
Author:
Subscribed: 0Played: 0Subscribe
Share
Description
Episodes
Reverse
خلاصهی اپیزود نوزدهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده پس از ازدواج و گذشت زمان، قصد دارد تا مادرش را ملاقات کند و همسرش نیز مشتاق چنین امریست، اما دیدار با مادرش، مقداری شرایط را پیچیده میکند و از سوی او نیز گوشزد میشود. نهایتاً پیشامدهای جدید نویسنده را وادار به نقلمکانهای متعدد میکند و رفتهرفته متوجه امری میشود که چندان برایش خوشایند نیست...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود هجدهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده گویی پشیمان است، اما میداند که هرچه کند، با خود و زندگیاش کردهاست. در ادامهی ماجرای شب اول کماکان خسته و درمانده وقت میگذراند و فرستادگان مادرِ همسرش نیز منتظر دریافت مدرک پاکیِ عروس هستند. پس از آن، موضوع جدیدی از سوی مادرِ همسرش پیش میآید که او را آزردهخاطر میسازد و داستان کمی تغییر میکند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود هفدهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده بابت رفتارهای مادرِ فاطمه بسیار ناراحت و سرخوردهست و تصمیم به بازگرداندن جهاز میگیرد، اما با اصرار آشنایان فراموش میکند و به جشن عروسی میپردازد. پس از اتمام مراسم و ورود به خلوت عروس، باید رسم پایانی را به انجام برساند، منتها عدم رغبت و خستگیاش او را از خود بیخود کردهاست و همهی افراد هم منتظر هستند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود شانزدهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده قول و قرار ازدواج را با مادرِ فاطمه درمیان میگذارد و بالاخره این وصلت سر میگیرد. پس از عقد، طی قرارهایی که با همسرش به گردش میروند، گفتوگویی بینشان رد و بدل میشود که نویسنده را دلچرکین میکند، منتها کار از کار گذشتهاست. حال نوبت جشن و مراسم عروسی است که آنهم چندان بیدردسر نیست...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود پانزدهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده عاشق و کور شدهاست. او با رفقای خود و مادرش مشورت میکند، پیشنهاد و گزینهی دیگری نیز در اختیار دارد، اما انتخاب او فقط همانیست که خودش میخواهد. پس از مشورتهای بیشتر با مادرش، به این فکر میافتد که گزینهی دیگر را هم مورد بررسی قرار دهد، اما هرچه فکر میکند، بیشتر بر روی تصمیمش پافشاری میکند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود چهاردهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده فشار بسیاری بابت عشق و علاقهاش تحمل میکند، گویی قیمت معشوق اینقدرها هم نبودهاست. پس دیداری با رفقای پیر تازه میکند و او را با التهاب عشق جوانی آشنا میسازند. پس از روایت آن خاطرات غمناک، روزی میرود به دیدار پدر که چندوقتیست برگشته به تهران و درِ جدیدی به داستان باز میشود...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود سیزدهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده خدمت را به پایان رسانیده و وارد اجتماع شدهاست. حال باید به دنبال شغل و حرفهای باشد تا ادامهی زندگیِ خود را از سر بگیرد. با اجارهی یک دکان و مقداری قرض برای تهیهی وسایل مورد نیاز حرفهاش، به کار میپردازد. پس از رونق کار و دکان، زن جوانی را در دکانش ملاقات میکند و این اتفاق او را به گذشته میکشد...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود دوازدهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده پس از ملاقات رضاشاه در زمان خدمت، بسیار شگفتزده میشود. از اینرو، با توجه به دیدهها و شنیدهها، به ذکر معایب و محاسن او در زمان حکومتش میپردازد. پس از آن، تأثیرات جنگ اول جهانی بر ایران و تبعید رضاشاه و برگشت جنازهاش و بر روی کار آمدنِ پسرش محمدرضا پهلوی و پایان خدمتش را روایت میکند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود یازدهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده پس از آن عملِ خطرناک، با مراجعۀ بهموقع، از مرگ نجات یافت، اما دردسر جدید برای او در پادگان، بدرفتاریِ سلسلهمراتبِ مافوقِ اوست که اعمالش چندان به مزاج آنها خوش نیامدهاست. حال در این بین، تنها راه نجات و خلاصیِ او، این است تا یک کلاس مخابرهای بسازد که در پایان، شخص بزرگی را هم ملاقات میکند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود دهم از قلم سرنوشت؛
نگاههای وسوسهآمیز و بحث نَنگ و آبرو در جامعهای سنتی، نویسنده را بر آن داشته تا دست به اقدامی خطرناک بزند. او میداند که با این عمل، بیش از پیش دل مادر و مادربزرگش را خون میکند، اما گویی راه چارهی بهتری برای رفع آن پیدا نمیکند. به هر حال کارِ ناتمامی که نباید، انجام میشود، اما سر و صدای بسیاری میکند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود نهم از قلم سرنوشت؛
نویسنده در بین خاطرات خدمت، به صورت کوتاه برگشته به دوران نوجوانی و اسارت در بند پدر و اراک. پدرش میداند که او از طریق حرفهی سلمانی میتواند پول نسبتاً خوبی بهدست آورد، اما این مرتبه با تجربهای که اندوخته، فرار میکند و برمیگردد به تهران. پس از آن خاطرات خدمت از سر گرفته میشود که پایان خوشی ندارد...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود هشتم از قلم سرنوشت؛
نویسنده در بین خاطرات خدمت، برمیگردد به دورانی که در دکان سلمانیِ معروفی شاگردپادویی میکرده. دکانی که استاد حرفهای و سختگیری داشتهاست. پس از آن، از مراحل آرایش مردان میگوید که چقدر امر مهمی بهویژه برای افراد ردهبالا بودهاست. در همان نوجوانی با پیشرفت در کار، دوباره فیلاش یاد هندوستان میکند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود هفتم از قلم سرنوشت؛
زمان اعزام به خدمت اجباری فرا رسیدهاست. نویسنده باید با دوستان و همکاران و در آخر با مادرش خداحافظی کند. نزدیک به یک دهه از اجباریشدن خدمت نظام در دوران رضاشاه پهلوی میگذرد و اکنون چالش جدیدی برای نویسنده میباشد. تصورات و تخیلات او از نظام و کارزارش، بهشت است، اما همهچیز تغییر میکند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود ششم از قلم سرنوشت؛
نویسنده در کارِ کفاشی و در کنار آن دو پیرمرد، با شخصی جدید آشنا میشود بهنام علیخان. هرزهگوییها و کلنجار بر سرِ مصرفِ تریاک در زمان کار، منتهی میشود به سخنان شیخقربان. در اینجاست که سنجشها به میان میآیند و بر نویسنده نیز تأثیری عمیق میگذارد، اما چالش جدید در زندگیِ او، اعزام به خدمت اجباریست...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود پنجم از قلم سرنوشت؛
نویسنده همچنان از ناهنجاریهای اجتماعی در مشاغل موجود فراریست. او با دو پیرمردِ دنیادیده و عجیب آشنا میشود که هرکدام ماجرای خود را دارند. گویی گذشتهی شیخقربان و سخنانش دلچسبتر است، مخصوصاً تیزفهمیهایش. به همین دلیل، نویسنده از علاقه و البته ناچاری، در کنار آنها مشغول به کارِ کفاشی میشود...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود چهارم از قلم سرنوشت؛
دیگر فراگرفتن کار برای نویسنده سختی ندارد. روزی هوای دیدن مادر به دلش میافتد که دیدارش جنجالی میشود. تقیخان همچنان بر سرِ خشم و کینه و حسادت میباشد، مادرش هم به گونهای از آمدنهای او و دستودلبازیهایش ناراحت است. در این بین او با دو پیرمردِ متضاد آشنا میشود که آیندهاش را مقداری تغییر میدهد...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود سوم از قلم سرنوشت؛
منازعه و مرافعهای رخ میدهد که نویسنده در نوجوانی تحتالشعاعِ آن حادثهی تلخ قرار میگیرد، اما طبیعتاً باز هم شرط بیکاری نیست. از اینجا به بعد است که دست او با قلم آشنا میشود تا اشعار عاشقانهای نیز در قالب غزل بنویسد. هرچند که نوشتن و سُرودن و خواندن برای او، چندان خوشخاطره درنمیآید. نصایح، فقط برای پول است...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود دوم از قلم سرنوشت؛
مادر دعایی میکند و مستجاب میشود، استجابتی به وسعت جدایی، برای آسایش و آرامش. مادربزرگ نویسنده او را میپذیرد، اما همانند گذشته باید کار کند. از عبادوزی و خیاطی، تا دوزنگیِ کتوشلوار هرکدام به نحوی مشکلساز میشوند. شغل بعدیِ او کارگری و بنّایی است که با توجه به شخصیت مذهبیِ صاحبکار، ماجرا کمی پیچیده میشود...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
خلاصهی اپیزود اول از قلم سرنوشت؛
قلم سرنوشت ادامهی زندگانیِ نویسنده پس از گزنه در دوران نوجوانی است. داستان با زندگی در خانهی شوهر مادر شروع میشود، همراه با مشقات فراوان. تقیخان مردی دوشخصیته است و کبری نیز بین دوراهی قرار گرفتهاست؛ فرزند و شوهر! نویسنده خود را مسبب رنجهای مادر از سوی شوهر او میبیند و از همین رو باید فکر دیگری کند...!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
معرفیِ پادکستِ سریالیِ قلم سرنوشت!
پس از تولید و انتشار پادکست رواییِ دو اثر قبلی؛ یعنی کتابهای «شکر تلخ» و «گزنه»، تصمیم تولید و انتشار پادکست رواییِ کتاب سوم؛ یعنی «قلم سرنوشت» نیز عملی شد. در این اپیزود؛ کوتاه از مشکلاتی گفتهایم که دلایل عقبافتادنِ زمان انتشار «قلم سرنوشت» بودهاند. همچنین خلاصهای از این سهگانه را شرح دادهایم و زمان انتشار را نیز مشخص کردهایم.
پادکست : داستانهای تاریخی
کتاب : قلم سرنوشت
تیم تولید : قجرتایم
راوی : فرهاد مهرآبادی
زمان انتشار : پنجشنبه، سیام دیماه...
پیج اینستاگرام قجرتایم
کانال تلگرام قجرتایم
دروود🌾🌸
سلام ودرود بر آقای مهر آبادی عزیز ممنون که بدون هیچ مزد منتی برای ما پاتکست های دلنشین تولید می کنید دعای خیرمان بدرقه زندگیتان میکنیم🌹🌹🌹ودر ادامه میگویم که نه فقط جعفر آقا ماهم امشب خوابمون نمیبره با این داستان جن وپری و....😅😅
سلام آقای مهرآبادی نازنین ...امروز به یادتون بودم و مشتاقانه منتظر ادامه ی داستان .....زنده باشید دمتون گرم ...خدایارتون
سلام آقای مهرآبادی خسته نباشید جسارتا قرار نیست که هرچیزی رو که ازش سر درنیاوردیم بهش انگ کثافتکاری بزنیم این علوم غریبه بهیچ وجه کثافت کاری نیست و اتفاقا خیلیم علم پاکی هستش
باسلام من در این قسمت احساس کردم زنده یاد شهری قدری بچه ننه بوده و کنترل زیادی بر زندگی مشترک خود نداره و تا حدزیادی متکی به مشورت با مادرش میباشد ....شاید هم اینطور نباشه باید بود و شنید تا آخر این قصه چه خواهد شد ....سپاس از شما جناب آقای مهرآبادی عزیز🌹
عالی عالی مثل همیشه👌👌🙌🙌🏆🏆
یه سوال.قضیه احظار تخیل بود یا واقعا اینکارارو کرده؟
خدا قوت بسیار زیبا لذت بردم 👌🌹💐
قلبم بدرد اومد.احساس میکنم فاطمه بارها به آقای شهریباف خیانت کرده ولی بخاطر حفظ آبرو تو داستان نیاورده
به به الوعده وفا جناب #فرهاد_مهرآبادی امان از بدقولی جناب #علی_بندری 😉 بیاین مثل #فرهاد باشیم نه مثل #علی
خدا قوت بابت زحماتت آقای مهرآبادی عزیز 🌷❤️
استاد کف گردیم قسمت جدید رو بذار دیگه هفته ای یه قسمت اونم پنجشنبه بعدظهر خسته کننده ست
هر چی پدر گذاشته پسر برداشت کرده
ممنون از بیان دلنشینتون،این سهگانه انقدر نکته داره که من واقعا دارم به دوباره گوش دادنش فکر می کنم.باز هم ممنون و خسته نباشین
آقای فرهاد مهرآبادی واقعاً عالی روایت میکنید .این ماجرای مستند مارو به آن تاریخ میبرد و بهتر با ریشه آداب و رسوم میشود آشنا شد.
ضرب المثل در صحبتهای آن زمان بسیار رواج داشته . بسیار عالی بود.شما راوی توانمندی هستید .
how 🤔 bodcast is it 🤔
پس حسن تکلیفش چی شد ؟
خیلی ممنون. روایت عالی بود.
ممنون آقای مهرآبادی تنها چیزی که تو این کتاب سوم آزار دهنده هست تعریف بیش از حد مرحوم از خودشونه و ضد زن بودنشون. یعنی میزان ضد زن بودن تو فرهنگ اون زمان ایران واقعا ناراحت کننده و حتی مشمئز کننده هست خصوصا اینکه از زبان یه نویسنده اون موقع بیان میشه دیگه زشتیش صد چندان میشه