بازیِ گریس،به جای داستان سرایی خطی و دیالوگهای افراطی، از نمادگرایی و استعاره برای بیان مفاهیم عمیق روانشناختی استفاده میکنه. یه بازیِ پلتفرمرِ دو بُعدیه که در اون،شما کنترلِ یه دخترِ جوون به اسم گریس رو به دست میگیرین.گریس،توانایی آواز خوندنش رو از دست داده و تو دنیایی تک رنگ و بی روح،بیدار میشه.سفرِ گریس برای برگردوندنِ رنگ ها به جهان،یه .استعاره ی قدرتمند برای مراحل سوگ،افسردگی و پیدا کردنِ خودشه
یک بازی ماجراجوییه که به خاطر داستان سرایی عمیقش، شخصیت های قابل همذات پنداری و تمرکز بر مضامین جدی، مورد تحسین قرار گرفته.داستان بازی، درباره ی «مکس کالفیلد»، یه دانشجوی عکاسیِ درونگرا، میچرخه که بعد از پنج سال دوری، به شهر زادگاهش، «آرکادیا بِی»، برمیگرده.یهو متوجه میشه که میتونه زمان رو به عقب برگردونه!بعد از کشف این قدرتش، با دوست قدیمی و صمیمیش، «کلوئی پرایس»، که زندگیش درگیر مشکلات زیادیه؛ دوباره همو پیدا میکنن.اینا با همدیگه دربارهٔ ناپدید شدن مرموزِ یه دختر به اسم«ریچل آمبر»تحقیق میکنن.در طول بازی، مکس از قدرتش برای تغییر گذشته استفاده میکنه و هر انتخابش، عواقب غیرمنتظره ای روی زمانِ حال و آینده ش داره.این بازی ویدئویی، یه تجربهٔ احساسیه که موضوعاتی مثه بلوغ،مسئولیت،دوستی و غم رو نشون میده.
یک بازی ویدئویی در سبک اکشن-ماجراجوییه. این بازی به دلیل پرداختن عمیق و حساس به موضوعات روانشناختی، به ویژه«روان پریشی/سایکوز»، مورد تحسین قرار گرفته. داستانِ بازی در قرون وسطی و طبق اساطیرِ نورس و سلتیک روایت میشه. شخصیت اصلی بازی، «سِنوآ»، یه جنگجوعه که بعد از مرگ عشقش، «دیلیون»، دچار یه بیماری روانی شدید میشه که در اون، صداها و توهّمات مختلفی رو تجربه میکنه. سفرش به «هِل هایم: قلمرو مُردگان در اساطیر نورس»، در حقیقت یه سفرِ استعاری به اعماق ذهن خودش برای مقابله با بیماری، سوگ و خاطرات آسیب زای گذشته ست.