نویسنده: جولین بارنزراوی: کرامت رودساز«سطوح زندگی» خاطراتی است که در سال ۲۰۱۳ توسط نویسنده انگلیسی، جولیان بارنز ، به همسرش پت کاوانا ، نماینده ادبی که در سال ۲۰۰۸ درگذشت، تقدیم شده است. این کتاب شامل سه روایت است:گناه ارتفاع : روایت اول به بررسی بالنسواری انگلیسی-فرانسوی در قرن نوزدهم میپردازد و بر عکاس و مخترع، گاسپارد-فلیکس تورناشون ، که بعدها به اختصار با نام نادار شناخته شد، تمرکز دارد. او عکاسی و هوانوردی را به عنوان اولین عکاس هوایی ترکیب کرد. همچنین سرهنگ انگلیسی و بالنسوار پیشگام ، فرد برنابی ، و سارا برنهارت ، که نادار چندین بار از او عکس گرفته است، در این روایت حضور دارند.در سطح: در اینجا بارنز رابطه بین برنابی و برنهارت را به صورت تخیلی بیان میکند.از دست دادن عمق: بارنز به این فکر میکند که همسرش دیگر آنجا نیست: «این واقعیت که کسی مرده است ممکن است به این معنی باشد که او زنده نیست، اما به این معنی نیست که او وجود ندارد.»
نویسنده: جولی کلارکراوی: رویا فلاحی , گلچهره زندکلر کوک، همسر یک سیاستمدار مشهور و ایوا جیمز، زن جوانی گرفتار در شبکهی مواد مخدر. هر دو برای رهایی از گذشتهای خفهکننده، تصمیم میگیرند هویتهایشان را عوض کنند.کلر ماهها برای فرار از ازدواج خشونتبار خود برنامهریزی میکند: پسانداز پول، گرفتن مدارک جعلی و ارسال آنها به هتلی در دیترویت، اما نقشهاش در آخرین لحظه توسط همسر کنترلگرش به هم میخورد که میخواهد او را به ناچار به پورتوریکو بفرستد.
سلام دوستانِ خوبم.امروز، روزِ خاصیه. امروز ردپای صدامون توی زندگی همدیگه، از مرز یک میلیون بار شنیده شدن گذشت. یک میلیون بار!این عدد، فقط یک عدد نیست؛ این یعنی میلیونها لحظه با هم بودیم. یعنی یک میلیون بار توی مسیر زندگی، توی ترافیک، موقع ورزش یا قبل از خواب، همسفر بودیم.اما من امروز، با یک سؤال بزرگ بهتون پیام میدم: آیا راه درستی رو دارم میرم؟از اونجایی که در کستباکس راه مستقیمی برای گفتوگو نداریم، این پیام صوتی رو مثل یک نامه صوتی براتون ضبط کردم. تنها راهی که میتونم مطمئن بشم دارم مسیر درستی رو طی میکنم، شنیدن صدای شماست.خواهش میکنم به این پیام جواب بدید. آیا موافق هستید که از این طریق با هم در ارتباط باشیم و من گاهی برا شما نامهای بفرستم تا نظرتون رو درباره موضوعات مختلف بدونم؟منتظر پاسختون میمونم. به امید روزهای بهتر و حرفهای بیشتر..
نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپریراوی: رضا خضرایی«نامه به یک گروگان» رمان کوتاه از نویسندهی پرآوازه «آنتوان دو سنت اگزوپری» است. این کتاب زندگی نویسنده در سفرش به پرتغال، درخلال جنگ داخلی اسپانیا، را روایت میکند.کتابهای دیگر اگزوپری را هم بشنوید:خلبان جنگ
نویسنده: مری هیگینز کلارکراوی: رویا فلاحی , محمودرضا قدیریانبیست سال از زمان گمشدن پسری ۲۰ساله به نام «چارلز مکنزی جونیور» (مک) میگذرد. او که در آستانهی فارغالتحصیلی بود و در دانشکدهی حقوق دانشگاه دوک نیز پذیرفته شده بود، یک روز بدون هیچ صحبتی با هماتاقیهایش، از آپارتمانش در منهتن بیرون آمد و هیچوقت برنگشت.از مری هیگینز کلارک این داستانها را هم بشنوید:این آهنگ را قبلاً هم شنیدهامشب خاموش
نویسنده: ژوزه ساراماگوراوی: فریبا خادمیمرگ در خانهی سردش در کنار داس خود نشسته و مشغول بررسی این آزمایش است: اگر دیگر هیچ کس نمیرد، چه میشود؟ اگر مرگ تبدیل به انسان شود و عشق را تجربه کند، چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟از ساراماگو این داستانها را هم بشنوید:سفر فیلنقاشی
نویسنده: ماریو پوزوراوی: مینو جبارزادهکتاب مهاجر خوشبخت با نام اصلی (The Fortunate Pilgrim) با نامهای دیگری چون زائر خوشبخت هم ترجمه شده است. رمان «مهاجر خوشبخت»، اثر نویسندهی اثر تحسینشدهی «پدرخوانده» که توسط فتحالله جعفری جوزانی ترجمه شده است.این رمان داستان خانوادهی آنجلوتزی-کوربو، خانوادهای از مهاجران را روایت میکند که زندگی فرزندخواندگی در شهر نیویورک را تجربه میکنند. سرپرست خانوادهی لوچیا سانتا، همسر، بیوه و مادر دو خانواده است. ارادهی راسخ اوست که آنها را در دوران رکود بزرگ و سالهای اولیه جنگ جهانی دوم هدایت میکند؛ اما او نمیتواند از تضاد بین ارزشهای ایتالیایی و آمریکایی جلوگیری کند.
نویسنده: کریستین هاناراوی: معصومه عزیزمحمدیداستان در بازهی زمانی جنگ جهانی دوم و در فرانسه اتفاق میافتد؛ زمانی که حکومت ویشی در فرانسه تسلیم شده و آلمان نازی بهسرعت، تمام فرانسه را اشغال میکند.ایزابل روسیگنول و ویان دو خواهر هستند که هرچند درظاهر با هم اختلاف دارند، اما جنگ به آنها نشان میدهد که هردو برای آزادی فرانسه تلاش میکنند، اما هرکدام به روش خودشان.
نویسنده: ژوزه ساراماگوراوی: مهرداد ضیاییراوی رمان که با نام «اچ» شناخته می شود، یک نقاش بسیار موفق و پرآوازه است. او از ثروتمندان پول خوبی دریافت میکند و زندگی مرفه و آسودهای برای خود فراهم کرده است.سفر فیل را هم از ساراماگو بشنوید.
نویسنده: دانیل کیزراوی: محمودرضا قدیریانداستان از زبان چارلی گوردون روایت میشود؛ مرد جوانی که عقبماندهی ذهنی است. خانوادهاش طردش کردند و بسیار دوست دارد مانند مردم عادی زندگی کند. دانشمندان روی مغز چارلی عملی انجام میدهند که بهرهی هوشی او را سه برابر میکند؛ اما این عمل با شکست مواجه میشود و همانطور که الجرنون، موش آزمایشگاهی که قبل از چارلی هوشش را از دست داده و میمیرد، ناکامی هم به سراغ چارلی میآید.
نویسنده: محمدسجاد ابراهیمیراوی: رویا فلاحی ؛ امیر زنده دلانیاور، رانندهی تاکسی پیکان نارنجی، هر روز مسافران زیادی را سوار میکند و به مقصد میرساند. یاور، به اقتضای شغلش، نمیتواند در برابر آنچه در مقابل چشمش اتفاق میافتد، بیتفاوت باشد. تاکسی نارنجی ماجرای مسافران یاور است. مسافرانی که هریک داستانی دارند... .
نویسنده: پل کالانیتیراوی: محسن دین محمدپاول کالانیتی در سن سی و شش سالگی، در آستانه تکمیل یک دهه آموزش به عنوان جراح مغز و اعصاب، به سرطان ریه مرحله چهارم مبتلا شد. یک روز او پزشکی بود که افراد در حال مرگ را درمان میکرد و روز بعد بیماری بود که برای زندگی تقلا میکرد. و درست به همین سادگی، آیندهای که او و همسرش تصور کرده بودند، دود شد و رفت. چه چیزی زندگی را در مواجهه با مرگ ارزشمند میکند؟ وقتی آینده، دیگر نردبانی به سوی اهداف شما در زندگی نیست، چه میکنید؟ داشتن فرزند، پرورش یک زندگی جدید در حالی که زندگی دیگری محو میشود، به چه معناست؟ اینها برخی از سوالاتی هستند که کالانیتی در این خاطرات عمیقاً تأثیرگذار با آنها دست و پنجه نرم میکند. پاول کالانیتی در مارس ۲۰۱۵، هنگام کار بر روی این کتاب درگذشت، اما سخنان او به عنوان راهنما و هدیهای برای همه ما زنده است. او نوشت: «کمکم متوجه شدم که مواجهه با مرگ خودم، به نوعی، هیچ چیز و همه چیز را تغییر نداده است. هفت کلمه از ساموئل بکت در سرم تکرار میشد: «نمیتوانم ادامه دهم. ادامه میدهم.»
نویسنده: لئو تولستویراوی: میثم نیکنامدیمیتری طی یک بحران هویتی، ملال روزمرگی اشرافی خود را رها میکند و در پی فهم تازهای از زندگی به ارتش میپیوندد و راهی قفقاز - خاستگاه قزاقها - میشود.این سفر او را به دنیای بیریا و خالص قزاقها وارد میکند؛ دنیایی با فرهنگی کاملا متضاد با آنچه تا آن زمان تجربه کرده است، یعنی تضاد زندگی مرفه شهری با زندگی پر مخاطره، اما شیرین روستایی.داستانهای دیگری از تولستوی:پدر سرگیمرگ ایوان ایلیچ
نویسنده: فریدا مک فادنراوی: نگین خواجه نصیر , مرتضی حسنلوبروک پرستاری است که پس از یازده سال به زادگاهش برمیگردد. او در یک زندان مشغول به فعالیت میشود. یکی از زندانیها، شین، همان کسی است که یازده سال پیش با شهادتِ بروک به زندان افتاده است. شین متهم به قتل شد و به حبس ابد محکوم شده است. بازگشتِ مجددِ بروک به زادگاهش، آبستنِ حوادث بسیاری است که رازهای زیادی از گذشته را برملا میکند.داستانهای دیکری از فریدا مک فادن:بخش دیهمکارهرگز دروغ نگو
نویسنده: توشیکازو کاواگوچیراوی: رویا فلاحیبازگشت به گذشته یکی از حسرتهایی است که بهنوعی همهی انسانها در دورهای از زندگیشان تجربه میکنند؛ حالا در توکیو کافهای وجود دارد که این رؤیا را محقق میکند، اما با قوانین خودش!قبلِ آنکه قهوهات سرد شود!قسمت اولقسمت دومقسمت سوم
نویسنده: مری هیگینز کلارکراوی: محمد سلوکیکاترین، در شب سال نو درحالی همراه دو پسرش در خیابان قدم میزند که نگران همسر بیمارش است. همسر کاترین، بهخاطر ابتلا به سرطان در بیمارستان بستریست. در این گشت و گذار شبانه، کیف کاترین توسط زنی کیفقاپ دزدیده میشود و در جریان این کیفقاپی، برایان (فرزند کوچک کاترین) نیز، ناپدید میشود ... .
نویسنده: مری هیگینز کلارکراوی: نسرین کوچک خانیداستان با یک برگشت به بیستودو سال پیش آغاز میشود؛ زمانی که کاترین، دختری ششساله، همراه پدرش که باغبان عمارت کارینگتون است، به این عمارت باشکوه میرود. کاترین بهطور اتفاقی وارد کلیسای خانوادگی عمارت میشود و مکالمهای مرموز بین یک زن و مرد را میشنود. در این مکالمه، زن از مرد حقالسکوت میخواهد و مرد با کنایه آهنگی را زمزمه میکند و میگوید: «این آهنگ را قبلاً هم شنیدهام.» این خاطره در ذهن کاترین باقی میماند و تبدیل به کلیدی برای حل معماهای بعدی میشود.
نویسنده: گابریل گارسیا مارکزراوی: ابوالفضل شاه بهرامیبا گازگرفتگی ماریا با دندانهای سگی هار، زندگی او وارد مرحلهای عجیب و پرتنش میشود. پدرش مارکز، برای اولین بار احساس دلسوزی و نزدیکی میکند. ناگهان عوارض جسمی عجیبی در ماریا دیده میشود. محل دندان سگ، به رنگ عجیبی درمیآید. دختر بیچاره با تهوع و حالاتی از غش و دیوانگی و خشم و خشونت، اطرافیانش را درمانده میکند. ماجرا به گوش اسقف کلیسای شهر میرسد. اسقف به مارکز میگوید شیطان به شکل بیماری، وجودِ دخترش را تسخیر کرده است. پدر به ناچار میپذیرد. اسقف، دلاورا (مردِ روحانی باایمان) را مأمور درمان روحی و اعتقادی ماریا میکند. اما در میانهی مسیر ... .
نویسنده: آراویند آدیگاراوی: ایوب آقاخانیبا انتشار خبر سفر نخستوزیر چین به شهر بنگلور، «بالرام» برای او نامهای مینویسد و چگونگی تغییرش از یک راننده و خدمتکار به یک خانوادهی ثروتمند هندی را شرح میدهد.معرفی کتابها و مقالات برگزیده، در کانال تلگرام: 📌 t.me/ketaabjaleb نوشتهها و نگاههای شخصیتر در اینستاگرام: 📸 instagram.com/babavand
نویسنده: رولان توپورراوی: اصغر شریعتی«ترلوفسکی»، با ظاهر و برخورد مناسب، بهدنبال آپارتمانی با قیمت مناسب برای اجاره کردن است. در جستوجوی خود مورد مناسبی را برای اجاره پیدا میکند و برای بازدید به آنجا میرود. داستان از اینجا شروع میشود که نظافتچی خانه به او میگوید: «مستأجری که قبلاً اینجا زندگی میکرده، خودش را از پنجره به بیرون پرت کرده، ولی هنوز نمردهاست.»او برای پی بردن به وضعیت مستأجر قبلی، به بیمارستان میرود. سیمون شول را روی تخت بیمارستان، درحالیکه تمام بدنش باندپیچی شده، میبیند.سیمون میمیرد و او به آن آپارتمان عجیب نقلمکان میکند. اتفاقهای مرموزی که در آنجا رخ میدهد، باعث میشود که او احساس کند توطئهای در کار بوده که باعث خودکشی سیمون شده و حالا نوبت اوست.ترلوفسکی دچار کابوس میشود، سیمون شول را میبیند، خود را میبیند، شورشی میشود و مرز بین حقیقت و رؤیا برایش از بین میرود و ... .
Arezoo Nikan
بریده ای از کتاب: آن سگ احتمالاً تنها چیزی بوده که آن دیوانه در زندگیاش داشته.. بعضی اوقات آدمها را باید در موقعیتی که در آن بزرگ شدهاند دید تا بتوان درکشان کرد. بریده ای از کتاب: من جز با همتای خویش گرم نمیگیرم، و از آنجایی که همتایی ندارم با کسی هم گرم نمیگیرم.... .
Mary Yaghoubi
صدا آزار دهنده است. ریتم تند لحن خیلی بد
Setareh Asareh
عالیییی
Arezoo Nikan
اثری گرانقدر و به غایت تأمل برانگیز.. که بسیار به درونیاتم افزود...سپاس✅️ بریده ای از کتاب: انسانها، اگر هیچ چیز دیگری نداشته باشند... لااقل این حس خوب را دارند که روزی میمیرند... بریده ای از کتاب: وقتی کسی که زمانی در کنارتان زندگی کرده و نفس کشیده بمیرد، زمین زیر پایتان میلرزد... بریده ای از کتاب: این جنگها اتفاقات غریبی هستند... پر از خشونت و خونریزی.. و در عین حال پر از داستانهایی که درک همهشان به یک اندازه دشوار است.
Arezoo Nikan
کتابی بسیار ارزشمند و تأمل برانگیز به قلم آقای استیو تولتز..برای سومین بار شنیده شد..سپاس از شما✅️ بریده ای از کتاب: خجالتآور است تماشای کسی که آخر عمری خود را موشکافی میکند و به این نتیجه میرسد تنها چیزی که با خود به گور میبرد شرمِ زندگی نکردن است. بریده ای از کتاب: چیزی که نمیفهمیدم این بود که مردم تفکر نمیکنن، تکرار میکنن. تحلیل نمیکنن، نشخوار میکنن. هضم نمیکنن، کپی میکنن.