Discoverکمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم ( کتاب صوتی )
کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم ( کتاب صوتی )

کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم ( کتاب صوتی )

Author: apexboox

Subscribed: 2,269Played: 64,218
Share

Description

در این کتاب به عنوان یکی از مهمترین مطالعات زنان در دهه ی نود میلادی، اسلاونکا دراکولیچ مبارزات روزانه زنان تحت رژیم مارکسیستی در جمهوری یوگسلاوی سابق را شرح می دهد. دراکولیچ روزنامه نگار و رمان نویس با شوخ طبعی و همدلی درباره تجربیات خود و سایر زنان کشور های اروپای شرقی در دوران کمونیسم که پشت این پرده ی آهنی زندگی می کردند و رنج می کشیدند می نویسد . مقالات او همانند پرتره ای از واقعیت در پس لفاظی ها، عواقب این رژیم ها را نیز شرح می دهند: ممکن است دیوار برلین سقوط کرده باشد ، اما ایدئولوژی آن نمی تواند به سرعت از بین برود و زنگی سپری شده با ترس به این راحتی فراموش نخواهد شد. اثر بر رابطه ی شدیدی که دراکولویچ میان اشیاء مادی با روح، زنانگی و فردیت کشف کرده است متمرکز است.او این رابطه را نتیجه ای اجتناب ناپذیر از یک سبک زندگی مشخص می داند سبکی که سرمایه داری و کالایی شدن را انکار می کند اما علی رغم آن در نهایت نتیجه ی این سبک زندگی ترکیبی از این دو است. او به بررسی سختی هایی که زنان با آن روبرو هستند می پردازد و به رژیمی که به زنان اجازه دستیابی به اساسی ترین مواد که به آنها این امکان را می دهد که زنانگی خود را ابراز کنند را نمی دهد. به بهانه ی بورژایی بودن حتی اجازه نمی دهد آن مدل لباس هایی را که به آنها احساس زن بودن را می دهد بپوشند. در این کتاب می خوانیم "من سفر کردم تا این تغییرات بعد از انقلاب را از نزدیک خصوصا در زندگی زنان کشورهای مختلف ببینم. من با زنان در آشپزخانه هایشان نشستم و آنها از زندگی شان، از بچه هایشان و از مردانشان برایم حرف زدند و من دیدم طرح کلی زندگی هامان تقریبا عین هم است. ما زن ها چشم انداز مشترکی در زندگی داشتیم که با چشم انداز مردها متفاوت بود. ما از پایین به مسائل نگاه می کردیم و چشم اندازمان ساده و پیش پا افتاده بود...".
#apexboox
23 Episodes
Reverse
20 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
19 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
18 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
17 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
16 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
15 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
14 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
13 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
12 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
11 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
10 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
9 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
8 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
7 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
6 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
5 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
4 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
3 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
2 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
1 - کمونیسم رفت،ما ماندیم و حتی خندیدیم
loading
Comments (79)

m m

بسیارعالی بود سپاس ازشما🙏🙏

Oct 21st
Reply

m m

کتاب عالی خوانش عالیتر سپاس🙏

Oct 20th
Reply

Fatemeh

تاریخ چقدر زیاد تکرار میشه و آدما عبرت نمیگیرن ...

Sep 22nd
Reply (1)

بردیا اکبری

چه جالبه بلوک شرق اروپا در دوران کمونیسم و ایران امروز هر دو با قدرت متمرکز و کنترل اجتماعی گسترده مواجه‌اند. آزادی‌های فردی محدود، اقتصاد تحت نظارت دولت و فشار بر مردم محسوس است. هر دو جامعه با نابرابری پنهان و سانسور روبه‌رو هستند. تفاوت اصلی در زمان و شرایط جهانی است، اما زندگی روزمره مردم شباهت‌های آشکاری دارد و تجربه حاکمیت توتالیتر را به تصویر می‌کشد.

Aug 20th
Reply

بردیا اکبری

جنگ بامردم عادی، بیشتر ازمیدان نبرد، روح و زندگی انسان‌ها را هدف می‌گیرد.خانه‌ها ویران می‌شوند،خانواده‌ها از هم می‌پاشندوشهرها به خرابه‌ای از خاطره وترس بدل می‌شوند. گرسنگی، بیماری و فقر به همراه وحشت دائمی، روزمرگی مردم را تسخیر می‌کند. نسل‌ها با زخم‌های جسمی و روانی بزرگ می‌شوند و خاطره‌ای تلخ از بی‌عدالتی را با خود حمل می‌کنند. جامعه‌ای که باید محل رشد وهمدلی باشد، به صحنه‌ای از شکاف و ناامیدی تبدیل می‌شود.جنگ با مردم عادی،نه قهرمان میسازد و نه پیروزی، بلکه میراثی از درد و ویرانی برجا میگذارد

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

نحوه شورش مردم و ابزار شورش واقعا جالب بود .هر کاری که میتونی بکن که دولت رو پایین بکش حتی شکستن گلدان هم باعث شورش و هرج مرج میشه .

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

کمونیسم دراروپا با شعار عدالت وبرابری پا به میدان گذاشت، اما درعمل، آزادی‌ها را در قفس ایدئولوژی محبوس کرد. مردمی که امید به آینده‌ای روشن داشتند، گرفتار صف‌های طولانی نان، اقتصاد بسته و سانسورشدید شدند. در اروپای شرقی،حکومت‌های وابسته به شوروی بیش از چهار دهه، صدای مخالفان را در زندان‌ها خاموش کردندو فردیت انسان را قربانی نظم اجباری ساختند.اما تاریخ نشان داد که عطش آزادی خاموش‌شدنی نیست؛خیزش‌های مردمی، از بوداپست تا ورشو و از پراگ تا برلین، دیوارها را فروریخت وکمونیسم را از قلب اروپا بیرون راند

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

کمونیسم با پرچم سرخ عدالت برخاست، اما رنگ خون بر دامن تاریخ نشاند. آزادی را در غل‌وزنجیر فروبست و انسان را از فردیت تهی کرد. امید مردم به نان و برابری، در صف‌های طولانی و قحطی خشکید، و بانگ اعتراضشان در سیاهچال‌ها به سکوت بدل شد. سنت و ایمان در آتش ایدئولوژی سوخت، و حیات، به تکراری بی‌روح و ترسی پنهان تنزل یافت. وعده‌ی بهشت، به دوزخی از اجبار و هراس بدل شد؛ سرزمینی که در آن، عدالت نامی بود بی‌جسم و جان.

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

کمونیسم با شعار برابری آمد، اما در عمل، آزادی را به زنجیر کشید و انسان را از فردیت تهی ساخت. مردمی که به امید عدالت برخاسته بودند، در صف نان ایستادند و صدای اعتراضشان در زندان و اردوگاه خاموش شد. فرهنگ و باورها زیر سایه ایدئولوژی یکدست شد و زندگی به تکراری بی‌روح فروکاسته گشت. آن‌چه وعده رفاه بود، به قحطی، ترس و خاموشی بدل شد؛ و آن‌چه باید بهشت می‌شد، در بسیاری سرزمین‌ها دوزخی از اجبار آفرید. #آزادی

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

کمونیست رفت و ما ماندیم؛ خندیدیم، نه از خوشی، بلکه از آگاهی که حتی وقتی زنجیرها برچیده شد، سایه‌های گذشته هنوز در ذهن و دیوارها جاری‌اند و آزادی گاهی فقط فرصتی است برای مواجهه با ترس‌های نهان و سکوت‌های طولانی.

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

گدایی زخم فقر نیست، زخم عزتی‌ست که به تاراج رفته... کاش روزی انسان دوباره به قامت راست خود بازگردد.

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

انسان برای زیستن با عزت آفریده شده، نه برای دراز کردن دست نیاز. کاش روزی دستان گدایان به جای خواهش، در کار و آفرینش شکوفه بزند.

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

عالی میخونه

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

حال و روز الان ماست واقعا

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

شنود کردن لکه‌ای تاریک بر آیینه‌ی انسانیت است؛ همان گوش سپردن دزدانه که سخن را از پاکی می‌اندازد و اعتماد را زخمی می‌کند. شنونده‌ی پنهان، چون سایه‌ای ناپاک، بر حریم دیگران می‌خزد و پرده‌ی حرمت را می‌درد. این عمل نه نشانی از هوشیاری، که نشانی از فرو افتادن در زشتی و خوارداشت کرامت آدمیست حکومت های کمونیستی ارزش انسانی را از بین میبرند

Aug 19th
Reply

بردیا اکبری

اولا خوانش بسیار عالی داری من بسیار لذت مجذوب کتاب شدم دوم هر فصل که میگذره چقد شبیه ایران امروز داره میشه ما که کمونیست نیستیم چرا واقعا ؟

Aug 18th
Reply

بردیا اکبری

کودکی من در غبار کوچه‌های خاکی دهه شصت گذشت؛ جایی که توپ پلاستیکی با هر شوتی، رویاهای ما را به آسمان می‌برد. برق که می‌رفت، شعله‌ی لرزان شمع دفتر مشق را روشن می‌کرد و سایه‌ها بر دیوار می‌رقصیدند. آژیر قرمز، تپش قلب‌ها را تندتر می‌کرد، اما در همان لحظه، بستنی قیفی یا بوی نان تازه، جهان کودکانه‌مان را آرام می‌ساخت. روزهایی ساده و تلخ‌وشیرین، که در حافظه نسلی تمام‌نشدنی جا مانده است.

Aug 18th
Reply

بردیا اکبری

دو پاره‌ی یک سرزمین، همچون آینه‌ای شکسته؛ غرب، با جاده‌های روشن و رویاهای صنعتی، به سوی فردا می‌دوید؛ شرقی، در قاب بسته‌ی ایدئولوژی، نظمی سخت اما بی‌پرواز را تجربه می‌کرد. دیوار برلین نه‌فقط سنگ و سیمان، که مرزی میان دو جهان بود؛ یکی با آزادی و اضطراب سرمایه، دیگری با برابری و سکوت تحمیلی. و در دل مردم، همواره پرسشی ماند: کدام سوی دیوار، حقیقت زندگی است؟

Aug 18th
Reply

بردیا اکبری

چقد جالب مردم کشور های کمونیستی رو روایت میکنه

Aug 18th
Reply

بردیا اکبری

کمونیسم با شعار عدالت آغاز شد اما در عمل به فاجعه انجامید. حذف مالکیت خصوصی و تمرکز مطلق قدرت، انگیزه فردی را نابود کرد و میلیون‌ها نفر را در فقر و قحطی گرفتار ساخت. در شوروی و چین، ایدئولوژی کمونیستی بهانه‌ای برای سرکوب آزادی، کشتار مخالفان و کنترل کامل جامعه شد. اقتصاد بسته و دولتی کمونیسم نه تنها توسعه را متوقف کرد، بلکه جوامع را به استبداد، عقب‌ماندگی و فروپاشی کشاند. تجربه نشان داد کمونیسم بیشتر ابزار قدرت بود تا راه‌حل عدالت.

Aug 16th
Reply