Discoverقصه های روستاتیش
قصه های روستاتیش

قصه های روستاتیش

Author: roostatish

Subscribed: 216Played: 8,006
Share

Description

قصه های روستاتیش قصه هایی هستند که از دل مناطق بومی ایران جمع آوری و در قالب پادکست تهیه و ارایه می گردد .
باشد که عشق را در مسیرش بیاموزیم
30 Episodes
Reverse
قصه عشق و رنج محمد ابراهیم تبریزی در مسیر عراق و اهواز رو حمیده خانم مادربزرگ اهوازی چهل‌سال پیش به خط خودش نوشته بود، حمیده خانم رو می‌گفتن که نوه دختری محمد ابراهیم بوده و این قصه رو هم از مادربزرگش شنیده بود که در حقیقت همسر با وفای همون محمد ابراهیم بوده و اولین کسی هم بوده که این قصه رو شنیده و نوشته. قصه این عشق که از تبریز تا عراق و بعدم خوزستان و اهواز چرخیده حالا اما دوباره نوشته و گفته شده و شاید حتی باقی نواده جناب محمد ابراهیم بازرگان که دیگه صدساله در خوزستان زندگی میکنن از این قصه خبری نداشته باشن.چیزی که مهمه اما زیبایی همه قصه‌هاست که در پارچه‌ها و بافته‌ها و اشیای ساخت دست زنان عاشق موندگار می‌شن و دست آخر هم مثل جواهری به دست ما می‌رسن.کاش که ما هم میراث داران اهل دلی باشیم و نگذاریم که هرگز فراموش بشن و یا گم بشن و از یادها برن.
با ما همراه باشید با یک قصه دیگه از سری قصه‌های روستاتیش با صدای شرمین نادریروستاتیش یک کسب و کار جتماعی است با هدف توانمند سازی زنان روستاییhttps://roostatish.ir/
قصه کرمونی

قصه کرمونی

2022-09-1004:175

قصه کلوی شاه عباسیبا ما همراه باشید با یک قصه دیگه از سری قصه‌های روستاتیش با صدای شرمین نادریروستاتیش یک کسب و کار جتماعی است با هدف توانمند سازی زنان روستاییhttps://roostatish.ir/
بخارای من، ایل من اثر محمد بهمن بیگی است که بنیان‌گذار آموزش و پرورش عشایری در ایران است.کتاب بوم و چالش های زندگی عشایری را به زیبایی به تصویر می کشد که می تواند راهگشای کسانی باشد که می خواهند در مسیر توسعه گام بردارند.کتاب دارای چندین فصل است که هر فصل روایتی جذابی دارد که شیرینی قلم بهمن بیگی آنرا جذاب تر نموده است.کتاب را می توانید با صدای احسان مهتدی که از بنیان گذاران روستاتیش است بشنوید.با هر خرید خود از #روستایش در توسعه روستاها مشارکت می کنیدRoostatish.ir#کارآفرینی_اجتماعی # قصه_های_روستاتیش#روستاتیش#بخارای_من_ایل_من#محمد_بهمن_بیگی#احسان_مهتدی
قصه حسن کچل و مرد قاطر دزدبا ما همراه باشید با یک قصه دیگه از سری قصه‌های روستاتیش با صدای شرمین نادریروستاتیش یک کسب و کار جتماعی است با هدف توانمند سازی زنان روستاییhttps://roostatish.ir/ما را در اینستاگرام دنبال کنید:https://www.instagram.com/roostatish/
قصه صندوق بگیر و بنشون با ما همراه باشید با یک قصه دیگه از سری قصه‌های روستاتیش با صدای شرمین نادری روستاتیش یک کسب و کار جتماعی است با هدف توانمند سازی زنان روستاییhttps://roostatish.ir/ما را در اینستاگرام دنبال کنید: https://www.instagram.com/roostatish/
قصه سیب میخک کوب را با صدای شرمین نادری عزیز بشنوید.سیبی که نشان عشق است و میخک های فرو رفته در سیب نشان رنج عاشقی.قلبتان پر از عشق#روستاتیش #کارآفرینی_اجتماعی
قصه پرنده آبی قصه های آذری استکه شرمین نادری عزیز آنرا بازنویسی و خوانده است.تقدیم به مادرانمان که چون برکه ای فرزندان خود را در آغوش نگاه می دارند.خواننده:بهبود نظری افشارروستاتیش یک پلتفرم توسعه روستایی است. با هر خرید خود از روستاتیش در یک پروژه توسعه روستایی مشارکت می کنید.Roostatish.ir
مسابقه عجیب‌ترین اسب سیاه دنیا شما می‌تونید آثار خودتون رو به آدرس سایت روستاتیش و یا صفحه اینستاگرام روستاتیش بفرستیدتا آخر آذر 99قصه ها و تصاویر زیبایی تاکنون به دستمان رسیده که به مرور منتشرشان می کنیم.از شما می خواهیم هر کدام از شما نیز دوستان خود را به این مسابقه دعوت کنید.از شهر تا روستا و از کودک تا بزرگسال.بی صبرانه منتظر آثار زیبایتان هستیم.شبق؛عجیبترین اسب سیاه دنیانوشته علیرضا ملیحیقصه علیرضای عزیز را گوش بدهید و لذت ببرید.با صدای احسان مهتدیشما هم قصه های خودتان را برایمان بفرستید.بی صبرانه منتظریم.
قصه تاشلی و دیوهاتاشلی جوان تنبلی بود که از دار دنیا یک اسب ترکمن داشت ، یک روز تاشلی از پیش قوم و قبیلهخودش به شهری رفت و به قاضی دانای شهر گفت من را به عنوان پهلوان معرفی کن تا دیوها راشکست بدهم و آرامش را به شهرتان برگردانم .قاضی که تاشلی را می شناخت و می دانست تنها کاری که کرده مگس پرانی است روی کاغذی نوشت :شکستناپذیر است تاشلى دلیر، هزار تا به یک ضربت آرد به زیر.منظور قاضی البته مگس ها بودند، اما تاشلی کاغذ را به سرچوبی بست و سوار اسبش شد و رفت ورفت تا به صحرایی رسید و مردمی را دید که از دست دیوها عاصی شده بودند و با شمشیر و کمان دورچادرهایشان کشیک می دادند .تاشلی گفت من پهلوان هستم و می روم تا دیوهایتان را اسیر کنم و با اسبش راه افتاد که برود به شکاردیو .اسب تاشلی که جریان را می دانست اما به شیطنت سرش را به سمت خانه هفت برادر دیو کج کرد وتاشلی که روی اسب خوابش برده بود با هفت برادر دیو روبرو شد که با گرزهایشان به سراغشمی آمدند و داد بلندی کشید .از صدای فریاد تاشلی و از دیدن آن خط نوشته قاضی، دیوها ترسیدند و گفتند ای وای خبر پهلوانی تو درصحرها و کوه پیچیده ، از خون ما بگذر و بیا و غذای خواهر قشنگمان را نوش جان کن.تاشلی هم قبول کرد و چند روزی هم مهمان آن ها بود تا این که خبر رسید پلنگی به کوه های نزدیکآمده و گله ها را تار و مار کرده است .دیوها گفتند جناب تاشلی نمی خواهی بروی شکار پلنگ ؟پس تاشلی بیچاره مجبور شد سوار اسبش شود و برود شکار .خلاصه تاشلی و اسبش پشت سر دیوها رفتند و رفتند تا به خانه پلنگ رسیدند ،اما از آن جا که اسبترکمن خیلی زرنگ است ،به محض این که بوی پلنگ را شنید، تاشلی را پرت کرد بالای درختی وخودش گریخت .پلنگ هم که بوی غریبه ها را شنیده بود حمله کرد و دیوها از دستش گریختند و پلنگ زیر همان درختیایستاد که تاشلی روی شاخه اش نشسته بود که ناگهان شاخه بزرگ شکست و تاشلی با شمشیرقراضه اش و شاخه ها و برگ ها روی پلنگ افتاد و پلنگ بیچاره هم دیگر راهی برای فرار پیدا نکرد واسیر شد .اما دیوها که با تاشلی به غارشان برمی گشتند ، شنیدند که تاشلی به خواهرشان می گوید برادرهایتنگذاشتند من روی پلنگ سواری کنم و تنشان لرزید و همین هم شد که با عروسی تاشلی و خواهرشانموافقت کردند .تاشلی هم سوار اسب ترکمنش شد و دختر را که البته شبیه دیوها نبود ، پشت خودش سوار کرد و بهسمت قیبله ها رفت و به هرکدامشان که رسید گفت این دختر خواهر دیوهاست است و زن من شده و هیچدیوی دیگر به شما حمله نخواهد کرد .البته همین هم شد و تاشلی قهرمان همه صحراها و سرکرده همه دیوها شد و بچه هایش که نیمی دیوبودند و نیمی آدم ،بهترین سوار کاران ترکمن همه دنیا شدند .برای خرید محصولات روستاتیی و اطلاع از پروژه های توسعه روستایی
https://www.instagram.com/roostatish/ قصه عاشقانه امیر و گوهرامیر کشاورزی جوان بود از دشتهای پازوار در نزدیکی بارفروش یا همان بابل که عاشق دختر اربابی به نام گوهر شده بود که در باغی کوهستانی سکنی داشت .بشنوید این قصه زیبای مازنی را با صدای شرمین نادری عزیز .تا حال دلتان خوب باشد..خرید عروسک های بومی از سایت روستاتیش https://roostatish.ir/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87/#روستاتیش#قصه_بومی #قصه_مازنی#کارآفرینی_اجتماعی #مازندران#بابل#بارفروش#قصه_مازنی
بشنوید قصه پریجان دختر کرمانج را از زبان شرمین نادری عزیز .تقدیم به دختران عزیز سرزمینمان با هر خرید از روستاتیش در یک پروژه توسعه روستا مشارکت می کنید .Roostatish.ir
قصه طالب و زهره از قصه های عاشقانه مازندران است . بشنویم قصه را از زبان شرمین نادری عزیزبا هر خرید از روستاتیش در یک پروژه توسعه روستایی مشارکت می کنیدRoostatish.ir
قصه شاماران، قصه زنی است که دوست دارد ، می آموزد، رنج می کشد و عاشق و سربلند می میرد مثل خیلی از زنان این سرزمین قشنگ و پهناور که کسی افسانه ای از زندگی شان نگفته.حیفبشنویم قصه شاه ماران را به روایت شرمین نادری عزیزموسیقی از گروه کامکارهابا هر خرید از روستاتیش در توسعه یک پروژه روستایی مشارکت می کنیدRoostatish.ir
بشنوید قصه کرمانجی شاره وپسرعمش را با صدای شرمین نادریآهنگ شاره جان با صدای سهراب محمدیبا هر خرید از محصولات روستاتیش در توسعه روستاها مشارکت می کنیدRoostatish.ir
 مردمان جنوب ایران بر این باورند که اگر زنی فرزند یا نوزادش بمیرد باید گهواره چوبی اش را به مادر دریا پیشکش نمایند.بشنوید قصه مُم دیریا یا مادر دریا را با صدای شرمین نادریبا خرید از روستاتیش در توسعه روستاها مشارکت می کنیدroostatish.ir
قصه ای از شرمین نادری عزیز برای این روزها . باشد که هیچ درختی نسوزد . چه از جادوی جغدها و چه از در خواب ماندن مابا هر خرید از روستاتیش در توسعه روستاها مشارکت می کنیدRoostatish.ir
قصه ترکی سارا و آیدینقصه دختران کوچکی که در شهرها و روستاهای دور قربانی بی رحمی و افکار خواب آلوده می شوند، قصه تلخی است.بشنویم این قصه را به روایت شرمین نادری عزیز@sherminnaderiتقدیم به همه دخترکان معصوم سرزمین مون.با خرید از روستاتیش در توسعه روستاها مشارکت می کنیدRoostatish.ir
بشنویم قصه بلوچی شهداد و مهنازبه روایت #شرمین_نادری@sherminnaderi🎶خواننده ثمینه کنولبا خرید از محصولات روستاتیش در توسعه روستاها مشارکت می کنیدRoostatish.irعروسک‌ها کاری است از گروه بانوک رحیمه پرویزپور@baloch_toys_dohtok_abther#قصه_بلوچی #قصه_قدیمی #سیستان_و_بلوچستان #عروسک_محلی #عروسک_بومی_محلی_دستساز_ایرانی_بخریم
داستان عجیب مرغ حق یا «کِپو کِچی کر» را در باور قوم لر شنیدید؟بشنویم قصه دختر جوان زیبایی که از نامهربانی روزگار مرغی می شود، رها و آزاد در آسمان....که شرمین جان نادری برایمان بازنویسی کرده وخوانده است.با هر خرید خود از روستاتیش در توسعه روستاها مشارکت می کنیدRoostatish.ir #قصه_لری #مرغ_حق #رادیوروستاتیش #شرمین_نادری #قصه_قدیمی
loading
Comments (11)

محمدرضا محمدی

به عنوان یک کورد خوشحالم داستان شو فهمیدم

Apr 17th
Reply

mahboube 83

چقدر ذوق کردم با شنیدن این پادکست. همیشه داستانهای شمارو تو کانال تلگرام میخوندم. اما شنیدنشون اینجا لطف دیگه ای داره. 🙏♥

Oct 18th
Reply

Zahra Ferdosi

شرمین رو عاشقم🥺❤️

Sep 14th
Reply

Meysam Sph

بسیار عالی

Jul 31st
Reply

MahSa ReiSi

سلام. خسته نباشین. من با چند تا از اپیزودها مشکل دارم، یه تعدادی باز نمیشن و ارور میدن. این یکی هم با این‌که باز میشه اما صدا نداره. ممنون میشم اگر پیگیری کنین. از شنیدن داستان‌های مختلف فولکلور در پادکست شما بسیار لذت بردم‌. ممنون از زحماتتون و یه خسته نباشید جانانه خدمت شما ❤️

Oct 21st
Reply

Elahe khajoueinasab

زیبا بود و تلخ.

Dec 21st
Reply (1)

Alireza Karimi

ممنون

Mar 12th
Reply

ناشناس ناشناس زاده

واقعا این ماجرا بوده؟

Feb 13th
Reply

Naima Akbarpour

عالی❤❤

May 8th
Reply

ehsan mohtadi

ممنون روستاتیش

Mar 29th
Reply