوش آمد يار و جامی بر کنار طاق بود شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۵فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن تا ز ميخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود حلقه‌ی پير (مغانم ز ازل) مغان از ازلم در گوش است بر همانيم که بوديم و همان خواهد بود بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زيارتگه رندان جهان خواهد بود برو ای زاهد خودبين که ز چشم من و تو راز اين پرده نهان است و نهان خواهد بود ترک عاشق‌کش من مست برون رفت امروز تا دگر خونِ که از ديده روان خواهد بود چشمم آن (شب) دم که ز شوق تو (نهم) نهد سر به لحد تا دم صبح قيامت نگران خواهد بودبر زمینی که نشان کف پای تو بود)(سال‌ها سجده‌ی صاحب‌نظران خواهد بود بخت حافظ گر از اين (دست) گونه مدد خواهد (داد) کرد زلف معشوق(ـه) به دست دگران خواهد بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۴فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ياد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره‌ی ما پيدا بود ياد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت معجز عيسويت در لب شکرخا بود ياد باد آن که صبوحی‌زده در مجلس انس جز من و يار نبوديم و خدا با ما بود ياد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت وين دل سوخته پروانه‌ی ناپروا بود ياد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب آن که او خنده‌ی مستانه زدی صهبا بود ياد باد آن که چو ياقوت قدح خنده زدی در ميان من و لعل تو حکايت‌ها بود ياد باد آن که (مه من) نگارم چو کمر بربستی در رکابش مه نو پيک جهان‌پيما بود ياد باد آن که خرابات‌نشين بودم و مست وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود ياد باد آن که به اصلاح شما می‌شد راست نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بها»»»»»غزل نمره ۲۰۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق ميکده از درس و دعای ما بود دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد و اندر آن دايره سرگشته‌ی پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت که حکيمان جهان را مژه خون‌پالا بود می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جویبر سرم سايه‌ی آن سرو سهی‌بالا بود نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود از بتان آن طلب ار حسن‌شناسی ای دل کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود دفتر دانش ما جمله بشوييد به می که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود پير گلرنگ من اندر حق ازرق‌پوشان رخصت خبث نداد ار نه حکايت‌ها بود قلب اندوده‌ی حافظ بر او خرج نشد کاين معامل به همه عيب نهان بينا بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنبود آيا (باشد ای دل) که در ميکده‌ها بگشايندگره از کار فروبسته‌ی ما بگشاينداگر از بهر دل زاهد خودبين بستنددل قوی دار که از بهر خدا بگشايندبه صفای دل رندان (و) (که) صبوحی‌زدگانبس در بسته به مفتاح دعا بگشايندنامه‌ی تعزيت دختر رز بنويسيدتا حريفان همه خون از مژه‌ها بگشايندگيسوی چنگ ببريد به مرگ می نابتا همه مغبچگان زلف دوتا بگشاينددر ميخانه ببستند خدايا مپسندکه در خانه‌ی تزوير و ريا بگشايندحافظ اين خرقه که داری تو ببينی فرداکه چه زنار ز زيرش به (جفا) دغا بگشايندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شراب بی‌غش و ساقی خوش، دو دام ره‌اند که زيرکان جهان از کمندشان نرهند من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه‌سياه هزار شکر که ياران شهر بی‌گنه‌اند جفا نه پيشه‌ی درويشی‌ست و راهروی بيار باده که اين سالکان نه مرد ره‌اند مبين حقير گدايان عشق را کاين قوم شهان بی‌کمر و خسروان بی‌کله‌اند به هوش باش که هنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به نيم جو (ندهند) ننهند مکن که کوکبه‌ی دلبری شکسته شود چو بندگان بگريزند و چاکران بجهند غلام همت دردی‌کشان يک‌رنگم نه آن گروه که ازرق‌لباس و دل‌سيه‌اند قدم منه به خرابات جز به شرط ادب که سالکان (ساکنان) درش محرمان پادشه‌اند جناب عشق بلند است همتی حافظ که عاشقان ره بی‌همتان به خود ندهندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۰مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلاندانی که چنگ و عود چه تقرير می‌کنند؟پنهان خوريد باده که (تکفیر) تعزير می‌کنندناموس عشق و رونق عشاق می‌برندعيب (منع) جوان و سرزنش پير می‌کنندجز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوزباطل در اين خيال که اکسير می‌کنندگويند رمز عشق مگوييد و مشنويدمشکل حکايتی‌ست که تقرير می‌کنندما از برون در شده مغرور صد فريبتا خود درون پرده چه تدبير می‌کنندتشويش وقت پير مغان می‌دهند بازاين سالکان نگر که چه با پير می‌کنندصد (آبرو) ملک دل به نيم نظر می‌توان خريدخوبان در اين معامله تقصير می‌کنندقومی به جد و جهد نهادند وصل دوستقومی دگر حواله به تقدير می‌کنندفی‌الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهرکاين کارخانه‌ايست که تغيير می‌کنندمی خور که شيخ و حافظ و مفتی و محتسبچون نيک بنگری همه تزوير می‌کنندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۹فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان واعظان کاين جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار ديگر می‌کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه‌فرمايان چرا خود توبه کمتر می‌کنند گوييا باور نمی‌دارند روز داوری کاين همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند يا رب اين نودولتان را با خر خودشان نشان کاين همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند ای گدای خانقه برجه که در دير مغان می‌دهند آبی (و) که دل‌ها را توانگر می‌کنندبر در ميخانه‌ی عشق ای ملک تسبيح گوی کاندر آن جا طينت آدم مخمر می‌کنندخانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شودکین هوسناکان دل و جان جای دیگر می‌کنندببنده‌ی پیر خراباتم که درویشان او گنج را از بی‌نیازی خاک بر سر می‌کنند حسن بی‌پايان او چندان که عاشق می‌کشد زمره‌ی ديگر به عشق از غيب سر بر می‌کنند صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت قدسيان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۸مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان گفتم کی‌ام دهان و لبت کامران کنند؟گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنندگفتم خراج مصر طلب می‌کند لبت گفتا در اين معامله کمتر زيان کنند گفتم به نقطه‌ی دهنت خود که (راه برد) برد راه گفت اين حکايتی‌ست که با نکته‌دان کنند گفتم صنم‌پرست مشو (برو) با صمد نشين گفتا به کوی عشق هم اين و هم آن کنند گفتم هوای ميکده غم می‌برد ز دل گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند گفتم شراب و خرقه نه آيين مذهب است گفت اين عمل به مذهب پير مغان کنند گفتم ز نوش ‹-› لعل (لبت) لبان پير را چه سود گفتا به بوسه‌ی شکرينش جوان کنند گفتم که خواجه کی به سر حجله می‌رود گفت (گفتا سحر) آن زمان که مشتری و مه قران کنند گفتم دعای دولت او ورد حافظ است (گفتم دعای حافظ از اسباب دولت است)گفت اين دعا ملايک هفت آسمان کنندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۷فاعلاتن فاعلاتن فاعلانشاهدان گر دلبری زين‌سان کنندزاهدان را رخنه در ايمان کنندهر کجا آن شاخ نرگس بشکفدگلرخانش ديده نرگسدان کنندای جوان سروقد گویی ببرپيش از آن کز قامتت چوگان کنندعاشقان را بر سر خود حکم نيستهر چه فرمان تو باشد آن کنندپيش چشمم کمتر است از قطره‌ایاين حکايت‌ها که از طوفان کننديار (پیر) ما چون گیرد آغاز (سازد آهنگ) سماعقدسيان بر عرش دست‌افشان کنندمردم چشمم به خون آغشته شددر کجا اين ظلم بر انسان کنندخوش برآ با غصه‌ ای دل کاهل رازعيش خوش در بوته هجران کنندسر مکش حافظ ز آه نيم‌شبتا چو صبحت آينه رخشان کنندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
loading
Comments (90880)

Zahra

چرا به زور مارو میفرستید ماموریت 😩

Jan 22nd
Reply

Asiyeh

"منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شیوه‌ی صاحب‌نظر بود" این بیت و "ماه" که بخاطر زیبایی و تغییرات ماهیانه میتونه استعاره از "زن بیولوژیک" باشه، داره میگه این غزل برای همسر جناب حافظه چقدر پرمعناست این بیت، میگه آنچه خوبان همه دارند او یکجا دارد🍃

Jan 22nd
Reply

mahnaz ansarian

سلام امروز ۳ بهمن ۱۴۰۳ و من رسیدم به اپیزود ۲۳ هر اپیزود و‌بارها گوش میدم تا بدونم با تمام وجود درک کنم و بفهمم عالی هستین و‌ممنونم 🌿

Jan 22nd
Reply

MyZeinab Shakibaei

به به ، ناز نفست فرزان

Jan 22nd
Reply

moghayeri hossein

چرا همه شعر هایی که خون به جگر میکنند میفته آخر هفته ؟😅❤️

Jan 22nd
Reply

شنتیا

سپاس فراوان🌹

Jan 22nd
Reply

Zara Aghayan

همه چی ایرانیش بهتره؛ دو نفر آقایان با تجربه ای زیاد آجیل فروشی که رفته بودی بادوم بخری و فهمیدی بادوم ایرانی گرونتره💪 امیدوارم تونسته باشم خوشحالت کنم فرزین جان

Jan 22nd
Reply

Arezu Yegane

فرمایشات گهربار آخر پادکست رو از خیلی قبلها شنیده بودم و تو‌دفتر دلم محفوظ بود ولی شماااا با نور وجودت چنان روشنو آگاهم کردی که بسی حظظظظظ بردم و چندباره با جان و دل گوش کردم💛🧡❤️ سپاس ای چراغ راه ارادت جناب فرزان 🌹

Jan 22nd
Reply

Saeideh Hoveishi

بله ، بله ؛ با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست! بله ؛ با این ترانه و با چهارشنبه‌ها ، تمرین میکنم ... تمرینِ روزی که صدای سخن عشق تموم میشه تمرینِ آخرین غزل تمرینِ آخرین روز تمرینِ تاب و تحمل آخ

Jan 22nd
Reply

Asiyeh

بریم ببینیم جناب فرزآن برای مامانا و مامان‌بزرگا چی میسازه:)

Jan 22nd
Reply

Raheleh Rahmani

چقدر این جمله تون رو دوست داشتم...هر جایی که "حُسن هست عشق هست"..‌هر جایی که زیبایی هست عشق هست...‌

Jan 22nd
Reply

mahdieh zohourian

❤️❤️❤️

Jan 22nd
Reply

mahdieh zohourian

❤️❤️❤️

Jan 22nd
Reply

tut min

🔆

Jan 22nd
Reply

tut min

🔆

Jan 22nd
Reply

shirin.M

چهره برافروخت ، منظور قیافه گرفتن جهت جلب توجه نیست؟

Jan 22nd
Reply

Zahra

مرسی فرزآن جان❤️ آخر هفته‌ی خوبی داشته باشی و پیشاپیش خیلی دلتنگیم🥺😻

Jan 22nd
Reply

bahareh khamouddoust

والا منکه خیلی وقته مبتلام داد و بیداد که میکنی بدترم میشه :)

Jan 22nd
Reply

بابک حیاتی

کاش تمام پیامبران درخانه ی ما خواب نبودند تا بدایت صدای سخن عشق رابه تمامی به خود می سپردم

Jan 22nd
Reply

Pmbparisa

خیلی زیبا ⚘️⚘️⚘️🎵🎵🎵🎵

Jan 22nd
Reply