Discoverشرح غزلیات حافظ به زبان ساده اما علمی
شرح غزلیات حافظ به زبان ساده اما علمی

شرح غزلیات حافظ به زبان ساده اما علمی

Author: دکتر سمیه شکری

Subscribed: 1,553Played: 47,422
Share

Description

خوانش و شرح غزلیات حافظ
دکتر سمیه شکری

شماره غزل ها مطابق سایت وزین گنجور است


چهارشنبه هر هفته، جلسات حضوری شرح غزلیات حافظ برگزار می شود
و فایل صوتی هر جلسه در این کانال کست باکس و کانال تلگرام و سایت بارگذاری می شود

این جلسات کاملا رایگان و شرکت برای عموم آزاد است

آدرس:
تهران، پونک، تقاطع میزرابابایی و سردار جنگل، جنب تره بار، سرای محله پونک جنوبی

هر چهارشنبه ساعت 10 صبح


وب سایت شخصی دکتر سمیه شکری
https://www.dr-s-shokri.ir

سمیه شکری
151 Episodes
Reverse
غزل ۴۷۹ حافظ

غزل ۴۷۹ حافظ

2024-08-2856:352

شرح غزل 479 حافظصبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنیبرگ صبوح ساز و بده جام یک منیدر بحر مایی و منی افتاده‌ام بیارمی تا خلاص بخشدم از مایی و منیخون پیاله خور که حلال است خون اودر کار یار باش که کاریست کردنیساقی به دست باش که غم در کمین ماستمطرب نگاه دار همین ره که می‌زنیمی ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفتخوش بگذران و بشنو از این پیر منحنیساقی به بی‌نیازی رندان که می بدهتا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنیبرای حمایت مالی از این پادکست فرهنگی و ادبیمی توانید وارد وب سایت شویداز بخش حمایت مالی اقدام کنیدسمیه شکریدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۰ حافظ

غزل ۴۸۰ حافظ

2024-08-2155:145

شرح غزل 480 حافظ شیرازیای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنیسود و سرمایه بسوزی و محابا نکنیدردمندان بلا زهر هلاهل دارندقصد این قوم خطا باشد هان تا نکنیرنج ما را که توان برد به یک گوشه چشمشرط انصاف نباشد که مداوا نکنیدیده ما چو به امید تو دریاست چرابه تفرج گذری بر لب دریا نکنینقل هر جور که از خلق کریمت کردندقول صاحب غرضان است تو آن‌ها نکنیبر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهداز خدا جز می و معشوق تمنا نکنیحافظا سجده به ابروی چو محرابش برکه دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنیبرای حمایت مالی از این پادکست فرهنگی و ادبیمی توانید وارد وب سایت شویداز بخش حمایت مالی اقدام کنیدسمیه شکریدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۱ حافظ

غزل ۴۸۱ حافظ

2024-08-1401:07:052

شرح غزل 481 حافظبشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنیخون خوری گر طلب روزی ننهاده کنیآخرالامر گل کوزه‌گران خواهی شدحالیا فکر سبو کن که پر از باده کنیگر از آن آدمیانی که بهشتت هوس استعیش با آدمی‌یی چند پری‌زاده کنیتکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزافمگر اسباب بزرگی همه آماده کنیاجرها باشدت ای خسرو شیرین‌دهنانگر نگاهی سوی فرهاد دل‌افتاده کنیخاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهاتمگر از نقش پراگنده ورق ساده کنیکار خود گر به کرم بازگذاری حافظای بسا عیش که با بخت خداداده کنیای صبا بندگی خواجه جلال‌الدین کنکه جهان پُر سمن و سوسنِ آزاده کنیبرای حمایت مالی از این پادکست فرهنگی و ادبیمی توانید وارد وب سایت شویداز بخش حمایت مالی اقدام کنیدسمیه شکریدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۲ حافظ

غزل ۴۸۲ حافظ

2024-07-3101:11:185

شرح غزل ۴۸۲ حافظ ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنیاسباب جمع داری و کاری نمی‌کنیچوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنیباز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنیدر آستین جان تو صد نافه مدرج استوان را فدای طره یاری نمی‌کنیاین خون که موج می‌زند اندر جگر تو رادر کار رنگ و بوی نگاری نمی‌کنیمُشکین از آن نشد دم خُلقت که چون صبابر خاک کوی دوست گذاری نمی‌کنیترسم کز این چمن نبری آستین گلکز گلشنش تحمل خاری نمی‌کنیدر آستین جان تو صد نافه مدرج استوان را فدای طره یاری نمی‌کنیساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاکو اندیشه از بلای خماری نمی‌کنیحافظ برو که بندگی پادشاه وقتگر جمله می‌کنند تو باری نمی‌کنیبرای حمایت مالی از این پادکست فرهنگی و ادبیمی توانید وارد وب سایت شویداز بخش حمایت مالی اقدام کنیدسمیه شکریدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۳ حافظ

غزل ۴۸۳ حافظ

2024-07-2401:14:007

شرح غزل 483 حافظ شیرازیسحرگه رهروی در سرزمینیهمی‌گفت این معما با قرینیکه ای صوفی شراب آنگه شود صافکه در شیشه برآرد اربعینیخدا زان خرقه بیزار است صد بارکه صد بت باشدش در آستینیمروت گرچه نامی بی‌نشان استنیازی عرضه کن بر نازنینیثوابت باشد ای دارای خرمناگر رحمی کنی بر خوشه‌چینینمی‌بینم نشاط عیش در کسنه درمان دلی نه درد دینیدرون‌ها تیره شد باشد که از غیبچراغی برکند خلوت‌نشینیگر انگشت سلیمانی نباشدچه خاصیت دهد نقش نگینی؟اگرچه رسم خوبان تندخویی‌ستچه باشد گر بسازد با غمینیره میخانه بنما تا بپرسممآل خویش را از پیش‌بینینه حافظ را حضور درس خلوتنه دانشمند را علم‌ الیقینیبرای حمایت مالی از این پادکست فرهنگی و ادبیمی توانید وارد وب سایت شویداز بخش حمایت مالی اقدام کنیدسمیه شکریدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۴ حافظ

غزل ۴۸۴ حافظ

2024-07-1701:01:353

شرح غزل 484 حافظ شیرازیتو مگر بر لب آبی به هوس بنشینیور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینیبه خدایی که تویی بنده بگزیده اوکه بر این چاکر دیرینه کسی نگزینیگر امانت به سلامت ببرم باکی نیستبی دلی سهل بود گر نبود بی‌دینیادب و شرم تو را خسرو مه‌رویان کردآفرین بر تو که شایسته صد چندینیعجب از لطف تو ای گل که نشستی با خارظاهرا مصلحت وقت در آن می‌بینیصبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنمعاشقان را نبود چاره به جز مسکینیباد صبحی به هوایت ز گلستان برخاستکه تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینیشیشه‌بازی سرشکم نگری از چپ و راستگر بر این منظر بینش نفسی بنشینیسخنی بی‌غرض از بنده مخلص بشنوای که منظور بزرگان حقیقت بینینازنینی چو تو پاکیزه‌دل و پاک‌نهادبهتر آن است که با مردم بد ننشینیسیل این اشک روان صبر و دل حافظ بردبلغ الطاقه یا مقله عینی بینیتو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگللایق بندگی خواجه جلال‌الدینیدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۵ حافظ

غزل ۴۸۵ حافظ

2024-07-1001:00:124

شرح غزل 485 حافظ شیرازیساقیا سایه ابر است و بهار و لب جویمن نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگویبوی یک‌رنگی از این نقش نمی‌آید خیزدلق آلوده صوفی به می ناب بشویسفله‌طبع است جهان، بر کَرَمَش تکیه مکنای جهان‌دیده، ثباتِ قدم از سفله مجویدو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببراز در عیش درآ و به ره عیب مپویشکر آن را که دگربار رسیدی به بهاربیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجویروی جانان طلبی، آینه را قابل سازور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و رویگوش بگشای که بلبل به فغان می‌گویدخواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببویگفتی از حافظ ما بوی ریا می‌آیدآفرین بر نفست باد که خوش بردی بویدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۶ حافظ

غزل ۴۸۶ حافظ

2024-07-0301:04:174

شرح غزل 486 حافظ شیرازی لبل، ز شاخِ سرو، به گلبانگِ پهلویمی‌خوانْد دوش، درسِ مقاماتِ معنوییعنی بیا، که آتشِ موسی، نمودْ گُلتا از درخت، نکته‌ی توحید بشنویمرغان باغ، قافیه‌سنجند و بذله‌گویتا خواجه مِی خورَد، به غزل‌های پهلویجمشید، جز حکایتِ جام، از جهان نَبُردزنهار! دل مَبَند، بر اسبابِ دنیویاین قصّه‌ی عجب شِنو: از بختِ واژگونما را بِکُشت یار، به انفاسِ عیسَویخوش، وقتِ بوریا و گدایی و خوابِ امنکاین عیش، نیست درخورِ اُورَنگِ خسرویچَشمت، به غَمزه، خانه‌ی مردم، خراب کردمَخموریـَت مَباد، که خوش مَست می‌رَویدهقان سال‌خورده، چه خوش گفت با پسرکای نورِ چشمِ من! به‌جز از کِشته، نَدرَویساقی، مگر وظیفه‌ی حافظ، زیاده دادکآشفته گَشت، طُرّه‌ی دَستارِ مولوی دکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۷ حافظ

غزل ۴۸۷ حافظ

2024-06-2601:13:466

شرح غزل 487 حافظ شیرازیای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شویتا راهرو نباشی کی راهبر شویدر مکتب حقایق پیش ادیب عشقهان ای پسر بکوش که روزی پدر شویدست از مس وجود چو مردان ره بشویتا کیمیای عشق بیابی و زر شویخواب و خورت ز مرتبه خویش دور کردآن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شویگر نور عشق حق به دل و جانت اوفتدبالله کز آفتاب فلک خوبتر شوییک دم غریق بحر خدا شو گمان مبرکز آب هفت بحر به یک موی تر شویاز پای تا سرت همه نور خدا شوددر راه ذوالجلال چو بی پا و سر شویوجه خدا اگر شودت منظر نظرزین پس شکی نماند که صاحب نظر شویبنیاد هستی تو چو زیر و زبر شوددر دل مدار هیچ که زیر و زبر شویگر در سرت هوای وصال است حافظاباید که خاک درگه اهل هنر شویدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل 488 حافظ

غزل 488 حافظ

2024-06-2101:10:362

شرح غزل 488 حافظ شیرازیسحرم هاتف میخانه به دولت‌خواهیگفت بازآی که دیرینه این درگاهیهمچو جم جرعه ما کش که ز سرّ دو جهانپرتو جام جهان‌بین دهدت آگاهیبر در میکده رندان قلندر باشندکه ستانند و دهند افسر شاهنشاهیخشتْ زیر سر و بر تارک هفت‌اختر پایدست قدرت نگر و منصب صاحب جاهیسر ما و در میخانه که طرف بامشبه فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهیقطع این مرحله بی‌همرهی خضر مکنظلمات است بترس از خطر گمراهیاگرت سلطنت فقر ببخشند ای دلکمترین ملک تو از ماه بود تا ماهیتو دم فقر ندانی زدن از دست مدهمسند خواجگی و مجلس تورانشاهیحافظِ خام‌طمع شرمی از این قصّه بدارعملت چیست که فردوس برین می‌خواهی‌؟دکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۸۹ حافظ

غزل ۴۸۹ حافظ

2024-06-1301:09:004

شرح غزل 489 حافظ شیرازیای در رخ تو پیدا انوار پادشاهیدر فکرت تو پنهان صد حکمت الهیکلک تو بارک الله بر ملک و دین گشادهصد چشمه آب حیوان از قطره سیاهیبر اهرمن نتابد انوار اسم اعظمملک آن توست و خاتم فرمای هر چه خواهیدر حکمت سلیمان هر کس که شک نمایدبر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهیباز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهیمرغان قاف دانند آیین پادشاهیتیغی که آسمانش از فیض خود دهد آبتنها جهان بگیرد بی منّت سپاهیکلک تو خوش نویسد در شأن یار و اغیارتعویذ جان‌فزایی افسون عمرکاهیای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزّتو ای دولت تو ایمن از وَصمت تباهیساقی بیار آبی از چشمه خراباتتا خرقه‌ها بشوییم از عُجب خانقاهیعمری‌ست پادشاها کز می تهی‌ست جامماینک زِ بنده دعوی، وَز محتسب گواهیگَر پرتوی زِ تیغت، بر کان و معدن افتدیاقوت سرخ‌رو را بخشند رنگ کاهیدانم دلت ببخشد بر عجز شب‌نشینانگر حال بنده پرسی از باد صبحگاهیجایی که برق عصیان بر آدم صفی زدما را چگونه زیبد دعوی بی‌گناهی؟حافظ چو پادشاهت گهگاه می‌برد نامرنجش ز بخت منما بازآ به عذرخواهیدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۹۰ حافظ

غزل ۴۹۰ حافظ

2024-06-0601:08:039

شرح غزل 490 حافظ شیرازی در همه دیر مغان نیست چو من شیداییخرقه جایی گرو باده و دفتر جاییدل که آیینه شاهی‌ست غباری دارداز خدا می‌طلبم صحبت روشن‌راییکرده‌ام توبه به دست صنم باده‌فروشکه دگر می نخورم بی رخ بزم‌آرایینرگس ار لاف زد از شیوهٔ چشم تو مرنجنروند اهل نظر از پی نابیناییشرح این قصه مگر شمع برآرد به زبانور نه پروانه ندارد به سخن پرواییجوی‌ها بسته‌ام از دیده به دامان که مگردر کنارم بنشانند سهی‌بالاییکشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوستگشت هر گوشهٔ چشم از غم دل دریاییسخن غیر مگو با من معشوقه‌پرستکز وی و جام می‌ام نیست به کس پرواییاین حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفتبر در میکده‌ای با دف و نی ترساییگر مسلمانی از این است که حافظ داردآه اگر از پی امروز بود فرداییدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۹۱ حافظ

غزل ۴۹۱ حافظ

2024-05-3001:10:346

شرح غزل 491 حافظ شیرازی به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیماییخیال سبزخطی نقش بسته‌ام جاییامید هست که منشور عشقبازی مناز آن کمانچه ابرو رسد به طغراییسرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوختدر آرزوی سر و چشم مجلس آراییمکدر است دل آتش به خرقه خواهم زدبیا ببین که کرا می‌کند تماشاییبه روز واقعه تابوت ما ز سرو کنیدکه می‌رویم به داغ بلندبالاییزمام دل به کسی داده‌ام من درویشکه نیستش به کس از تاج و تخت پرواییدر آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنندعجب مدار سری اوفتاده در پاییمرا که از رخ او ماه در شبستان استکجا بود به فروغ ستاره پرواییفراق و وصل چه باشد رضای دوست طلبکه حیف باشد از او غیر او تمناییدرر ز شوق برآرند ماهیان به نثاراگر سفینه حافظ رسد به دریاییدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۹۲ حافظ

غزل ۴۹۲ حافظ

2024-05-1501:05:026

شرح غزل 492 حافظ شیرازیسلامی چو بوی خوش آشناییبدان مردم دیده روشناییدرودی چو نور دل پارسایانبدان شمع خلوتگه پارسایینمی‌بینم از همدمان هیچ بر جایدلم خون شد از غصه ساقی کجاییز کوی مغان رخ مگردان که آنجافروشند مفتاح مشکل گشاییعروس جهان گرچه در حد حسن استز حد می‌برد شیوه بی‌وفاییدل خسته من گرش همتی هستنخواهد ز سنگین دلان مومیاییمی صوفی افکن کجا می‌فروشندکه در تابم از دست زهد ریاییرفیقان چنان عهد صحبت شکستندکه گویی نبوده‌ست خود آشناییمرا گر تو بگذاری ای نفس طامعبسی پادشایی کنم در گداییبیاموزمت کیمیای سعادتز همصحبت بد جدایی جداییمکن حافظ از جور دوران شکایتچه دانی تو ای بنده کار خداییدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۹۳ ب

غزل ۴۹۳ ب

2024-05-0858:372

شرح غزل 493 حافظبخش دوم ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدل بی‌ تو به جان آمد وقت است که بازآییدایم گل این بُستان شاداب نمی‌مانددریاب ضعیفان را در وقتِ تواناییدیشب گِله‌ی زلفش با باد همی‌کردمگفتا غلطی بُگذر زین فکرتِ سوداییصد بادِ صبا اینجا با سلسله می‌رقصنداین است حریف ای دل تا باد نپیماییمشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کردکز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایییا رب به‌ که شاید گفت این نکته که در عالمرخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجاییساقی چمن گل را بی‌ رویِ تو رنگی نیستشمشاد خرامان کن تا باغ بیاراییای دردِ توام درمان در بستر ناکامیوِی یادِ توام مونس در گوشه‌ی تنهاییدر دایره‌ی قسمت ما نقطه‌ی تسلیمیملطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرماییفکرِ خود و رایِ خود در عالم رندی نیستکُفر است در این مذهب خودبینی و خودراییزین دایره‌ی مینا خونین جگرم، مِی دهتا حل کنم این مشکل در ساغرِ میناییحافظ، شبِ هجران شد بوی خوشِ وصل آمدشادیت مبارک باد ای عاشقِ شیدایی دکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۹۳ الف

غزل ۴۹۳ الف

2024-05-0144:097

شرح غزل 493 حافظبخش اول ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدل بی‌ تو به جان آمد وقت است که بازآییدایم گل این بُستان شاداب نمی‌مانددریاب ضعیفان را در وقتِ تواناییدیشب گِله‌ی زلفش با باد همی‌کردمگفتا غلطی بُگذر زین فکرتِ سوداییصد بادِ صبا اینجا با سلسله می‌رقصنداین است حریف ای دل تا باد نپیماییمشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کردکز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایییا رب به‌ که شاید گفت این نکته که در عالمرخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجاییساقی چمن گل را بی‌ رویِ تو رنگی نیستشمشاد خرامان کن تا باغ بیاراییای دردِ توام درمان در بستر ناکامیوِی یادِ توام مونس در گوشه‌ی تنهاییدر دایره‌ی قسمت ما نقطه‌ی تسلیمیملطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرماییفکرِ خود و رایِ خود در عالم رندی نیستکُفر است در این مذهب خودبینی و خودراییزین دایره‌ی مینا خونین جگرم، مِی دهتا حل کنم این مشکل در ساغرِ میناییحافظ، شبِ هجران شد بوی خوشِ وصل آمدشادیت مبارک باد ای عاشقِ شیدایی دکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزلیات حافظ ۴۹۴

غزلیات حافظ ۴۹۴

2024-04-2401:01:263

شرح غزل 494 حافظ ای دل گر از آن چاهِ زَنَخدان به درآییهر جا که روی زود پشیمان به درآییهُش دار که گر وسوسهٔ عقل کنی گوشآدم‌صفت از روضهٔ رضوان به درآییشاید که به آبی فلکت دست نگیردگر تشنه‌لب از چشمهٔ حیوان به درآییجان می‌دهم از حسرتِ دیدارِ تو چون صبحباشد که چو خورشید درخشان به درآییچندان چو صبا بر تو گمارم دم همّتکز غنچه چو گل خرّم و خندان به درآییدر تیره شبِ هجرِ تو جانم به لب آمدوقت است که همچون مَهِ تابان به درآییبر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جویتا بو که تو چون سرو خرامان به درآییحافظ مکن اندیشه که آن یوسفِ مَه‌روبازآید و از کلبهٔ احزان به درآییدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۴۹۵ حافظ

غزل ۴۹۵ حافظ

2024-04-1701:08:435

شرح غزل 495 حافظمی خواه و گل افشان کن، از دهر چه می‌جویی؟این گفت سحرگه گل، بلبل تو چه می‌گویی؟مَسند به گلستان بر، تا شاهد و ساقی رالب گیری و رخ بوسی، می نوشی و گل بوییشمشادْ خرامان کن، و آهنگ گلستان کنتا سرو بیاموزد، از قد تو دلجوییتا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد دادای شاخ گل رعنا، از بهر که می‌رویی؟امروز که بازارت، پرجوش خریدار استدریاب و بنه گنجی، از مایهٔ نیکوییچون شمعِ نکورویی، در رهگذر باد استطرفِ هنری بربند، از شمعِ نکوروییآن طُرِّه که هر جَعدش، صد نافهٔ چین ارزدخوش بودی اگر بودی، بوییش ز خوش‌خوییهر مرغ به دستانی، در گلشنِ شاه آمدبلبل به نواسازی، حافظ به غزل‌گوییدکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیحمایت مالیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
غزل ۲۰۰ حافظ

غزل ۲۰۰ حافظ

2024-03-0601:07:528

شرح غزل 200 حافظ شیرازیدانی که چنگ و عود چه تَقریر می‌کنند؟پنهان خورید باده که تَعزیر می‌کنندناموسِ عشق و رونقِ عُشّاق می‌بَرندعیبِ جوان و سرزنش پیر می‌کنندجز قلبِ تیره هیچ نشد حاصل و هنوزباطل در این خیال که اِکسیر می‌کنندگویند رمزِ عشق مگویید و مشنویدمشکل حکایتیست که تَقریر می‌کنندما از برونِ در شده مغرورِ صد فریبتا خود درونِ پرده چه تدبیر می‌کنندتشویشِ وقتِ پیرِ مُغان می‌دهند بازاین سالِکان نِگَر که چه با پیر می‌کنندصد مُلکِ دل به نیم نظر می‌توان خریدخوبان در این معامله تَقصیر می‌کنندقومی به جِدّ و جهد نهادند وصلِ دوستقومی دگر حواله به تقدیر می‌کنندفِی الجُمله اعتماد مَکُن بر ثباتِ دَهرکـ‌این کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنندمِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسبچون نیک بنگری همه تزویر می‌کننددکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
شرح غزل 199 حافظواعظان کـ‌این جلوه در محراب و منبر می‌کنندچون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند!مشکلی دارم، زِ دانش‌مندِ مجلس بازپرستوبه‌فرمایان، چرا خود توبه کم‌تر می‌کنند؟گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوریکـ‌این‌همه قَلب و دَغَل در کارِ داور می‌کنندیارب، این نُودولَتان را با خَرِ خودْشان نشانکـ‌این‌همه ناز از غلامِ تُرک و اَسْتَر می‌کنندای گدای خانِقَه، بَرْجَه که در دیرِ مُغانمی‌دهند آبی که دل‌ها را توان‌گر می‌کنندحُسنِ بی‌پایان او، چندان که عاشق می‌کُشدزمره‌ی دیگر به عشق از غیب سَر بَر می‌کنندبر درِ مِی‌خانه‌ی عشق، ای مَلَک، تسبیح گویکـ‌اَندر آن‌جا، طینَتِ آدم مُخَمَّر می‌کنندصبح‌دَم، از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفتقُدسیان، گویی که شعرِ حافظ از بَر می‌کننددکتر سمیه شکریشرح غزلیات حافظ شیرازیوب سایت شخصی دکتر سمیه شکریاینستاگرامتلگرام
loading
Comments (453)

Nadia

عالی لذت بردم خانم دکتر شکری

Sep 3rd
Reply

Nadia

عالی لذت بردم خانم دکتر شکری

Sep 3rd
Reply

Nadia

عالی 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

Sep 3rd
Reply

zahra ranjbar

مثل همیشه عالی و شیرین .ممنونم خیلی لذت بردم

Aug 31st
Reply

Nadia

خدا قوت استاد

Aug 31st
Reply

Nadia

خدا قوت استاد

Aug 31st
Reply

Forod Haqani

خیلی ممنون استاد 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🌹🙏🏻🙏🏻

Aug 29th
Reply (1)

gita Ilkhani

دوستان کجا میتوانم پادکست حافظ خوانی پیدا کنم که در سطح دکتر طاهری و خادم باشه

Aug 29th
Reply

zahra ranjbar

🙏🙏🌹🌹

Aug 29th
Reply

M.fatemi

نازم هوای فارس که اعتدال آن بادام بن،شکوفه مه بهمن آورد اینم کمی فخر فروشی😂🌸

Aug 28th
Reply (2)

f.d

سلام وسلامتی برشما استاد نازنین وبزرگوار.لذت بردم از شرح بسیار زیبای شمااستاد بینظیر .👌🌹

Aug 28th
Reply (8)

Nadia

عالی مثل همیشه خدا قوت استاد

Aug 26th
Reply (1)

Nadia

بسیار عالی 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

Aug 25th
Reply

Hadi Afkhami

ببخشید تیمور از خاندان مغول ها نیست بلکه یک مسلمان دو آتیشه متعصب بوده است و در شمال ایران بزرگ (شهر سمرقند) زندگی می کرده است و بعد از ضعیف شدن مغولان بر ایران تاخته و جنایاتی بلکه بیشتر از مغولان بر ایران و کشور های مجاور انجام داده است.

Aug 25th
Reply (4)

Forod Haqani

🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻

Aug 25th
Reply

Forod Haqani

🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻

Aug 23rd
Reply (1)

Forod Haqani

🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻

Aug 22nd
Reply (1)

f.d

دروداستاد نازنینم بارها وبارها اعتراف کردم که بیان حتی غزلهای شیرین جناب حافظ شرحش توسط شما شیرینتروشنیدنیتر میشود این بیان شیوای شما از همون دست معجزات الهیست که حافظ عزیز گفت دوش وقت سحرازغصه نجاتم دادند وندر ان ظلمت شب آب حیاتم دادند . توانایی شماستودنیست.👌🌹

Aug 21st
Reply (1)

dr_s_shokri

غزل ۴۸۰ حافظ از ضعیف ترین غزل‌های عاشقانه حافظ است خیلی سعی کردم شرحش رو براتون شنیدنی و جذاب کنم😍 بشنوید ، بگید موفق شدم یا نه😅 سمیه شکری شرح غزلیات حافظ

Aug 21st
Reply

Forod Haqani

🌹🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻❤🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

Aug 16th
Reply