Discoverرادیو فیکشن (داستان فارسی)
رادیو فیکشن (داستان فارسی)

رادیو فیکشن (داستان فارسی)

Author: Ammar Poursadegh

Subscribed: 1,291Played: 17,539
Share

Description

داستان مینویسم تا سهمی از تکثیر شادی در دنیای فارسی زبان داشته باشم. اینجا محل داستان و وروایته. داستان کوتاه و رمان و کتابهای بقیه رو هم اینجا ممکنه نقد کنیم.

گاهی وقتها با نویسنده ها، پادکسترها، هنرمندها و صاحبان کسب و کار مصاحبه میکنم.طنز خواستید همینجا هنوز اعتقاد دارم باید راجع به کتابها بیشتر صحبت کرد. اصل تولید اثر هنری از کتاب داستان سرچشمه میگیرهحتی اگر تو جیبت پول نیست. بهترین پادکست فارسی دنیا البته بعد از رادیو دیو، چنل بی، رادیو مرز ، پاراگراف ، اسطوراخ ، ایستگاه فضایی ، هاگیر واگیر ( هاگیرواگیر )، رادیو چهرازی ، ناوکست ، واوکست ، راوکست ، رادکست ، چکش ، بی پلاس، خلاصه کتابها ، کتاب باز، فلسفیدن ، رادیو واگن ، دکتر هلاکویی ، دور دنیا ، رادیو جولون ، آهنگ سفر ، کوله پشتی ، رادیو اپرا ، کمیکولوژی ، پادکست کرن ، پرگار ، دست نوشته ها ، میرکت ، یووری ، دور دنیا ، رادیو عجایب ، کلاف ، لوگوس ، هلی تاک ، هزارسرو ، بلاکچین ، ای میوزیک ، خانه های من ، فلسفه علم ، ده صبح ، رواق ، آهنگساز ، هاب کست ، پادکست کلیدر ، احسانو ، کرن ، ملامیم ، هیرولیک ، بقچه ، نیمه شب ، گپ دایو ، سینماسلف ، صادکست ، تاریک خانه تاریخ ، هزار تو ، رادیو بندر تهران ، اپیتومی بوک ، گارسه ، سبکتو ، دیج ایمیج ، بارون ، کشو ، نوآنس ، هوپوکست ، هری پاتر ، خودکست ، رختکن بازنده ها ، الف ، ایستگاه فردا ، تاریکخانه ، رادیو قرمز ، بوم ، ساتوری ، گردسوز ، سیناتا ، این حکایت ، تورق ، کتابخوان ، رادیو فندق ، هشتگ زندگی ، بادیو ، لوکتو ، پاراتک ، پیوست ، ترکمنصحرای وی ، آتیشی ولی سالم ، شفاجو ، عجایب ، دایجست ، کلاف، ساگا ، راوکست، مستی و راستی ، پرچم سفید ، گیگ ، آلبوم ، رادیو دال ، رادیو کار نکن ، کرن ، سولاریس ، احسانو ، فردوسی خوانی ، مترونوم ، پرگار ، رادیو آفساید ، میرکت ، روغن حبه انگور ، دنیای تکنولوژی و پزشکی ، بی گلوتن ، نگهبان ، راندوو ، لوح سفید ، رادیو ژاپن ، رشدینو ، فول استک ، سفر محتوا ، فینتاک ، تیمچه ، استارت باکس ، ملودایو ، عامه پسند ، طنین سرو ، درخت ، نهنگ ، جعبه ، ساعت صفر ، هزار افسان ، چیروک ، طعم مهر ، گوشه ، داستان شب ، درد و دل ، مولاناخوانی ، اعتراف ، بیتمیش ، پوشه ، آن ، میم ، پاپریکا ، هیستوگرام ، نگاتیو ، تد تاک ، دکتر هو فارسی ، وستروس ، میدنایت کست ، سکانس ، گوش فیلم ، ابدیت و یک روز ، فیکشن ، پاراتک ، دموورژن ، تکامل ، کرونوس ، صلح درون ، وقت خواب ، چسب زخم ، سکوت بره ها ، کاکتوس ، فوتبال لب ، رادیو آفساید ، ترجمان ، استرینگ کست ، دیالوگ باکس ، صدای پرسپولیس ، رادیو راه مجتبی شکوری ، پلی لیست ، کتابگرد ، رادیو پن ، پیزاین ، و صدها پادکست دیگر

این پادکست، آخرین پادکست تاریخ درباره موسیقی، کتاب صوتی، فیلم و سینما، فلسفه، طنز، زبان انگلیسی، فوتبال، اسطوره‌ها، کمیک، سفر، مغز و

علم شناخته می‌شود. استثنائا این پادکست برای علی بندری نیست. زیست‌شناسی مولکولی، علم مواد، متافیزیک، طراحی نرم‌افزار، امنیت اطلاعات، علوم اخلاقی، جغرافیای سیاسی، ادبیات تطبیقی، ارتباطات بین‌فرهنگی، علوم تغذیه، فضانوردی و اکتشافات فضایی، مهندسی عمران، علوم اعصاب شناختی، پژوهش‌های اجتماعی، روان‌شناسی توسعه، مشارکت اجتماعی، علوم اجتماعی، منطق، گرافیک کامپیوتری، روان‌شناسی تربیتی، راهنمای گردشگری، طراحی تعامل، سمعی و بصری، دموگرافی، توسعه روستایی، مشاوره شغلی، مدیریت زنجیره تأمین، علم تشخیص، فناوری نانو، مشاوره سرمایه‌گذاری، تاریخ‌نگاری دیجیتال، تاریخ شفاهی، رسانه‌های اجتماعی، جامعه‌شناسی رسانه، تحلیل اقتصادی، جغرافيای انسانی، برنامه نویسی، مهندسی نرم‌افزار، انجام آزمایشات بالینی، رفتارهای اجتماعی، تحلیل نهان‌نگاری، شبیه‌سازی و مدل‌سازی، علوم مدیریت، تاریخ پزشکی، روش‌شناسی تحقیق، فلسفه زندگی، ارتباطات استراتژیک، توسعه صادرات، ادبیات کودک، سیاست محیط زیست، بنیان‌گذاری کسب‌وکار، مطالعات بین‌المللی، فلسفه علم و فناوری، چندرسانه‌ای، حسابداری مدیریتی، مشاوره بهداشت روان، مطالعات جنسیت، جامعه‌شناسی سازمانی، علم کامپیوتر، تاریخ نظامی، هنرهای تجسمی، زیست‌شناسی جانوری، انسان‌شناسی فرهنگی، قانون تجارت، فلسفه سیاست، اخترفیزیک، رفتارهای فرا اجتماعی، تاریخ اجتماعی، فیزیک تجربی، تحلیل ریسک، هنرهای نمایشی، نظریه‌های اطلاعاتی، علم و فناوری زیستی، کارآفرینی فرهنگی، ویرایش و نگارش، مدیریت ورزشی، زیست‌شناسی گیاهی، مطالعات علم و فناوری، سئو و بهینه‌سازی موتور جستجو، مطالعات شهری، علوم اعصاب اجتماعی، مشاوره مالی، جغرافیای اقتصادی، موزه‌داری و علوم موزه، تفسیر فرهنگی، فناوری ارتباطات. حرف میزنیم.



Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

38 Episodes
Reverse
همه ی ما داستانهای علمی تخیلی آیزاک آسیموف و ری براد بری را دیده ایم. هری پاتر و داستنهایش را در کتاب و فیلمها دیده ایم. آیا نمونه های کلاسیک این داستانها وجود دارند؟ و حالا قابل خواندن هستند؟ هنوز میشود قصه های هزار و یک شب را خواند و سرگرم شد؟ عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات هندی و قزوینی و همدانی برای خواندن امروز مناسبند؟ اسطوره ها چه کمکی به داستان نویسها و داستان خوانها می کنند؟ قصه های عاشقانه و رمانهای عشقی پر سوز و گداز، از فهیمه رحیمی گرفته تا زویاپیرزاد میتوانند حال ما را خوب کنند و یک تجربه ی عشقی به یاد ماندنی به ما بدهند؟ آقای مصطفی علیزاده نویسنده و منتقد پرکار، حتی حیرت تحصیل کرده های ادبیات را هم بر انگیخته است. ایشان کارگاه های داستان خوانی هزار و یک شب برگزار می کنند که جذاب و دیدنی است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
چرا باید حافظ را خصوصی خواند؟مساله‌ی قدیمی معنا در تاریخ ادبیاتنقطه‌ی طلایی هرمنوتیک که حافظ بر قله‌ی آن ایستاده استبازخوانی بیتی از حافظ در حالات گوناگون دوره‌های خودکاوی با حافظیافتن و گشودن گره‌های درونواکاوی خواب‌ها و رویاها به یاری حافظ شنیدن آن چه حافظ، خصوصی و پنهان به تو می‌گویدراهکارهایی برای درک درونی معنی اشعار و سخن‌های رمزآلود حافظ با خویشن جمعی ماعلیرضا محمودی ایرانمهر زادهٔ ۱۳۵۳ در مشهد، منتقد، داستان‌نویس و فیلمنامه‌نویس ایرانی است. از مهم‌ترین آثار علیرضا محمودی ایرانمهر می‌توان به فعالیت در فیلم دلداده، فیلم آزادراه و فیلم دلخون اشاره کرد.علیرضا محمودی ایرانمهر کار حرفه‌ای خود را از سینما آغاز کرد و سال 1387 در فیلم دلخون به کارگردانی محمدرضا رحمانی به عنوان نویسنده فعالیت داشته است. گرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیش مانند فیلم دلداده، بیشتر نبود اما تجربه خوبی برای علیرضا محمودی ایرانمهر محسوب می‌شود و همکاری با هنرمندانی همچون الناز شاکردوست، حامد بهداد، پوریا پورسرخ و هوشنگ توکلی را تجربه کرد. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
پویان مقدم جهانگرد، تور لیدر و تولید کننده ی : چاپار کستhttps://castbox.fm/channel/4956457از کجا شروع شد؟ شما از یک مدیر پروژه‌ی عمرانی موفق کنده شدی رفتی توی فضای گردشگری. اصلا کتاب خوندن چه ربطی به گردشگری داره؟شده سفری بری که اصلا خوشت نیاد؟ میشه گفت؟و برعکس شده جایی رو خیلی دوست داشته باشی؟ و همراه‌ها بگن این چیه؟جایی بوده فقط پیر پاتالها -به اضافه هفتاد -دوست داشته باشن؟ ایران برای خارجیها اینطوریه؟‪@chaparcast‬سفید خوانی کنیم:برای رفتن به کجا باید اطلاعات حسابی جمع کرد؟ یعنی مثلا بخارا رفتن همینطور خشک و خالی و بی اطلاعات به درد میخوره ؟کتاب خوندن و داستان و حکایت از یک فضای خیالی می‌آد. چطور با سفر جور درمیاد؟با پویان مقدم از هویت ایرانی گفتیم. از محتوای صوتی پادکستش و اینکه ویدئوهای یوتیوبش حاوی کلی اطلاعات متفاوت مثل نقشه و توضیحات و عکسها درباره ی جاهای دیدنی دنیا و ایرانه. از جاده ی ابریشم گفتیم. از این گفتیم که ایرانیها بر خلاف خود تحقیریهاشون به خاطر اینکه تاجر بودند خیلی هم مهمان نواز واقعی هستند. باهاش درباره انواع سفرنامه گفتیم. آقای پویان مقدم زحمت کشیدند و لیستی از سفرنامه هایی که ازشون توی گفتگو خواستیم بهمون دادند:سفرنامه ابن فضلانسفرنامه ناصرخسروتاریخ بیهقیتاریخ جهانگشای جوینیسفرنامه ابن بطوطهسفرنامه ابودولفسفرنامه سون هدین - کتاب کویرهای ایرانبابر نامه -خاطرات و نظرات ظهیرالدین بابرهمایون نامه - همایون‌نامه (نثر تاریخی) را گل‌بدن بانو خواهر نصیرالدین همایون نوشت و نصیرالدین همایون خود از پادشاهان گورکانی (یا تیموری یا بابری یا مغولان هند) بود.تاریخ رشیدی میرزا حیدر دغلاتجهانگردی با دیدگاه عمیقتر خیلی دغدغه ی جدی تری به نسبت دیدگاه توریستی و تیک زدن سفرهاست. سفر رفتن یه جورایی یعنی احضار ارواح مردگان اون منطقه ی تاریخی که زندگی شما رو دگرگون خواهد کرد. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
#oscars2025 #پادکست #انيميشنبا استاد علی احمدی استاد انیمیشن شیرین سوهانی و حسین ملایمی گفتگو کردیم. درباره انیمیشن صنعتی و انیمیشن هنری. از جایزه اسکار و اعتماد به نفس دوباره ی انیمیشن ایران گفتیم. از سخت کوشی حسین و شیرین موقع دانشجویی گفتیم. از مسیر سخت و طاقت فرسایی که این دو بزرگوار طی کردند گفتیم. استاد علی احمدی استاد راهنمای آقای حسین ملایمی بوده است و از خاطره های آن روزها گفت. این گفتگو به درد عاشقان کار انیمیشن و همچنین پدر و مادرهایی میخورد که مردد هستند دنیای انیمیشن به درد بچه هایشان میخورد یا خیر. درباره مسایل تکنیکی انیمیشن در سایه سرو برنده اسکار 2025 صحبت کردیم. از خصوصیات اخلاقی و در حقیقت کاری حسین ملایمی و شیرین سوهانی گفتیم. شگفت آوره که سخت ترین تکنیک انیمیشن برای این کار طولانی انتخاب شده. از اصول 12 گانه ی انیمیشن صحبت شد و ... #درسایه_سرو#انيميشن#اسکار2025#جایزه#فیلم_کوتاه#رادیوفیکشن#پادکستDirectors: @shirinsohani @hossein_molayemiProduction studio: @barfak_studio#Intheshadowofthecypress#In_the_shadow_of_the_cypress#animation #barfakstudio #hossein_molayemi #shirinsohani #barfak_studio #awardseason #indieanimation #oscars2025 #oscarnominee@hossein_molayemi@shirinsohani Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
با سرکار خانم سحر نحوی پادکستر کشو و صاحب استودیو به نحوی دیگر گفتگو کردم. بعضی از سوالات گفتگوی ما اینطوری بود: اولین مواجهاتتون با دنیای ادبیات و سینما و هنر چطوری اتفاق افتاد؟ برای تمام آدمهایی که جذب ادبیات و سینما و کلا هنر شد‌ن یه جور شیفتگی در مواجه با اثر هست که می‌خوان برای دیگران تعریفش کنن. برای شما چه چیزی جذاب بود در ابتدا.چطوری میشه پادکستر شد؟ یه میکروفون و متن هم که هست این همه. به نظر خیلی سخت نیست. درآمد زا هم هست. اصلا هر چیزی رو میشه پادکست کرد؟  هیچ وقت هست که بگی چه فایده؟ یعنی از فعالیت پادکستری نا امید شده باشی؟ از نسل جدید چقدر مخاطب دارین؟ اصلا اطلاعی دارین که چی گوش میدن توی پادکستها؟ با سرکار خانم سحر نحوی از اینکه چطوری معلم انشای فرزانگان تهران شده بود. چطوری در انجمن شعر قلهک فعالیت میکرد. استارتاپی مینی پز که راه انداخته بود. مدیریت ارتباطات که در دانشگاه خونده بود پرسیدیم. درباره ی جایزه پادکستری صحبت کردیم. درباره ی اینکه الان استودیو به نحوی دیگر چه پادکستهای جدیدی قراره راه بندازه صحبت کردیم. سری هم به خط قرمزهای تولید پادکست زدیم، اینکه پادکست فرهنگ شو مورد علاقه و استاندارد هست یا نه؟ یا مثلا خانم زینب موسوی چطور دایم روی خط قرمزها حرکت میکنه و مهمتر از همه اینکه پادکست حاوی محتوای زرد بسازیم یا نه ؟ Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اسکارانیمیشن 2025- حسین ملایمی و شیرین سوهانی - مصاحبه با نزدیکترین دوست این زوج -- این کار باید توسط هر دو نفرمون انجام میشد و هیچ کدوم به تنهایی نمیشد انجامش بدیم.---------------------------------------------------------------------------------------------آرمین ولی پور خودش استاد تصویرسازیه و توی دانشگاه درس میده.حسین ملایمی و شیرین سوهانی زوج برنده فیلم کوتاه انیمیشن اسکار 2025 شدند.بعد از اصغر فرهادی تنها ایرانیهایی که جایزه ی اسکار بردند این زوج هستند.از آقای حسین ملایمی امروز پرسیدم بر میگردید ایران و گفت: به احتمال خیلی زیاداین دل و جان من رو جلا داد. باور کردم ایرانی بودن چقدر زیبا و ارزشمندهبا آرمین ولی پور که از دوره متوسطه دوم با حسین هم کلاس و دوست نزدیک بوده گفتگو کردم. این گفتگو برای جوونهای عاشق هنر و همچنین پدر و مادرهایی که نگران و چشم به آینده ی بچه ی هنرمندشون هستند به درد میخوره. حتما گوش کنید.#درسایه_سرو#انيميشن #اسکار2025 #جایزه #فیلم_کوتاهDirectors: @shirinsohani @hossein_molayemiProduction studio: @barfak_studioPr & Strategy agancies:@londonflairpr / @animationshowcase#Intheshadowofthecypress#In_the_shadow_of_the_cypress#animation #barfakstudio #hossein_molayemi #shirinsohani #barfak_studio #awardseason #indieanimation #oscars2025 #oscarnominee Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
جناب آقای محسن حکیم معانی اهل یزد است. سابقه ی همکاری با رادیو و البته تدریس دوره های ادبیات و هنر را هم دارد. تصور کنید شب است و دور آتیش نشسته‌ایم. آتش دان ما میتونه آتش دان برنجی اعلا باشه یا یک حلب روغن ساده مثل خیلی از جاها. یک گفتگوی دور آتیشی فارغ از هر زنده باد و مرده باد. کتاب ارواح مرطوب جنگلیکتاب افشار بندان Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
به پسرم گفتیم از حمام عمومی دوری کند. در حقیقت من و مادرش هر دو متخصص و استاد دانشگاه هستیم. یک جفت زن و مرد عاقل و سالم وسط بحرانهایی که باید بچه‌مان را درست هدایت کنیم.  به همین خاطر می‌دانیم آن تو چه خبر است. یعنی درست وقتی شما بین این همه آدم دارید از یک حوض عمومی یا نمره‌ی آفتاب مهتاب ندیده استفاده می‌کنید ممکن است کلی قارچ در ورودی شما برای مهمانی را باز ببینند. اما پسر گوش شنوا نداشت. ما هم برای اینکه یک بچه‌ی هشت ساله اینقدر حرفمان را پشت گوش نیندازد برایش جریمه در نظر گرفتیم. هر بار حمام، معادل یک روز بیرون نرفتن از خانه و بازی نکردن توی کوچه بود. اما اگر امروز که محکومیتش را سپری می‌کرد فردایش دوباره راهی حمام می‌شد. هفته‌ی اول که گذشت اوضاع به هم پیچید. گاهی از لج ما وقتی پول توجیبی‌اش از جیبش فوران می‌کرد سه بار در روز حمام می‌رفت. حمامی آمارش را به من می‌داد. زنگ می‌زد مطب. منشی می‌گفت: ناصر دلاکه آقای دکتر، می‌تونید صحبت کنید؟ چون اولین بار گفت ناصر همتی و من نشناختم. می‌گفت: دکتر آقازاده‌اتون با این بار سومین باره رفته نمره. پسرم بدجور پیله کرده بود. ناصر ازش پرسیده بود چرا اینقدر میای حموم بچه مریض میشی. پسرم می‌گفت: می‌خوام بدونم این بخارهای حمام کجاها می‌تونن قایم بشن. ناصر می‌خندید ولی من و مادرش حرص می‌خوردیم. ناصر می‌گفت: شاید پسرتون عاشق این نوشابه خنکهای توی وانه. گفتم: توی وان؟ گفت: نترس آقای دکتر. این برادر زاده‌ی ما یه وان از خونه‌اشون آورده. می‌دونید خونشون توی جنگ موشک خورده. البته شمال بودن هیچی نشدن.  بهش می‌گویم: ناصر اصل مطلب رو بگو من کلی مریض دارم. -         چشم چشم آقای دکتر. این برادر زاده‌ی ما وان خونه‌اشون تنها چیز سالم خونه‌اشون بوده. این رو توش صبح به صبح دو تا کلنگ یخ میذاره. چرخ هم داره. میاره حموم به مشتریها نوشابه و دوغ خنک می‌فروشه. گوشی را می‌گذارم. صدای بوق تلفن تا نصفه شب طول می‌کشد. خوابم نمی‌برد. اگر ماجرای راپورتهای ناصر را بفهمد، شاید برود سراغ یک حمام دیگر. نقشه‌ی تهران را می آورم. توی محله‌ی ما که بیشتر از همین سه تا حمام نیست. فردا عصر می‌روم دوتا حمام دیگر. بهشان می‌گویم مواظب پسرم باشید. محمود سیرابی که حالا تازه امسال حمامش را افتتاح کرده‌ است، یک چشم الکی می‌گوید: ولی آقای دکتر چرا؟ - چون داره بیماری پوستی می‌گیره. ولی به روش نیارین. فقط زنگ بزن مطب بگو من محمودم. لقبی هم داری ؟ -         بله آقای دکتر من از اول سیرابی بودم. -         بسیار خوب. آقای سیرابی. چون فامیلی بگی من یادم میره.دست می‌دهم و قرارداد به ظاهر شکل می‌گیرد. اما همین هم می‌شود. پسرم توسط یکی از همکلاسیهایش متوجه می‌شود که ناصر دلاک راپورتش را به من می‌دهد. چون پدر پسرک برای حمامشان گازوییل می‌برد. یک بار که همراه پدرش می‌رود دقیقا دیالوگ من و ناصر را می‌شنود. اما پسرک فردا می‌رود سراغ محمود سیرابی. محمود هم زنگ می‌زند مطب و باورم نمی‌شود که همین اولین بار پسرک را لو می‌دهد. با زنم حساب می‌کنم. توی شش ماه گذشته محکومیتش به هزار روز رسیده است. یعنی تا پایان دوران دبستان را باید توی خانه بماند. شب دوباره خوابم نمی‌برد. مهرناز کارها را رسیده و چراغ توی حیاط روشن است. یعنی شوهرش کشیک کارخانه است و خودش زودتر توی عمارت سرایداری بیدار است.  می‌روم توی حیاط. به در اتاقشان تقه می‌زنم: بیداری مهرناز؟ سریع می‌گوید بله آقا و با روسری نیم بند خودش را از پنجره نشان می‌دهد. می‌گویم: مهرناز شما هر چند وقت یکبار توی دهاتتون می‌رفتین حموم؟ تعجب می‌کند ولی به روی خودش نمی‌آورد و می‌گوید: والا هر سه چهار روز. مادرم خدا رحمتی وسواسی بود. مخصوصا که ما سگ داشتیم و دایم می‌گفتن باس بریم حموم.- حمومتون چطوری بود؟ تمیز بود؟ - نه آقا. الان اینجا خیلی خوب شده. خیلی تمیزه. - مگه تو اینجا حموم می‌ری؟ -گاهی با فرشید می‌ریم نمره. ....... Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
:فارغ از بالا و پایین روزگار، منت بگذارید و گوش بدید و لذت ببرید:کتاب خواندن برای من از اول شکل برق گرفتگی‌ای لذت بخش بود. از همان بچگی فکر می‌کردم برقکارها به خودشان برق می‌دهند و از ولتاژهای کم شروع می‌کنند تا بالاخره بتوانند سیم فاز و نول 220 ولت را توی دستهایشان بگیرند. من بارها با این ولتاژ بازی کرده‌ام. فکر می‌کردم در آینده یک کتابخوان حرفه‌ای بشوم. چون مهرداد پسر عمویم برقکار شد.ماجرای ما از یک کتاب به نام ماجراهای هکلبری فین شروع شد. هکلبری فین‌ای که بر خلاف تام سایر خیلی صادقانه لب مطلب را گفته بود: بزنید به چاک.من از همان اول هاکلبری فین بودم و مهرداد پسر عمویم تام سایر شده بود. اینطوری هر دوتا به اندازه‌ی کافی مسئولیت پذیر می‌شدیم. راستش این کتاب را از کف یک کوچه‌ی فرعی قبل از اینکه باران تند بشود، به سرپرستی گرفته بودیم. بعد به نوبت خواندیم. اول من، چون من کتابخوان تر بودم و مهرداد برقکارتر. سه روز بعد قرار شد کتاب را بدهم به مهرداد. من دهن لق بودم و تا آمدم داستانش را تعریف کنم مهرداد گفت: خفه شو. برای همین بی صدا کتاب را گرفت و رفت. سه -چهار بار این رد و بدل شدن اتفاق افتاد. توی یک نمایشگاه کتاب، قصه‌های مجید خودش را به ما نشان داد. یک کتاب با جلد آبی که رویش عکس یک پسر کچل بود. پسر بچه کاملا استحاله شده بود و جز تعدادی نقطه‌ی کمرنگ خاکستری چیزی از کلیتش پیدا نبود. طوری که هر کسی می‌توانست باشد. گفتم شاید من دیر رسیدم و توی جلد پنجم طبیعی است از قبلش خبر ندارم. همیشه و حداقل توی کتاب خواندن دیر میر‌سیدیم که سرفرصت خواهم گفت. بعدها شنیدم توی جلدهای قبلی، مجید یتیم نبود و زیر سایه‌ی پدر مادر داشت بزرگ می‌شد. چون مهرداد یتیم بود سعی کردم کتاب را از دسترسش دور نگه دارم. گفتم: ببین برنامه عوض شد. ما یه کتاب رو سه چهار بار می‌خونیم. بذار من سه چهار بارم رو پشت هم بخوانم.مهرداد که تازه سبیلش داشت سبز می‌شد همیشه خونسرد بود و این دفعه هم از سلاح خودش استفاده کرد و گفت: خفه شو!بعد از آن تصمیم گرفتیم عضو کتابخانه کانون پرورشی بشویم تا هرکسی مجزا کارش را بکند. آدمیزاد هر موقع دلش بخواهد می‌تواند خودش را توی یک تله‌ی شیک و دلخواه بیاندازد.کانون برای ما از صبح تابستان قبل از اینکه آفتاب خیلی بالا بیاید و لباسها به تنت بچسبند، شروع می‌شد. به خواندن انواع کتابهای آیزاک آسیموف. الکترونیک ساده‌است. ترانزیستور ساده است و حتی سفرنامه‌ی اورازان بسنده نکردم. مسابقه‌هایی برپایه‌ی سوال و جواب و کارت بازی: نزدیکترین کشورهای دنیا: دومینیکن و هائیتی. زن عمو می‌گفت: چی کاره می‌خوای بشی؟ جواب کوتاه بود: نویسنده.یک روز وسط مرداد، همینکه خانم جهرمی پر چادرش را کشید و رفت توی آبدار خانه، دیدم مهرداد هوس کرد کتابهای روی میزش را بخواند. کتابهای تن تن و میلو. همانجا توی فاصله‌ی یک چایی ریختن ساده مات شده بود. نه حرف آقای بخشی کتابدار را می‌شنید نه متوجه اخم خانم جهرمی شد. خانم جهرمی گفت: لطفا اینا رو بدین من. جاش اون بالاست. دیدم آقای بخشی، پیر مرد ترکه‌ای کتابها را ازش گرفت و با کمک نردبان برد گذاشت توی بالاترین قفسه. نردبان را هم برد توی حیاط خلوت فسقلی کانون. حس کردم دوباره از فصل پاییز بیزار شدم. همین بیزاری وقتی ترمیم شد که دو سه روز بعد رفتم خانه‌ی مهرداد پسرعمویم و مشغول بازی شدیم. می‌دانید که تحقیر، موتور محرک زندگی ما ایرانیهاست. رو به مهرداد گفتم: بیا مث ...... Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
آیا حضور سلبریتی ها در جوایز کتاب معنی دار است ؟ یا به قول بعضی باعث شکل گرفتن یک خز پارتی سینمایی می شود؟مسابقه داستان نویسی ایران کتاب Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
درباره این پادکست و اپیزودهای منتشر شده تا به حال و آینده درباره کانال یوتیوب رادیو فیکشن و پلی لیست کتابهای کودک درباره اشتراک گذاری و معرفی پادکست به دیگران Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
یک روز صبح یکی از همکارها که خودش معلم ما بود و معرفم به حساب می آمد گفت فلانی برو یک چند تا سوال بنویس از بچه ها امتحان بگیر. دستم سفت بود و سوالها همه سخت درآمد و البته متفاوت با مساله های خسته کننده ی درسی. از آن وقتهایی که آدم خودش با اطلاعات خودش حال می کند. بعد همکار و معلم سابقم را صدا کردم که بیاید چک کند. چون مدرسه غیر انتفاعی بود می ترسیدم فردا صدایشان در بیاید و بگویند بچه را می فرستیم مدرسه توی خانه ول نباشد شما چی کار داری که سوال سخت برایشان بگیری. همکارم هم کلاسش تازه شروع شده بود ولی زود آمد بیرون و سوالها را خواند و گفت خیلی خوب است....✅ لایک و کامنت و سابسکرایب کردن کانال یادتون نره 💖 رادیو فیکشن یک پادکست کمدی فلسفی روانشناسی جامعه‌شناسی اجتماعی تاریخی جغرافیایی ادبیاتی نجومی، بین سیاره‌ای، آموزشی، جنسی، جسمی، روحی، و حتی پرورشی است. وقتی یک #داستان_کوتاه را میخوانید یا میشنوید آدم علافی نیستید که خدای ناکرده از فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، ریاضیات، نجوم، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، انسان‌شناسی، باستان‌شناسی، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، هنر، اقتصاد، مدیریت، حقوق، علوم سیاسی، علوم کامپیوتر، مهندسی برق، مهندسی مکانیک، مهندسی عمران، مهندسی شیمی، مهندسی مواد، مهندسی صنایع، پزشکی، داروسازی، دامپزشکی، پرستاری، دندانپزشکی، فیزیوتراپی، بهداشت عمومی، کشاورزی، جنگل‌داری، محیط‌زیست، تغذیه، زبان‌شناسی، ادبیات، مطالعات فرهنگی، تعلیم و تربیت، ارتباطات، روزنامه‌نگاری، تئاتر، موسیقی، نقاشی، معماری، طراحی صنعتی، طراحی مد، سینما، روان‌شناسی بالینی، روان‌درمانی، روان‌شناسی صنعتی، روان‌شناسی اجتماعی، عصب‌شناسی، بیوشیمی، ژنتیک، بیوتکنولوژی، هوافضا، رباتیک، نانوتکنولوژی، هوش مصنوعی، واقعیت مجازی، سایبرنتیک، اطلاعات و کتابداری، جغرافیای انسانی، جغرافیای فیزیکی، بوم‌شناسی، زمین‌شناسی، اقیانوس‌شناسی، هواشناسی، اقلیم‌شناسی، علم مواد، اقتصاد خرد، اقتصاد کلان، علوم مالی، بانکداری، بیمه، مدیریت منابع انسانی، مدیریت استراتژیک، بازرگانی بین‌المللی، بازاریابی، بهره‌وری و کارایی، اخلاق کسب‌وکار، کارآفرینی، تئوری سازمان، تصمیم‌گیری، سیستم‌های اطلاعات مدیریت، مدیریت عملیات، حقوق بشر، حقوق بین‌الملل، حقوق تجاری، حقوق کیفری، حقوق مدنی، تئولوژی، مطالعات اسلامی، مطالعات دینی، بحران‌شناسی، توسعه‌شناسی، مطالعات امنیتی، مطالعات اروپا، مطالعات آسیا، مطالعات آفریقا سر در نمی آورید. بلکه دنبال یک تجربه ی زندگی تقطیر شده و ناب بر اساس واقعیت هستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
همزاد پروری

همزاد پروری

2024-11-1208:036

✅ لایک و کامنت و سابسکرایب کردن کانال یادتون نره 💖 رادیو فیکشن یک پادکست کمدی فلسفی روانشناسی جامعه‌شناسی اجتماعی تاریخی جغرافیایی ادبیاتی نجومی، بین سیاره‌ای، آموزشی، جنسی، جسمی، روحی، و حتی پرورشی است. وقتی یک #داستان_کوتاه را میخوانید یا میشنوید آدم علافی نیستید که خدای ناکرده از فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، ریاضیات، نجوم، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، انسان‌شناسی، باستان‌شناسی، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، هنر، اقتصاد، مدیریت، حقوق، علوم سیاسی، علوم کامپیوتر، مهندسی برق، مهندسی مکانیک، مهندسی عمران، مهندسی شیمی، مهندسی مواد، مهندسی صنایع، پزشکی، داروسازی، دامپزشکی، پرستاری، دندانپزشکی، فیزیوتراپی، بهداشت عمومی، کشاورزی، جنگل‌داری، محیط‌زیست، تغذیه، زبان‌شناسی، ادبیات، مطالعات فرهنگی، تعلیم و تربیت، ارتباطات، روزنامه‌نگاری، تئاتر، موسیقی، نقاشی، معماری، طراحی صنعتی، طراحی مد، سینما، روان‌شناسی بالینی، روان‌درمانی، روان‌شناسی صنعتی، روان‌شناسی اجتماعی، عصب‌شناسی، بیوشیمی، ژنتیک، بیوتکنولوژی، هوافضا، رباتیک، نانوتکنولوژی، هوش مصنوعی، واقعیت مجازی، سایبرنتیک، اطلاعات و کتابداری، جغرافیای انسانی، جغرافیای فیزیکی، بوم‌شناسی، زمین‌شناسی، اقیانوس‌شناسی، هواشناسی، اقلیم‌شناسی، علم مواد، اقتصاد خرد، اقتصاد کلان، علوم مالی، بانکداری، بیمه، مدیریت منابع انسانی، مدیریت استراتژیک، بازرگانی بین‌المللی، بازاریابی، بهره‌وری و کارایی، اخلاق کسب‌وکار، کارآفرینی، تئوری سازمان، تصمیم‌گیری، سیستم‌های اطلاعات مدیریت، مدیریت عملیات، حقوق بشر، حقوق بین‌الملل، حقوق تجاری، حقوق کیفری، حقوق مدنی، تئولوژی، مطالعات اسلامی، مطالعات دینی، بحران‌شناسی، توسعه‌شناسی، مطالعات امنیتی، مطالعات اروپا، مطالعات آسیا، مطالعات آفریقا سر در نمی آورید. بلکه دنبال یک تجربه ی زندگی تقطیر شده و ناب بر اساس واقعیت هستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
هیچ وقت روی همکاری یک هوش مصنوعی برای ساختن پادکست حساب نکنید: )شبی تاریک و سرد بود و باد می وزید قصه ها در دل شب پنهان و درخشان بودندنوای راوی در گوش و دل ما می نشست رازهای پنهان دل از زبانش پیداستصدای پاهایی که می رفتند به سوی ناپیداداستان اشباح و ارواح در دل های گمهر گوشه دنیا روایتی زیباست بگذاریم در شبها پرده از این داستان ها برداریمرادیو فیکشن مست و گرم و پر از افسانه هر گوشه ی دنیا قصه هایی دلچسبپادکستی که دل را به سفر می بردقصه های ما را به گوش همه می رسانداز قصه عاشقانه تا رازهای پنهانهر آنچه که داریم در دلهای مانرادیو فیکشن صدا و نور دلهاست به گوش جان می رسانیم هر آنچه که هستشاید یک روز دور آبادی تاریک روایت دلهای شکسته و خستهپادکست های فیکشن زنده و جاری در این شب های بی فروغ نوری باشد برای مارادیو فیکشن مست و گرم و پر از افسانههر گوشه ی دنیا قصه هایی دلچسب پادکستی که دل را به سفر می بردقصه های ما را به گوش همه می رساند Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
مهاجرت به آمریکا درست یا غلط است؟روایت زنده‌ای از مهاجرت -محمد – به آمریکا. یک دوست قدیمی که از قدیم ندیم ها آدمی علمی بود. ریاضی خونده و الان سالهاست استاد یکی از دانشگاه های آمریکاست. راه پر فراز و نشیبی رفته. توی این ایپیزود شگفت انگیز خیلی از دیدگاه هاتون نسبت به مهاجرت به آمریکا و اصلا آمریکایی که می‌شناسیم عوض میشه. بشنوید گفتگو من با محمد که به دلایل شخصی از اسم مستعار خودش استفاده میکنه. توی قسمت بعدی بیشتر درباره ی فضای آکادمیک ایران و آمریکا صحبت خواهیم کرد.#روایت #مصاحبه #مهاجرت #آمریکا✅ لایک و کامنت و سابسکرایب کردن کانال یادتون نره 💖 ✅ لایک و کامنت و سابسکرایب کردن کانال یادتون نره 💖 رادیو فیکشن یک پادکست کمدی فلسفی روانشناسی جامعه‌شناسی اجتماعی تاریخی جغرافیایی ادبیاتی نجومی، بین سیاره‌ای، آموزشی، جنسی، جسمی، روحی، و حتی پرورشی است. وقتی یک #داستان_کوتاه را میخوانید یا میشنوید آدم علافی نیستید که خدای ناکرده از فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، ریاضیات، نجوم، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، انسان‌شناسی، باستان‌شناسی، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، هنر، اقتصاد، مدیریت، حقوق، علوم سیاسی، علوم کامپیوتر، مهندسی برق، مهندسی مکانیک، مهندسی عمران، مهندسی شیمی، مهندسی مواد، مهندسی صنایع، پزشکی، داروسازی، دامپزشکی، پرستاری، دندانپزشکی، فیزیوتراپی، بهداشت عمومی، کشاورزی، جنگل‌داری، محیط‌زیست، تغذیه، زبان‌شناسی، ادبیات، مطالعات فرهنگی، تعلیم و تربیت، ارتباطات، روزنامه‌نگاری، تئاتر، موسیقی، نقاشی، معماری، طراحی صنعتی، طراحی مد، سینما، روان‌شناسی بالینی، روان‌درمانی، روان‌شناسی صنعتی، روان‌شناسی اجتماعی، عصب‌شناسی، بیوشیمی، ژنتیک، بیوتکنولوژی، هوافضا، رباتیک، نانوتکنولوژی، هوش مصنوعی، واقعیت مجازی، سایبرنتیک، اطلاعات و کتابداری، جغرافیای انسانی، جغرافیای فیزیکی، بوم‌شناسی، زمین‌شناسی، اقیانوس‌شناسی، هواشناسی، اقلیم‌شناسی، علم مواد، اقتصاد خرد، اقتصاد کلان، علوم مالی، بانکداری، بیمه، مدیریت منابع انسانی، مدیریت استراتژیک، بازرگانی بین‌المللی، بازاریابی، بهره‌وری و کارایی، اخلاق کسب‌وکار، کارآفرینی، تئوری سازمان، تصمیم‌گیری، سیستم‌های اطلاعات مدیریت، مدیریت عملیات، حقوق بشر، حقوق بین‌الملل، حقوق تجاری، حقوق کیفری، حقوق مدنی، تئولوژی، مطالعات اسلامی، مطالعات دینی، بحران‌شناسی، توسعه‌شناسی، مطالعات امنیتی، مطالعات اروپا، مطالعات آسیا، مطالعات آفریقا سر در نمی آورید. بلکه دنبال یک تجربه ی زندگی تقطیر شده و ناب بر اساس واقعیت هستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
درباره علی اکبر دهخدا -چرند و پرند - رادیو فیکشنمتنهای زمان دهخدا چه شکلی بود؟ بیمارستان 11 تخت خوابی#متن_خوانیچرند و پرند مجموعه نوشته‌های طنز اجتماعی و سیاسی علی‌اکبر دهخدا است که در قالب داستان‌کوتاه، اعلامیه، تلگراف، گزارش خبری و… نوشته شده‌است. این نوشته‌ها از ۱۷ ربیع‌الثانی ۱۳۲۵ ه‍.ق تا ۲۰ جمادی‌الاول ۱۳۲۶ (۳۰ مه ۱۹۰۷ تا ۲۰ ژوئن ۱۹۰۸) یعنی در فاصله زمانی بین پیروزی انقلاب مشروطیت و شروع استبداد صغیر در در ۳۲ شماره هفته‌نامه صوراسرافیل به مدیریت جهانگیرخان شیرازی، و بعدتر در سه شماره صوراسرافیل که پس از شروع استبداد صغیر توسط دهخدا در سوییس چاپ شد، منتشر می‌شد.نوشته‌های دهخدا در صوراسرافیل با نام‌های طنز دخو، خرمگس، سگ حسن دله، غلام گدا، آزادخان، آزادخان کرد کرندی، علی‌الهی، کمینه اسیرالجوار، دخو علیشاه، خادم الفقرا، دخو علی، رئیس انجمن لات و لوت‌ها، نخود همه آش، برهنه خوشحال، دمدمی، اویارقلی، و جناب ملااینک‌علی امضا شده‌است و این شخصیت‌ها در روایت‌ها حضور دارند.پیش از انقلاب مشروطه طنز و فکاهی در نظم و نثر فارسی بیشتر برای تسویه حساب‌ها یا ابراز ناخرسندی‌های شخصی استفاده می‌شد و رسته ادبی مسقلی محسوب نمی‌شد. با به وجود آمدن آزادی نسبی بیان پس از مشروطه و به همت نویسندگانی چون اشرف گیلانی و دهخدا طنز به رسانه‌ای ادبی و ابزار مؤثر سیاسی تبدیل شد. شوخ‌طبعی ذاتی و استعداد دهخدا در بیرون کشیدن تناقضات و خصوصیات مضحک جامعه و توانایی او در پرداختن به این نکات نوشته‌های او را ممتاز ساخته‌است.علاقه دهخدا به مسایل روز جامعه و شناخت عمیق او از ذهنیت و طرز فکر ایرانی و احساس همدردی و همراهی او با جامعه ایرانی باعث می‌شد تا او بیرحمانه به تمامی سوِژه‌های متعدد سیاسی و اجتماعی‌ای که باعث عقب ماندگی ایران می‌دانست حمله کند؛ فساد و ناکارآمدی در دولت و مجلس، دولتمردان نالایق، رابطه دولت و ملت، نفوذ خارجی، ستم و بی‌عدالتی مرسوم، تحدید آزادی بیان، جهل و آمادگی مردم برای فریب خوردن، دورویی، روزنامه نگاران فاسد، وضع اسفناک راه‌ها، شکاف بین فقیر و غنی، خرافات، عدم وجود آموزش برای زنان، عدم وجود امکانات آموزشی کافی برای کودکان و… همه موضوع نقدهای بیرحمانه او بود.دهخدا با برگزیدن زبان محاوره در نوشته‌هایش از سبک نگارش پیچیده و رایج زمان خود اجتناب کرد و با به کار بردن اصطلاحات روزمره مردمی زبان نوشتاری قدرتمندی پایه‌گذاری کرد، او از پیش قراولان نثر نوین فارسی محسوب می‌شود. اگرچه نثر او برپایه استفاده از اصطلاحات و لغات روزمره کوچه و بازار شکل گرفته‌است، اما نثری فصیح و به دور از هرگونه بددهانی است. جملات او کوتاه، ساده، از نظر دستوری صحیح و بسیار موفق در انتقال پیام نویسنده هستند. گفته می‌شود احتمالاً سبک دهخدا در صوراسرافیل تحت تأثیر نشریه فکاهی ملانصرالدین قفقاز و نویسنده ایرانی‌الاصل آن جلیل محمدقلی‌زاده بوده‌است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
افسانه های ایرانی - قسمت اول - افسانه های گیلان - عمار پورصادق رادیو فیکشن#افسانه #روایتافسانه ها کاملا رفته است توی ژنهای ما. شاید امروز قصه های جن و پری را قبول نداشته باشیم ولی پدر بزرگها و مادربزرگها خیلی جدی اینها را باور داشتند و بر اساسش زندگی میکردند. قصه هایی مردسالار و گاهی زن ستیز و البته گاهی برعکس. قصه هایی که تمثیلی از خانواده های واقعی ما را تشکیل داده است. خیلی از افسانه ها بین قومیتها و سرزمینهای مختلفی مشترک است. خیلی وقتها قصه ای کامل ترش توی آن سر دنیا وجود دارد. گاهی هم از آن سر دنیا تشریف می آورند و افسانه های ایرانی را می خوانند و برای خودشان سوغات میبرند.در گیلان و تالش به عنصر اسطوره ‏یی دیگری به نام “سیاه گالش‏” برمی‏ خوریم .سیاه گالش‏ موجودی است.خیالی که در باورهای مردم این مناطق به‏ ویژه در میان‏ دامداران جای خاصی دارد.پاره‏ ای از اعتقادات مربوط به او از این قرار است:برای دیدن سیاگالش باید نیت پاک داشت.سیاگالش ممکن است به شکل‏ حیوانات درآید،ولی معمولا به شکل چوپان جوان بلندبالا و سیه‏ چرده ‏یی ظاهر می‏شود. او دشمن شکارچی‏ هاست.هروقت حیوانی به ‏ویژه گاو جنگلی‏ (گوزن).در خطر انسان قرار بگیرد،سیاگالش به آن انسان ظاهر می‏شود.سیاگالش اگر با خوشی به کسی ظاهر شود او را خوشبخت می‏کند و اگر بر کسی‏ خشم بگیرد او را آزار می‏دهد.وقتی سیاگالش به کسی ظاهر می‏شود،اگر آن‏ شخص او را بشناسد،هرچه از خداوند بخواهد برآورده می‏شود. سیاگالش به هر کس نظر کند زندگی پربرکت پیدا می‏کند.گاهی سیاگالش به صورت پیرمردی‏ با لباس پشمی گالشی‏ ظاهر می‏شود.اگر سیاگالش به کسی تخم‏ مرغ بدهد و او آن را در انبار برنج بگذارد،آن برنج هرگز تمام نمی‏شود.کسی که‏ سیاگالش را ببیند رمه‏ ی گاو و گوسفندانش زیاد می‏شود.افسانه‏ یی هست که‏ در کوکل مرز( Kowkal Marz ) در دهستان «عمارلو»گاو نری‏ سرگردان است. در اوایل بهار که گاوها را به ییلاق می‏برند گالش‏ها اغلب‏ صدای او را می‏شنوند. معتقدند این گاو نسبت به صاحبش نافرمانی کرده و سیاگالش او را رانده است. در میان شکارچیان مناطق دیلمان و طوالش به‏ گوزن(بعضی مواقع بز) موسوم به سیاگالش که نگهبان و حافظ حیوانات است‏ باور دارند. به همین جهت از شکار این حیوانات خودداری می‏کنند. سیاگالش احتمالا بازمانده اسطوره ‏های کهن اقوام گیل یا تالش است و به‏ نوبه خود در این فرهنگ‏ ها نماد ذهنی نیازهای مادی مردمی است که‏ معیشت‏ شان مبتنی بر دامداری و شبانی است.سیاه گالش شبیه ایزد گئوش یا درواسپ ایران باستان استهر منطقه ای به تنا سب محیط جغرافیایی و اکولوژی ،زبان و ادبیات ، دست آفریده ها ، باور های دینی و...دارای افسانه ها و داستانها یی است . از افسانه گیلان می توان به سیا گالش اشاره نمود که در هر منطقه ای به روایات مختلفی از آن یاد می شود .او پشتیبان جانوران وحشی و حلال گوشت است   (گوزن ، گاو نر ،بز وحشی و...).در مورد پشتیبانی سیا گالش از دام روایت های متنوعی وجود دارد این باورها همچنان در ذهن ریش سفیدان ،خان ها و چوپانهای روستا رسوخ کرده که آن را مقدس می شمارند و هنگام صحبت از او صلوات می فرستند بسیاری از آنها در مورد سیا گالش سخن نمی گویند زیرا می ترسند که نعمت و برکت از زندگی آنها دور شود بنا بر روایات کسی که سیا گالش را ببیند و به دیگران بگوید مورد نفرین سیا گالش قرار می گیرد و زندگی اش با بد بختی و فلاکت روبرو می شود . بیشتر اهالی روستا داستان هایی از سیا گالش می دانند. همه آنها از اجداد و پدران خود شنیده اند ولی طوری از آن صحبت می کنند که گویا........... Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
حکایات الوحوش- قسمت سوم-خرسها-شغالها-گاوها - عمار پورصادق - اصل کف گرگیشغالها: شغال‌ها خوشبخت‌ترین خانواده جنگل بودند چون کسی توی خانه ازشان نمی‌پرس نمی‌پرسید از ننه شغال نمی‌پرسید شام چی داریم نتیجه آنها هرچی به دستشان می‌رسید می‌خوردند  بچه شغال که بابا شغال در حال تعمیر ریش تراش برقی خودش بود  بچه شغال با احوالپرسی کرد و گفت امروز توی جنگل بین بچه هدهد و بچه شیر و بقیه جر و بحث بود. بعد خودش ادامه داد چه هدهد می‌گفت پدرم عاقل‌ترین حیوان جنگل است و او باید سلطان جنگل باشد بعد بچه شیر عصبانی شد و از پدرش دفاع کرد  و چه شغال حاضر شود بابا شغال گفت هیچ وقت توی جنگل عدالت برقرار نبود مثلاً ما غال‌ها اولین بار کف گرگی را اختراع کردیم لی گرگ‌ها از آن به نفع خودشان استفاده کردند  یا مثلاً ما اولین بار به شهر ولی باز هم حیوانات دیگر مثل روباه یا گرگ‌ها این را به اسم خودشان تمام کردند تی کلاغ‌ها هم از ما از نام ما از وجود ما از هویت ما بهره‌برداری سوء کرده‌اند. بابا شغال در آن لحظه احساساتی شد و قطره اشکی از گوشه‌ی چشمش چکید که افتاد توی خورش. ننه شغال گفت: غذات رو بخور مرد. این روش بچه تربیت کردن نیست. گاوها: راستیتش گاوها از آن خانواده‌هاش نبودند یعنی اصلاً اهل جنگل و وحوش نبودند ولی راه گم کرده بودند و برای همیشه در جنگل سکنا گزیده بودند بچه گاو که آمد خانه از مامان گاه پرسید مامان امشب شام چی داریمراستش امشب شام عایش است بچه گفت که این اصطلاح را نشنیده بود گفت مامان آیش یعنی چی بابا گاو گفت اینکه استراحت یعنی هر چیزی که از معده دوم داری بیار تو معده سومت و دوباره شروع کن به حذف کردن خیلی کیف داره امروز چه خبر بود بچه گاو شروع به تعریف ماجرای امروز ین بچه‌های جنگل کرد  بابا گفت از حیوونای جنگل معده سوم ندارند ما مهم‌ترین موجودات جنگلیم تازه مهم‌ترین موجودات شهر هم هستیم ما می‌تونیم همیشه در روزهای سخت یه چیزی رو از معده‌های گذشته از دوره‌های قدیم از زمان قاجار بیاریم بیرون و دوباره بخوریم و خوشحال بشیم و گفت یه به ما میگن باید از جنگل برید مگه ما مال جنگل نیستیم ا درست‌ترش جنگل مال ما نیست مامان گاوه گفت ما ما اتفاقاً همیشه گفتیم ما هیچ وقت به فکر منافع شخصی خودمون نبودیم لی یک دست‌های پنهانی شهر و اونجا مورد آزار و اذیت قرار بگیریم ازمون سوء استفاده بشه من همچین چیزیو دوست ندارم  بابا گاو گفت یواش‌تر زن این روش درست تربیت بچه نیست. چرا مث گاو با بچه صحبت می‌کنی؟ ننه گاو گفت: اتفاقا از وقتی جد بزرگم از هندستون برگشت فهمیدم تربیت صحیح و عزت و احترام واقعی به گاوها در هندستون اتفاق می‌افته. پس مث چی با بچه‌ام صحبت کنم. ننه گاوه که احساساتی شده بود به گریه افتاد. بابا گاوه گفت: ای بابا عجب غلطی کردیم. زن بس کن. شیرت خراب میشه. .... Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
خرسها: بچه خرس که حسابی خسته بود به خانه رسید و بعد از سلام و احوال پرسی از مامانش پرسید: مامان شام چی داریم؟ ننه خرسه گفت: کوفت!  بابا خرس که گفت ای بابا خانوم با بچه اینجوری صحبت نکن. ننه خرسه که خیلی به تربیت فرزندش به عنوان یکی از استعدادهای درخشان جنگل اهمیت میداد زود قانع شد. چون آدم تنبل عقلش به اندازه ی یک کابینه وزیره! بابا خرسه گفت:  پسرم منظور مامان منظور مامان کوفته قلقلی بود.  در حالی که این حرف را می‌زد به ننه خرسه چشمکی زد و با سر اشاره زد که از توی فریزر گوشت چرخ کرده، فلفل سبز، پنیر پیتزا، موزارلاو از توی یخچال پاپریکا، خیار، گوجه، هویج و کاهوا ، کلم سفید، نخود فرنگی، خیارشور،کالباس مرغ سس مایونز،پودر آویشن، پودر سیر آبلیمو و کلم قرمز را برای درست کردن شام و سالاد بیرون بیاورد. البته ناگفته نماند که بعد اشاره زد اگر چیزی اضافه بیرون آوردی آنرا به سر جایش برگردان. می‌دانید که خرسها خیلی اهل صرفه جویی انرژی می‌باشند.  بعد رو کرد به بچه خرس و گفت خوب پسرم امروز چه خبر بود؟  بچه خرس گفت:  هیچی بابا بچه هدهد و بچه شیر همش در حال کلنجار با همن اون بچه یوزپل ننه خرس گفت به این بچه‌ها میگن ای دی اچ دی یا بیش فعال  مچ فعالیت ی‌کنه گفت بابا یه چیز جالب خرس گفت چه چیزی بچه خرس گفت امروز وقتی که چه هدهد و بچه شیر با هم جر و بحث می‌کردند فهمیدم که بچه شیر به بچه هدهد گفت که بابات کچله چه‌ها هدهد. ه همش تو جنگل غرش می‌کنه اعصاب همه رو به هم ریخته و کامل کردن تحصیلات تکمیلی از این جنگل برم بچه هدهد این حرفو زد پرنده‌ها و بچه چهارپاهای زیادی گفتن آره ما هم موافقیم ما هم می‌خوایم از این جنگل بریم ما هم خسته شدیم خیلی خنده‌دار بود بابا خرسه گفت آره اصلاً کارای عجیب غریب می‌کنه من یادمه ننه ستون قبل از این بچه شیر دو تا بچه دیگه داشت یعنی دو تا دختر دیگه داشت که فرستاد خارج یعنی بیرون از این جنگل  یکیو گذاشته بود شیر پرچرب به اونی که شیر کم چرب بود همیشه لباس‌های صورتی می‌پوشید ننه خرسه گفت بسه مرد خجالت بکش مرد میشه انقدر خاله زنک باشه  م بچه رو با واقعیت‌های اجتماعی آشنا می‌کنم پسرم می‌دونستی که این توله شیر هر چیزی که باباش شکار کرده اونم می‌زنه به اسم خودش میگه این کار من بوده ه خرس که انگار با افق‌های تازه‌ای آشنا شده بود رفت توی فکر گفت چطوریبابا شاید شیرا مثل ما نتونن شکار کنند یعنی ما مثلاً خیلی راحت میریم تو مسیر رودخونه یه ماهی قزل آلا که دیدیم بنگ ی‌زنیم زیرش به هر اندازه که دلمون بخواد ماهی می‌گیریم اما شیرا شیرا براشون سخته چرا سخته پسرم عنی شیرا نمی‌تونن ماهی بگیرن آخه من چند بار دیدم تو آب حس می‌کردم کف دستش موکت داره خیس می‌شه اصلاً نمی‌تونست کار کنه ابا خرسه گفت نمی‌دونم ننه خرسه گفت بسه بهتره حرف خودمونو بزنیم شام حاضرهروباه ها : و اما بشنوید از خانواده روباه‌ها روباه آسانی نداشتند یعنی برای شامشان شام هر شبشان محتاج تقلای بسیار زیادی بودند بابا روباهه برای شکار آن شب به یک مدرسه رفته بود اما غافل از اینکه آخر وقت بود و مدیر داشت کلیپ تبلیغاتی ای بازگشایی مدرسه‌ها ضبط می‌کرد  بابا همین که داشت از یخچال درسه بازدید می‌کرد از مرغداری مدرسه بازدید می‌کرد مدیر گیرش انداخت در کلاس را بست گفت پدر سوخته پدر سوخته تویی که همش میای رغای سهمیه ما رو که آموزش و پرورش به ما میده می‌خوری روباه گفت من غلط بکنم من اصلاً از سهمیه خبر ندارم باید بری ببین گفت حالا نشونت میدم میندازمت توی ستشویی زندانیت می‌کنم  بابا روباه گفت مدیر واقعا حیف نیست شما مدیر به این با کفایتی هیچ وقت فکر کردید که اگر این اولی توی دستشویی مواجه بشن چه اتفاقی می‌افته ولی من یک ایده درخشان دارم دیر گفت تو حرف می‌زنی روباه گفت آره حرف می‌زنم مدیر گفت ن می‌خوام تو اینجا به عنوان معاون امور فرهنگی مدرسه برام فعالیت کنی روباه کن اقعیت نمی‌تونم پیشنهاد شما رو قبول کنم  و در چون یه نیمچه سمتی در جنگل دارم ما می‌تونم یه پیشنهاد اوکازیون بهتون بدم به شرط اینکه من رو رها کنید و البته یک بخش ناچیزی از سهمیه مرغ یخیتون رو به من بدید مرغتون رو به من بدید مدیر ........ Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
حکایت الوحوش : هدهدها: در سالهای خیلی خیلی دور که فکر نکنید امروز بود و در یک جنگل خیلی خیلی دور و سیاه و تاریک حیوانها در کنار هم زندگی که چه عرض کنم. روزگار می‌گذراندند. در این بین و در لایه‌ی دوم جنگل هدهدها یکی از خانواده‌های پرنده ها بودند که آدرسشان جنگل سیاه طبقه دوم بود. از ذکر جزییات آدرس به دلایل زیست محیطی معذوریم. هدهدها خانواده‌ی خوبی بودند و به خوشی روزگار به سرمی‌آوردند تا وقتی که جوجه شان سر از تخم بیرون آورد وکمی با بچه محل‌هایشان گشت. از همان موقع بچه‌ای نه بازیگوش که فراتر از آن پرسشگر شد. روزی بچه هد هد به خانه آمد و از مادرش پرسید: مادر درسته که ما هدهدها خیلی عاقلیم؟ مادر مشغول کارهای خانه بود ولی پدر کمی با تلویزیون و کمی هم توی روزنامه بود. عینکش را داد بالا و گفت: بیا سوالت رو از من بپرس. بچه هد هد چریک چریک پرید و خودش را به پدر رساند و گفت: درسته ما عاقل‌ترین حیوانات هستیم؟ پدر دستی به سبیلش کشید و با فیگور نیچه‌ای اش گفت: آره. به نظرم همینطور باشه. بچه هد هد دوباره چریک چریک نزدیک تر شد و گفت: پس چرا به ما می‌گن شانه به سر؟ ننه هد هد حوصله اش سر رفت و گفت: ای بابا. خوب ببین دیگه ما همه روی سرمون شونه داریم به خاطر همین بهمون میگن شانه به سر. بچه هد هد که هنوز داشت دور خودش می‌چرخید گفت: بذار قانع نشم. بابا هد هد گفت:چرا بچه جان.  بچه هد هد گفت: خوب آخه بچه های محل می‌گن. بابات کچله اون شونه چیه رو سرشه. بابا هد هد در جا پرید و البته با سر خورد به سقف و دوباره افتاد کف هال خانه. به همین دلیل ننه هدهد  تندی آب قند درست کرد و آورد بالای سر بابا هدهد. بعد با غضب به بچه هد هد گفت: دیگه حق نداری پاتو تو کوچه بذاری.  بابا هد هد اما به هوش آمد گفت: ای بابا خانم با بچه درست حرف بزن. یه حرفی زده. ننه هدهد گفت: ما رو ببین از کی داریم دفاع می‌کنیم. این تو و این بچه‌ی کوچه‌ایت و این هم مملکتت. بابا هدهد آمد اوضاع را راست و ریست کند گفت: خوب ببین بچه‌جان. اینها مهم نیست. عاقل بودن یعنی کی بیشتر توی جنگل علم اقتصاد و مدیریت مالی می‌دونه. بچه هدهد گفت: اقتصاد و مدیریت مالی یعنی چی؟ ننه هدهد که داشت بابا هدهد را به تنظیمات کارخانه‌ای روی مبل بر می‌گرداند گفت: بچه تو چقدر فضول... کنجکاوی؟ همین رو فعلا از پدرت شنفته داشته باش تا بعد.  شیرها: اما بچه‌های محل یا کوچه که حالا دقیقا معلوم نیست توی جنگل چطور یک سری پرنده آن بالا چهار راه تشکیل می‌دهند دور هم جمع شده بودند و حرف می‌زدند. بچه‌هدهد  گفت من از پدرم پرسیدم که چطوری ما از همه باهوش‌ترو عاقل تریم پدرم گفت به شانه روی سر ما نیست به اینه که ما چقدر علم اقتصاد و مدیریت مالی بلدیم.  بچه شیر نعره‌ی نیمه‌ای زد و گفت:  یعنی میگی بابای من که سلطان جنگله هیچی از اقتصاد سرش نیست. بچه هد هد گفت: یعنی بابات از بودجه ریزی و مدیریت منابع مالی و استخدام نخبه ها خبر داره؟ بچه شیرگفت: همه‌ی این حرفای قلنبه سلمبه که میزنی عموم که خارج بوده خبر داره. بعد چیزی نگفت و  ابروهاش رفت توی هم. گفت حتماً اینو از بابام می‌پرسم.  بچه خرس که تازه از خواب بیدار شده بود خمیازه‌ای کشید و گفت: ای بابا شما سر چی دارین دعوا میکنین؟ همه می‌دونن عاقل‌ترین اون حیوونیه که همیشه در حال استراحته و کار الکی انجام نمیده.  بچه یوزپلنگ که خیلی کم پیدا بود و در حقیقت همیشه در حال رفت و برگشت و گشتن دنبال شکارهای الکی مثل موش و سوسک و همستر جنگلی بود خودشو به بحث رسوند و گفت با منی؟ همه میدونن ما یوز پلنگا بهترین حیوونهای جنگلیم و از همه تند و تیزتر و باهوش‌تری و عاقل‌تریم. نشون به اون نشون که روی تمام پیراهن‌های تیم ملی عکس مارو می‌زنن.  بچه شیر گفت: از بس شماها غایبین و هیچ جا حضور ندارین همه عاشقتونن! هی تمام روزهای هفته منتظرن تا بیاین! حالا نگو فقط مشغول شکارهای الکی هستین. الان این همستری که می‌خوای بگیری اصلاً کو کجاست؟ چقدر ارزش داره؟  بچه هدهد دوباره حرفش را تکرار کرد. بچه خرس  دستی به شکمش کشید و گفت خب اقتصاد یعنی چی؟ ما  هم حیوون‌هایی هستیم که هیچ وقت از سال هیچی نمی‌خوریم اگر پیدا شد می‌خوریم. اونم مثل خرس. ولی در عوض شیش ماه از سال خواب خوابیم بدون ذره‌ای مصرف انرژی. تازه بقیه‌ی حیوونهای جنگل میان شارژرشون رو میزنن به ما. .......... Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
loading
Comments (26)

fi b

تشکر🙏🏻

Mar 14th
Reply

fi b

این عالی بود

Mar 14th
Reply

فرانک شهاب الدین

ممنون از رادیو فیکشن و پویان خان مقدم. بسیار عالی و پربار بود‌

Mar 12th
Reply (1)

فرانک شهاب الدین

گفتگو با آقای پویان مقدم را لطفا در یک اپیزود پادکست قرار دهید

Mar 9th
Reply (1)

Yasaman Masoomi

❤️❤️

Mar 6th
Reply

Yasaman Masoomi

❤️❤️

Mar 6th
Reply (1)

Owl

🌹🌹

Mar 6th
Reply

ehsani

خیلی جالب بود

Feb 25th
Reply (1)

ehsani

باحال بود

Feb 24th
Reply

mansor

ن که معنی دار نیست ؟

Feb 15th
Reply

Ebrahim Shariatnia

سلام خیلی بد بود خیلی بد خوانش شد و از اون بدتر صدایرداری این کار بود

Feb 12th
Reply

gheys nouri

سلام جهت تبلیغ در پادکست شما چطور می‌تونم هماهنگ کنم.

Jan 11th
Reply (1)

Samira Azadnaam

بسیار روان و گویا گفتید. انقدر فضای تکرار و کپی از کلمات و‌ آغازها و‌روایتها پر شده که عادت اینطور خواندن و‌اینطور ماندن روال و حرکت کندی ایجاد کرده برای روایتهایی از نگاه شخصی و فردی

Dec 19th
Reply (1)

Hadise Rezaei

اهنگ یهویی با صدای زیاد خیلی اذیت کننده ست

Dec 13th
Reply

castba💤

صدای اهنگتون چرا یکهو زیادمیشه اصلا متوجه مطالب نمیشیم صدای خودتون اروم مجبوریم زیاد کنیم یکهو اهنگ میادبا صدای بلند نمیشه مدام انگشتمون روی ولوم باشه لطفا چاره باندیشید.هماهنگی صدا واهنگ بسیار مهم و حتی در حس گوش کردن هستی بلندی صدا ازار دهنده است حیف متن داستان جذاب صدا گوینده ملایم و خوب و اهنگ بخاطر صدای بلند متأسفانه ازار دهنده وگرنه نوع اهنگ خوبه دلپسندهست.

Dec 3rd
Reply (1)

حامد رهنما

تعجب میکنم اپیزود به این قشنگی چرا مخاطب نداره، من به شخصه جواب خیلی از مجهولاتم راجع امریکا رو گرفتم.

Nov 14th
Reply

soha lotfiii

کل مجازی شده همین چرت و پرتا.

Oct 14th
Reply

Kia Jon

سلام ، من و شما اکنون باز هستیم (اکنون را غنیمت داریم) و همه اونها توی اینستا خود باخته هستن و خودشون را گم کردن ، دمت گرم برای روشنگری 👍

Oct 13th
Reply (1)