در این قسمت ماندانا اقدام به خواندن تاریخ نبیل میکند که از دوستش ترنم گرفته، ولی بخاطر نثر قدیمی آن، نمیتواند براحتی آنرا بخواند. ولی
نبیل زرندی از حیات و اقدامات شیخ احمد احسایی برای ماندانا میگوید وشرایط اجتماعی آن زمان ایران را برای ماندانا شرح میدهد.
نبیل زرندی برای ماندانا از علاقه شدید شیخ احمد به سیدکاظم رشتی و انتخاب او برای ماموریتی مهم میگوید…
بعد از مدتی شیخ برای زیارت به مکه و مدینه سفر می کند و قبل از این که از کربلا خارج بشود سید کاظم رشتی را به عنوان جانشین خود تعیین کرده و اسرار خود را با او در میان می گذارد و…
شیخ احمد ۸۱ سال عمر کرد و در سال ۱۲۴۲ هجری قمری فوت کرد. او را در قبرستان بقیع مدینه و پشت دیواری که مرقد رسول الله علیه السلام است به خاک سپردند و…
ملاحسین به اصفهان پیش یکی از علمای بزرگ اون زمان به اسم سید محمد باقر رشتی رفت و با او صحبت کرد و اونقدر صحبت هاش جالب بود که…
شیخ حسن زنوزی می گفت سه روز بعد از آن دیدار، همان جوان وارد محضر سیّد شد و نزدیک درب نشست و با نهایت ادب و وقار به درس سیّد گوش می داد. همین که چشم سیّد به آن جوان افتاد، سکوت کرد و…
نبیل : سیدکاظم با کمال شجاعت هر نوع اذیت و آزاری را تحمّل می کرد تا این که بالاخره همه دشمنانش خوار و ذلیل شدند. ماندانا : مگه چطور شد؟
نبیل : سید کاظم به شاگردانش می گفت به راستی می گویم بعد از قائم، قیّوم ظاهر خواهد شد و پس از باب جمال حسینی آشکار می شود. آن وقت سرّ کلمات شیخ احمد معلوم می شود…
نبیل : جناب ملاحسین پس از آن به ملاقات دو تن از شاگردان مشهور سید کاظم یعنی میرزا حسن گوهر و میرزا محیط کرمانی رفتند و سفارشهای استاد بزرگوار را یاد آوری کردند و فرمودند برخیزید تا به جستجوی موعود بپردازیم…
نبیل: ملاحسین بوهای خوش قدسی را در بوشهر احساس می کرد اما مدت زیادی در بوشهر نماند زیرا احساس می کرد که یک قوه پنهانی او را به سمت شمال و به طرف شیراز می کشاند
نبیل: بله ملاحسین برای میرزا احمد قزوینی تعریف کرده بود که من پیش خودم دو موضوع را شرط درستی ادعای کسی می دانستم که ادعای قائمیت کند ماندانا: بله، سر این دو شرط بودیم. از دیشب تا حالا همه اش فکر می کردم که این دو شرط چی می تونسته باشه
ماندانا: درسته. به اونجا رسیدیم که صبح شد و ملاحسین از منزل حضرت باب بیرون اومد. ...نبیل: بله، ملّا حسین برای میرزا احمد قزوینی تعریف کرده که
نبیل: احسنت! آن حضرت ۲۵ سال و ۴ ماه و ۴ روز داشتند که دعوت خودشان را اعلان کردند. ماندانا : قبلش چی؟ از قبلش نگفتین که کجا بودن و چی کار می کردن
نبیل : آن حضرت در هنگام طلوع آفتاب با کمال فرح و سرور به خورشید و آفتاب سلام می کردند. نبیل: این خورشیدی که طلوع می کند و همه دنیا را با نور خودش روشن می کند، تو را به یاد چیزی نمی اندازد .
نبیل: حضرت باب به ملاحسین فرمودند که من با جناب قدوس به حج بیت می روم و ترا برای روبه رو شدن با دشمن خونخوارمی گذارم. مطمئن باش که به موهبت کبری فائز خواهی شد ماندانا: یعنی چی این که گفتین…؟
نبیل: حاجی عبدالمجید تعریف می کرد که من خیلی عصبانی شده بودم. همین که به آنها رسیدم و چشمم به ملاّعلی افتاد با نهایتِ خشونت حمله ور شدم و شروع به کتک زدنِ او کردم
نبیل: شاگردان سید باقر رشتی شروع به دشمنی با ملاّحسین کردند و نزد سید اسدالله از ورود ملاحسین شکایت کردند تا او را به مخالفت با ملاّحسین برانگیزند
نبیل: ملاّ محمّد نوری تعریف کرده که ملاّحسین از من پرسید:” آیا امروزه از فامیل میرزا بزرگ نوری کسی هست که معروف باشد و در شهرت و آداب و اخلاق و دانش جانشین او به حساب بیاید؟ ” گفتم: ” آری، در میان پسران او یکی از همه ممتازتر و در رفتار شبیه پدر است
بالاخره ملاّمحمّد تصمیم گرفت دو نفر از شاگردان ممتاز و مشهور خود را به حضور حضرت بهاء الله بفرستد. به آنها گفت: " می روید و میرزا حسینعلی را ملاقات می کنید و ".از حقیقت منظور و اصل دعوت او باخبر می شوید. هرچه شما تشخیص بدهید من بدون هیچ حرفی قبول خواهم کرد. تشخیص شما تشخیص من است
alireza eslami
خدا شفا لده
alireza eslami
اینها دیگه زدن رو دست بقیه خرافه پرستها
samane Khorasani
برا مردمی ک مقدسات خودشونو پس زدن این قصه هارو سر هم نکنین.... حضرت باااب😂😂
پروین داستانپور
امیدوارم تمام دینها و مذهب ها فرقه ها منسوخ بشه سر مردم رو گرم کردن تا خودشون فرمانروایی کنند
Farzad shams
:/