Discover
ketab dastani کتاب داستانی

ketab dastani کتاب داستانی
Author: Golnaz
Subscribed: 293Played: 7,831Subscribe
Share
Description
من گلناز هستم.
در پادکست کتاب داستانی من رمانها و کتابهایی که خوندم رو به صورت خلاصه واستون تعریف می کنم
هدف ما از ساخت این پادکست اینه که اگه شما دوست دارید داستان یک کتاب رو بدونید، و یا حتی به خوندن رمان علاقه دارید، ولی به هر دلیلی موفق به خوندنش نمیشید اینجا بتونید از شنیدن خلاصه کتاب لذت ببرید.
کتاب داستانی به صورت ماهانه منتشر می شه. و شما میتونید اونرو در همه اپلیکشنهای پادکست گیر و کانال تلگرام ما گوش بدید. و برای دریافت اخبار پادکست ما به اینستاگرام ما مراجعه کنید.
در پادکست کتاب داستانی من رمانها و کتابهایی که خوندم رو به صورت خلاصه واستون تعریف می کنم
هدف ما از ساخت این پادکست اینه که اگه شما دوست دارید داستان یک کتاب رو بدونید، و یا حتی به خوندن رمان علاقه دارید، ولی به هر دلیلی موفق به خوندنش نمیشید اینجا بتونید از شنیدن خلاصه کتاب لذت ببرید.
کتاب داستانی به صورت ماهانه منتشر می شه. و شما میتونید اونرو در همه اپلیکشنهای پادکست گیر و کانال تلگرام ما گوش بدید. و برای دریافت اخبار پادکست ما به اینستاگرام ما مراجعه کنید.
22 Episodes
Reverse
جهانگیرشاه، پادشاه مستبد مغول، عاشق دختری زیبا و با وقار به نام مهری میشه. مهری و جهانگیر، بعد از 19 سال و طی یک دیدار دوباره، باهم ازدواج میکنن. مهری با عنوان نورمحل، ملکه هندوستان و امیر حرمسرا، کم کم تبدیل به حامی زن ها و مردهای بی پناه در هند میشه. افرادی که ورود یک زن به کارهای ممکلت داری واسشون ناخوشایند بود، سعی میکنن جهانگیر رو بر علیه نورمحل تحریک میکنن. به همین خاطر نورمحل خوب میدونست که باید قدرت رو در دست بگیره. ***گوینده گلناز تزریتهیه و تدوین ترانه تزری***در این پادکست، داستان کتابهای رمانی رو به طور خلاصه واستون تعریف میکنم. لطفا پادکست کتاب داستانی رو از اپلیکشن کستباکس گوش بدید، تا ما بتونیم آمار دقیقتری از تعداد شنوندگانمون داشته باشیم. در این اپیزود، قراره قسمت دوم و پایانی کتاب عروس ایران رو تعریف کنم. نویسنده این کتاب هارولد لمب، و مترجمش آقای علی جواهرکلامه. عنوان اصلی این کتاب "نورمحل" ه که با عنوان "عروس ایران" در ایران به چاپ رسیده. تقریبا خیلی اطلاعات زیادی راجع به نورمحل در اسناد و مدارک تاریخی وجود نداره. به این دلیل که که اون یک زن بوده. اما با گذشت زمان، به تدریج حکایتی درباره یک زن ایرانی که مدتها هند رو اداره کرده، گرد آوردی شده و این جریان غیرقابل اجتنابه. علاوه بر این، کلیه مورخین متفق القول هستن که مهری در عصر خودش، ملکه زیبایی بوده. نقاشان تصاویرش رو طوری کشیدن که همه این حرف ها رو اثبات می کنه. حیف که مجسمه سازی در دیانت اسلام حرامه، چون اگه ممکن بود مجسمه ای از "مهری" بسازن، دست کمی از مجسمه وینوس نداشت. این زن زیبا، عادل و باتدبیر و درایت، از کنج حرمسرا بیرون اومده و دوباره به گوشه انزوا بازگشته. از اونجایی که به نظر میرسه نورمحل در سال های آخر عمر، کمتر کسی رو میدیده، طبعا هیچ مورخی، تاریخ زندگیش رو با نظر خود اون ننوشته. مورخان دوره ی شاه جهان نسبت به نورمحل نظر مساعدی داشتند و نویسندگان اخیر هم از اون پیروی کردن. البته زنی که اداره امور کشور رو از دست یک امپراتور مغول درآورده، نمیتونه از مردهای چاپلوس مغول، انتظار نظر مساعد داشته باشه. اما در عین حال، عملیات درخشان نورمحل و زیبایی بی نظیرش انکارپذیره و در کارهایی که نورمحل انجام داده، هیچ خطایی نیست؛ جز اینکه اون یک زن بوده.
جهانگیر با ادب و فروتنی میپرسه: ممکنه شما رو بشناسم؟ دختر میگه: اسم من مهری ه. من ایرانی هستم. دختر ایرانی با وقار و متانت بی نظیری صحبتی میکرد و اعتنایی به وضعیت امپراتور نداشت. مثل اینکه با یکی از همشهری هاش صحبت میکنه. جهانگیر به چشمان درخشان، مژگان بلند، گردن صراحی مانند و زلفان مشکی مهری نگاه میکنه. مهری مانند پرنده زیبا اما وحشی بود و از حرکات و رفتارش معلوم بود که رام شدنی نیست. جهانگیر نمیدونست چی به سرش اومده. فقط میدونست که به دام پرنده وحشی گرفتار شده.********قسمت اول از دوگانه کتاب عروس ایران نویسنده این کتاب هارولد لمب، و مترجمش آقای علی جواهرکلامه. عنوان اصلی این کتاب "نورمحل" ه که با عنوان "عروس ایران" در ایران به چاپ رسیده. تقریبا خیلی اطلاعات زیادی راجع به نورمحل در اسناد و مدارک تاریخی وجود نداره. به این دلیل که که اون یک زن بوده. اما با گذشت زمان، به تدریج حکایتی درباره یک زن ایرانی که مدتها هند رو اداره کرده، گرد آوردی شده و این جریان غیرقابل اجتنابه. علاوه بر این، کلیه مورخین متفق القول هستن که مهری در عصر خودش، ملکه زیبایی بوده. نقاشان تصاویرش رو طوری کشیدن که همه این حرف ها رو اثبات می کنه. حیف که مجسمه سازی در دیانت اسلام حرامه، چون اگه ممکن بود مجسمه ای از "مهری" بسازن، دست کمی از مجسمه وینوس نداشت. این زن زیبا، عادل و باتدبیر و درایت، از کنج حرمسرا بیرون اومده و دوباره به گوشه انزوا بازگشته. از اونجایی که به نظر میرسه نورمحل در سال های آخر عمر، کمتر کسی رو میدیده، طبعا هیچ مورخی، تاریخ زندگیش رو با نظر خود اون ننوشته. مورخان دوره ی شاه جهان نسبت به نورمحل نظر مساعدی داشتند و نویسندگان اخیر هم از اون پیروی کردن. البته زنی که اداره امور کشور رو از دست یک امپراتور مغول درآورده، نمیتونه از مردهای چاپلوس مغول، انتظار نظر مساعد داشته باشه. اما در عین حال، عملیات درخشان نورمحل و زیبایی بی نظیرش انکارپذیره و در کارهایی که نورمحل انجام داده، هیچ خطایی نیست؛ جز اینکه اون یک زن بوده.
ژیزلِ دل شکسته، با مرد صاحب منصبی به نام ژول دسمار ازدواج میکنه که خوشبختی واقعی رو واسش به ارمغان میاره. در این بین، عاشقی به نام اوگوست دومینکور متوجه میشه که ژیزل رازی داره و پنهانی با مردی به نام فراگوس که رییس گروه اوباش شهر پاریسه و محکوم به اعلام شاقه ست، درارتباطه. بعد از چندبار سوقصد به جون اوگوست، اون تصمیمی میگیره که موضوع رو به پلیس اطلاع بده. پلیس که به دنبال فراگوسه، بعد چند روز به اوگوست اطلاع میده که فراگوس در خونه ش مرده پیدا شده.***دومین و آخرین قسمت از دوگانه خلاصه کتاب زن بیگناهاُنوره دو بالزاک نویسنده نامدار فرانسوی رو، پیشوای مکتب واقعگرایی اجتماعی میدونن. بالزاک عنوان "کمدی انسانی" رو برای مجموعه آثارش که حدود ۹۰ رمان دنبالهدار و داستان کوتاهه انتخاب کرده. رئالیسم عریان و بدبینی بالزاک به سرشت انسانی که در آثارش هویداست، اون رو زمینه ساز ایجاد جنبش ناتورالیسم در ادبیات فرانسه کرده. مترجم این کتاب آقای عنایت الله شکیباپوره. عنوان اصلی این کتاب "فراگوس، رئیسِ گروه دورانت" ه که باعنوان "زن بیگناه" در ایران به چاپ رسیده.
در یکی از شبها، جوان خوش قد و قامت و زیبایی که یونیفرم افسران پیاده نظام رو بر تن داره، با قدم های آروم مثل کسی که به دنبال چیزیه، از کنار دیوار کوچه های منطقه سولی میگذره. در چند قدمی اون، زن جوان و زیبایی که از سر و وضع و لباسهاش معلوم بود نباید از ساکنین این محل باشه، با احتیاط تمام راه میره. افسر جوان، مثل عاشقی بود که از راه دور معشوقش رو دنبال میکنه. و زن هم مثل کسی بود که راه رو بلده و مقصدش رو می شناسه. تا اینکه زن به خونه ی مفلوکی میرسه و وارد خونه میشه. افسر جوان با خودش میگه: این زن، حتما رازی برای پنهان کردن داره.*اولین قسمت از دوگانه خلاصه کتاب زن بیگناهاُنوره دو بالزاک نویسنده نامدار فرانسوی رو، پیشوای مکتب واقعگرایی اجتماعی میدونن. بالزاک عنوان "کمدی انسانی" رو برای مجموعه آثارش که حدود ۹۰ رمان دنبالهدار و داستان کوتاهه انتخاب کرده. رئالیسم عریان و بدبینی بالزاک به سرشت انسانی که در آثارش هویداست، اون رو زمینه ساز ایجاد جنبش ناتورالیسم در ادبیات فرانسه کرده. مترجم این کتاب آقای عنایت الله شکیباپوره. عنوان اصلی این کتاب "فراگوس، رئیسِ گروه دورانت" ه که باعنوان "زن بی گناه" در ایران به چاپ رسیده.
...هانس شنیر یک دلقک موفق بوده که معشوقهش، ماری، اون رو به دلایل مسائل مذهبی ترک کرده و وارد رابطه با مردی کاتولیک به نام هریبرت تسوپنفر شده که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهیه. هانس در آخرین اجراش زمین میخوره و شغلش و درآمدش رو از دست میده. از طرف دیگه دچار افسردگی شده و مرضهای همیشگیش، یعنی مالیخولیا و سردرد تشدید پیدا کرده. هانس به زادگاهش بن باز برمیگرده تا بتونه از طریق اطرافیانش پولی برای امرار معاش به دست بیاره.*دومین و آخرین قسمت از دوگانه خلاصه کتاب عقاید یک دلقک کتاب عقاید یک دلقک، برنده جایزهی نوبل ادبیات 1972 و گئورگ بوخنر 1967، با نگاه و زبونی تلخ, مسائل سیاسی و مذهبی کشور آلمان رو به باد انتقاد میگیره.
هانس شنیر 27ساله، یک دلقکه. این عنوان رسمی یه شغل کمدیه. وقتی هانس وارد شهر بن میشه، در جیبش یه سکه بیشتر نیست، درحالی که در طول ۵ سال گذشته، خیلی بیشتر از توانایی خرج کردنش، درآمد داشته. هانس در آخرین اجراش زمین خورده و زانوش ورم کرده. از زمانی که ماری به قصد ازدواج با تسوپنفر کاتولیک ترکش کرده بود، اون مثل یه انسان تارک دنیا زندگی میکنه.*اولین قسمت از دوگانه خلاصه کتاب عقاید یک دلقک کتاب عقاید یک دلقک، برنده جایزهی نوبل ادبیات 1972 و گئورگ بوخنر 1967، با نگاه و زبونی تلخ, مسائل سیاسی و مذهبی کشور آلمان رو به باد انتقاد میگیره
کتاب داستان خیاط...تیلی دانیج پس از بیست سال آموزش در زمینه خیاطی و طراحی لباس، به زادگاهش برمیگرده، تا به مادر مریضیش رسیدگی کنه. تیلی تصور میکنه که نفرین شدست و به بقیه آسیب میرسونه .اگرچه اون در چشم مردم شهر یک قاتله، اما با لباس های زیبا و باشکوهی که خلق می کنه، عقل و هوش رو از سر زنان شهر می بره. در این بین، پسری به نام تدی که اون رو دوست داره، تصمیم میگیره به تیلی ثابت کنه که نفرینی در کار نیست.*دومین و آخرین قسمت از دوگانه ی خلاصه کتابکتاب داستان خیاط یکی از بهترین رمان های برگزیده ی استرالیایی و روایتی از عشق و انتقامه
یک شب زمستونی، اتوبوس توقف میکنه و زن جوان شیک پوشی از میون مه به آرومی بیرون میاد. زن یک چرخ خیاطی که روی اون کلمه سینگر با رنگ طلایی نوشته شده بود، در دست داره. اون با دیدن شهر، تمام خاطرات بچگیش و بوی خونی که کف کتابخونه ریخته بود رو به یاد میاره. گروهبان به سمت مسافر میاد و میگه: تیلی دانیج؟ اوه خدای من. کسی میدونه که تو برگشتی؟ تیلی میگه: نه. ولی همه به زودی و به وقتش میفهمن.*اولین قسمت از دوگانه ی خلاصه کتاب داستان خیاطکتاب داستان خیاط یکی از بهترین رمان های برگزیده ی استرالیایی و روایتی از عشق و انتقامه
کتاب پرندگان خارزاز...مگی کلری 9 ساله همراه با خانواده 8 نفره ی خودش از زندلانو به استرالیا مهاجرت میکنه تا در املاک عمه ش ساکن بشن. در اونجا مگی عاشق کشیش کاتولیک خوش قیافه و محبوبی به نام رالف دوبریکاسار میشه. اما کشیش که در مسیر کاردینالیه، بین عشقش به مگی و جاه طلبیش گیر میکنه.*دومین و آخرین قسمت از دوگانه ی خلاصه کتاب پرندگان خارزارکتاب پرندگان خارزار نوشته کالین مک کالو نویسنده استرالیاییه که یکی از پرفروش ترین و پر خواننده ترین کتاب های این نویسنده و یکی از مشهورترین داستان های عاشقانه ادبیات معاصره.
کتاب پرندگان خارزار.- - قسمت اول..وقتی خانواده کلری به استرالیا میرسن، یک کشیش به نام رالف دوبریکاسار پیششون میاد و خودش رو معرفی میکنه. کشیش نگاهی به خانواده کلری و پسرها میندازه. پشت سر همه اونها، دختر بچه ای با دهان باز، بهت زده، طوری که انگار مجذوب جذابیت کشیش شده، اون رو تماشا میکرد. کشیش بدون توجه به ردایی که داره، دختر رو بلند میکنه و با لبخند ازش می پرسه: خوب تو کی هستی؟ مگی میگه: میگن، اما مگی صدام میکنن.*اولین قسمت از دوگانه ی خلاصه کتاب پرندگان خارزارکتاب پرندگان خارزار نوشته کالین مک کالو نویسنده استرالیاییه که یکی از پرفروش ترین و پر خواننده ترین کتاب های این نویسنده و یکی از مشهورترین داستان های عاشقانه ادبیات معاصره.
کتاب سفر ژاکوب...در طول عمر به دنبال کشف ناشناخته ها هستیم اما چه تضمینی است که تا زنده ایم جوابها را نیز بیابیم.*سومین و آخرین قسمت از سه گانه ی خوانش کتاب سفر ژاکوب (ویژه نوروز)سفر ژاکوب نوشته نوح بن شیا شاعر، فیلسوف و معلم کاناداییه و داستان های بی انتهای ژاکوب در همه دنیا نقل میشه. گفتگوهایی که در این کتاب در قالب یک داستان کوتاه مطرح میشه، انسان رو بر امواج افکاری نغز به سفری پر معنا به عمق وجودش می بره و اون رو به تفکر وا می داره و در اونجاست که آدمی ممکنه التیامی نیز بر زخم هاش پیدا کنه.
کتاب سفر ژاکوب...فرشته ای بر تو نازل میکنم تا از تو محافظت کند و به سوی بهشتی که برایت آماده ساخته ام راهنمایت باشد.*دومین قسمت از سه گانه ی خوانش کتاب سفر ژاکوب (ویژه نوروز)سفر ژاکوب نوشته نوح بن شیا شاعر، فیلسوف و معلم کاناداییه و داستان های بی انتهای ژاکوب در همه دنیا نقل میشه. گفتگوهایی که در این کتاب در قالب یک داستان کوتاه مطرح میشه، انسان رو بر امواج افکاری نغز به سفری پر معنا به عمق وجودش می بره و اون رو به تفکر وا می داره و در اونجاست که آدمی ممکنه التیامی نیز بر زخم هاش پیدا کنه.
کتاب سفر ژاکوب...در زندگی فقط کار و عشق مفهوم دارد. اگر خوش شانس باشیم، عاشق کارمان خواهیم بود و اگر عاقل باشیم، سعی میکنیم به کار عشق بورزیم. *اولین قسمت از سه گانه ی خوانش کتاب سفر ژاکوب (ویژه نوروز)سفر ژاکوب نوشته نوح بن شیا شاعر، فیلسوف و معلم کاناداییه و داستان های بی انتهای ژاکوب در همه دنیا نقل میشه. گفتگوهایی که در این کتاب در قالب یک داستان کوتاه مطرح میشه، انسان رو بر امواج افکاری نغز به سفری پر معنا به عمق وجودش می بره و اون رو به تفکر وا می داره و در اونجاست که آدمی ممکنه التیامی نیز بر زخم هاش پیدا کنه.
کتاب کاش حقیقت داشت - قسمت دوم و پایانیآرتور، که بعد از یک روز کاری شلوغ، به خونه برگشته، در پستوی حموم خونه ش، در کمال تعجب با زن جوان زیبایی روبرو میشه. زن جوان از اینکه آرتور، میتونست اون رو ببینه یا صداش رو بشنوه، هیجان زده میشه و بهش میگه که روحی به اسم لارنه، که شش ماهه بر اثر تصادف، در کما فرو رفته و جسمش در بیمارستان بستریه. از اونجایی که آرتور تنها کسیه که میتونه زن رو ببینه، تصمیم میگیره که بهش کمک کنه تا به جسمش برگرده. اما درهمین حین، بیمارستان میخواد که دستگاه های تغذیه رو از جسمش جدا کنه. درنتیجه آرتور برای جلوگیری از مرگ لارن، تصمیم میگیره اون رو از بیمارستان خارج کنه.*کتاب کاش حقیقت داشت - قسمت دوم و پایانیمارک لِوی نویسنده فرانسوی، همواره آثارش از لحظه چاپ، در بین پرفروشهای بازار نشر بوده و ویژگی بارز آثارش، اینه که در اونها، مرز بین واقعیت و خیال، مرز نامشخصیه.
آرتور، که بعد از یک روز کاری شلوغ، به خونه برگشته، در پستوی حموم خونه ش، در کمال تعجب با زن جوان زیبایی روبرو میشه. زن جوان از اینکه آرتور میتونست اون رو ببینه یا صداش رو بشنوه، هیجان زده میشه و بهش میگه که می خواد داستانی رو واسش تعریف کنه که اگرچه باورکردنی نیست، اما حقیقت داره و پذیرشش خیلی سخته. اما اگه به حرفاش تا آخر گوش کنه و بهش اعتماد کنه، ممکنه بتونه بپذیره. برای زن خیلی اهمیت داره که آرتور حرفاش رو باور کنه. چون خواه ناخواه، تنها کسی در دنیاست که میتونه رازش رو بهش بگه ....***اولین قسمت از دوگانه ی خلاصه کتاب کاش حقیقت داشتمارک لوی، نویسنده فرانسه، همواره آثارش از لحظه چاپ، در بین پرفروشهای بازار نشر بوده و ویژگی بارز آثارش، اینه که در اونها، مرز بین واقعیت و خیال، مرز نامشخصیه.
کتاب خرمگس - قسمت دوم (پایانی)آرتور 19 ساله و یک کاتولیک متعصب، عضو سازمان ایتالیای جوانه که هدف اون بیرون روندن ارتش اتریش از کشوره. آرتور شاگرد و مرید کشیشی به نام مونتانلیه. در همین حال، اون دلباخته دختری به نام جما نیز هست. آرتور با فریب خوردن توسط یک کشیش جاسوس، باعث دستگیری یکی از اعضای سازمان به نام بولا میشه. پس از این اتفاقات و آشکار شدن رابطه ی پدر و فرزندیش با کشیش مونتانلی، از کشور فرار میکنه، طوری که همه فکر میکنن اون مرده. 13 سال بعد، هجو نویسی با لقب خرمگس، با ظاهری عجیب و گذشته ای نامعلوم، در جهت کمک به اهداف سازمان، وارد حزب میشه. اون بی رحمترین ضدمذهبی دورانه ...*چهره خرمگس درخشانترین چهره یک مبارز واقعی در سراسر ادبیات جهانه که بیش از نیم قرن، قلوب انسانهارو مشتعل ساخته است.
اولین اپیزود از دوگانه خلاصه کتاب خرمگسشبی اعضای حزب طرفداران جمهوری ایتالیا در جهت پیدا کردن راه کاری برای عبور از سانسورهای نشریات، دورهم جمع شده بودن. تنها زن جمع، نوشتن هجو رو برای گذر از این مشکل، پیشنهاد میده. دکتر ریکادو میگه: بهتره از خرمگس دعوت کنن، او ﺗﯿﺰﻫﻮﺷﺘﺮﯾﻦ و شوخ طبع ترین کسیه ﮐﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮن دﯾﺪه. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ زﺑون ﺗﻨﺪش، اون رو ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ. در کل ﻣﺨﻠﻮق عجیبیه. هیچ کس از گذشته اون خبر نداره. او ﺑﯿﺮﺣﻤﺘﺮﯾﻦ ﻓﺮد ﺿﺪﻣﺬﻫﺒﯽ، و ﺑﯿﻘﺮارﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮده، چون ﻫﻤﻮاره ﮐﻮچ ﻣﯽکنه...
خاطرات یک گیشا - قسمت دومشیوشان بعد از اینکه به اجبار به اکیا برده میشه تا به عنوان گیشا، آموزش ببینه، به دلیل مشکلاتی که گیشای ارشد اکیا، هاتسومومو که اون رو رقیب سختی درمقابل خودش میدید، واسش ایجاد میکنه، تبدیل به خدمتکار میشه. شیو غم زده از سرنوشتش، گریه کنان به کنار رودخونه میره. اونجا مرد صاحب منصبی به نام رییس رو میبینه. توجه و مهربونی رییس به شیو باعث میشه که با تمام وجود دلش بخواد گیشا بشه تا دوباره رییس رو ببینه. بعد از چند وقت، گیشای برتری به نام مامه ها برای انتقام از هاتسومومو تصمیم میگیره شیو رو با عنوان خواهر کوچکترش تعلیم بده و در این راستا شیو رو با مردهایی مثل رییس، دوست نزدیکش نوبو، دکتر و نقاش شهر آشنا میکنه....*کتاب خاطرات یک گیشا به مدت دو سال در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز بوده و در لیست ١٠٠١ کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند، حضور داره.
کتاب خاطرات یک گیشا، اپیزود اولشیوشان بر روی سنگی کنار رودخونه میشینه و با گریه به خودش میگه : درسته که نمیخواسته گیشا بشه اما مطمئنآ خدمتکار هم نمیخواست باشه. اگرچه هیچکس متوجه دختری مثل اون نمیشد، اما ناگهان مردی با لحن مهربون، اون رو مخاطب قرار میده، گویی زنی جوان و در موقعیتی بالاست. صدای مرد مثل درختی که از جایگاهش در این دنیا مطمئنه، آرامش بخش و استوار بود...*این کتاب به مدت دو سال در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز بوده و در لیست ١٠٠١ کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند، حضور داره.
کتاب وقتی رفتم - قسمت دوملوک ریچاردسون پس از به خاک سپردن ناتالی، همسر محبوبش که شانزده سال با او زندگی مشترک داشته، به خانه شان در حومه ی میشیگان برمی گردد تا به تنهایی مسئولیت نگه داری از سه فرزندش را برعهده بگیرد، اما چیزی غافلگیرکننده روی کف خانه انتظارش را می کشد: یک پاکت نامه ی آبی رنگ با دست خط خرچنگ قورباغه ی ناتالی و نام لوک بر پشت آن....ناتالی نامه را یک سال پیش و در اولین روز شیمی درمانی اش نوشته و این اولین نامه از یک سری نامه است که پس از مرگش یکی یکی به دست لوک می رسند. لوک مطمئن است که نگارنده ی نامه ها همسرش است، اما چه کسی آنها را می فرستد؟ هر نامه ای که به دست لوک می رسد پرده از رازهایی برمی دارد که سبب می شود هر آنچه او درباره ی همسر و خانواده اش می داند زیر سوال برود. اما رازها همچنان او را رهنمون می کنند به آینده ای که عشق در آن ادامه دارد و برای رسیدن به آن هرگز دیر نیست























داستان قشنگی بود خسته نباشید ، کاشکی همه زنان ایران این قدرت و جسارت از مهری یاد بگیرن
زیبا بود
عالی بود. بی صبرانه منتظر قسمت دومش هستم
مرسی که کار ما را راحت کردین و کتابهای خوب با این صدای دلنشین گوش می کنیم
خیلی وقت بود میخواستم این کتاب رو بخونم ممنونم از شما
کتاب جدید نمیخونید؟
این کتاب خلاصس یا کامل.؟
خداروشکر رازش رو فقط به خواجه حافظ شیراز نگفت ولی هربار اذعان داشت تنها کسیه که میتونه بهش بگه🙄🙄🙄
سپاس از زحمتتون برای تلخیص و روایت داستان.جالب بود
❤️❤️❤️
واقعا رازش چیه؟!
چقدر حرف داشت کتابش
تعریف این کتاب رو خیلی شنیده بودم. ممنون
پایانش خیلی چسبید
طفلی مالی
آیا میشه عنوان عاشق رو به رالف داد؟
چه داستان قشنگیه
من این کتاب تازه خوندم ولی جالب اینکه شما اینقدر خوب و قشنگ تعریف می کنید که مشتاقانه و تا آخر گوش کردم ، انگار نخونده بودم ، مرسی 🌹
خیلی عالی بود مرسی
واقعا تعمل برانگیز بود