Discoverرادیو فیکشن
رادیو فیکشن

رادیو فیکشن

Author: Ammar Poursadegh

Subscribed: 2,834Played: 61,358
Share

Description

اینجا فقط داستان نیست. مصاحبه با صاحبان کسب و کار، آدمهای علمی و البته نویسنده ها هم هست. گاهی درباره ی کتابها حرف میزنیم. گاهی داستان میخونم. گاهی فکاهه و طنز دارم.

از رمان و داستان کوتاه تا هوش مصنوعی و پزشکی و نجوم


بهترین پادکست فارسی دنیا البته بعد از رادیو راه، رود، بی پلاس، چنل بی، هلی تاک، رادیو ساگا، رواق، رختکن بازنده‌ها، رادیو مرز، هاگیر واگیر، رادیو دال، صلح درون، طبقه ۱۶، جافکری، پاراگراف، ناوکست، واوکست، راوکست، چکش، کتاب باز، خلاصه کتابها، رادیو واگن، رادیو جولون، آهنگ سفر، کوله پشتی، کلاف، لوگوس، هزارسرو، ده صبح، پادکست کلیدر، نیمه شب، گپ دایو، سینماسلف، صادکست، تاریکخانه تاریخ، رادیو بندر تهران، سبکتو، بارون، نوآنس، مهر انگیز، کارت صدا، کارنکن، خودکست، الف، ایستگاه فردا، تاریکخانه، رادیو قرمز، بوم، ساتوری، سیناتا، کتابخوان، رادیو فندق، هشتگ زندگی، لوکتو، پاراتک، پیوست، شفاجو، دایجست، پرچم سفید، آلبوم، فردوسی خوانی، مترونوم، رادیو آفساید، روغن حبه انگور، نگهبان، راندوو، رشدینو، فول استک، تیمچه، عامه پسند، درخت، نهنگ، جعبه، ساعت صفر، چیروک، گوشه، داستان شب، مولاناخوانی، پاپریکا، هیستوگرام، نگاتیو، تد تاک، وستروس، سکانس، گوش فیلم، ابدیت و یک روز، فیکشن، دموورژن، تکامل، کرونوس، وقت خواب، چسب زخم، سکوت بره‌ها، کاکتوس، فوتبال لب، ترجمان، استرینگ کست، دیالوگ باکس، پلی لیست، کتابگردکرونوس ، صلح درون ، وقت خواب ، چسب زخم ، سکوت بره ها ، کاکتوس ، فوتبال لب ، رادیو آفساید ، ترجمان ، استرینگ کست ، دیالوگ باکس ، صدای پرسپولیس ، رادیو راه - مجتبی شکوری ، پلی لیست ، کتابگرد ، رادیو پن ، پیزاین ، و صدها پادکست دیگر


Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

59 Episodes
Reverse
آلیس مونرو، نویسنده کانادایی،یک سبک و عادت عجیب دارد: داستانی که در دفتر الف نوشته می‌شود، گاه با پاره‌کردن کاغذ به پایان می‌رسد و دوباره در دفتر دیگری، یا حتی در ذهن نویسنده، دوباره زاده می‌شود. این چرخهٔ پاره‌کردن و بازنویسی، فقط یک روشِ فنی نیست، بلکه یک سازوکار زیبایی‌شناختی است که به خواننده امکان می‌دهد تجربهٔ حضور در ذهن را حس کند؛ تجربه‌ای که از طریق زبان ساده، جملات معمولی و نگرش غیرخطی روایت می‌شود. تحلیل حاضر به بررسی این عادت‌های بیانی می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه این کارکردهای فرمی با محتوای عاطفی و وجودی هم‌سویی می‌یابد.چارچوب نظری درباره عادت‌های بیانی مونروزبان ساده و دسترسی مستقیممونرو از زبان ساده و بی‌آلایش استفاده می‌کند تا تجربهٔ درونی را به شکلی قابل‌دریافت منتقل کند. جملات کوتاه یا طولانی با فرمی آرام و با فاصله‌های ناگهانی در کنار هم قرار می‌گیرند تا گویی ذهن راوی به صورت پاره‌پاره، اما هم‌هنگام، روایت می‌شود. این شیوه، خواننده را به میانهٔ تجربهٔ شخصی می‌برد و حس نزدیکی و هم‌سویی با تجربهٔ راوی را تقویت می‌کند. در برخی بخش‌ها، فواصل زمانی نامشخص و قطع‌های ناگهانی به خواننده این احساس را می‌دهد که زمان از وجود راوی عبور می‌کند و به ذهن او رسوخ می‌کند.زمان و راویدر کارهای مونرو، زمان به شکل خطی مطلق نیست. راوی می‌تواند به گذشته، حال یا آینده اشاره کند، یا از نثری غیرخطی استفاده کند که درک خواننده از رخدادها را به چالش می‌کشد. راوی اغلب به صورت نزدیک به تجربهٔ شخصی روایت می‌شود؛ گاهی با فاصله‌ای هشیار یا با دیدی مستقل که به تجربهٔ عاطفی یادداشت می‌افزاید. این وضعیتِ راویِ نزدیک/غیرخطی، به خواننده فرصت می‌دهد تا با تفکرِ راوی درگیر شود و به تدریج به درک عمیق‌تری از معناهای درون داستان برسد.فضاهای نوشتن و تبدیل فیزیکی متنیکی از نکات کلیدی در عادت مونرو، رابطهٔ بین فضا و روایت است: نوشتن در یک دفتر، پاره‌کردن آن دفتر، و بازنویسی در دفتر دیگری. این حرکتِ فیزیکی توان می‌بخشد تا تجربهٔ ذهنی به شکلِ دوباره‌ای از تجربهٔ زنده ارائه شود. پاره‌کردن دفتر می‌تواند به عنوان نمادی از قطع ارتباط با گذشته یا تردید نسبت به آنچه که قبلاً نوشته شده تعبیر شود. بازنویسی ذهنی، اما، نشان می‌دهد که تجربهٔ روزمره چقدر می‌تواند از طریق ذهن نویسنده بازتعریف شود تا به شکل جدیدتری به خواننده ارائه گردد. این چرخهٔ فیزیکی-روایی، به شکلِ زبانِ ساده و ساختارِ کمابیش غیرخطی، به حسِ پیوستگی و فراواقعیت در داستان‌ها می‌انجامد.جزئیات زندگی روزمره و حس واقعیتمونرو با به‌کارگیری جزئیات عادی زندگی، حسِ واقعیتِ بی‌پوشش را به داستان می‌آورد. خرید، گفتگوهای روزانه، صداهای محیط، یا حتی کارهای تکراریِ ساده می‌تواند به عنوان پایه‌ای برای تجربهٔ عمیق‌تر احساساتی، حافظه‌ای یا روانی عمل کند. این جزئیاتِ معمولی، با زبانِ سادهٔ راوی، به خواننده این امکان را می‌دهند که به واقعیتِ زندگیِ روزمره باور پیدا کند، در عین حال با دگرگونیِ ذهنیِ راوی در طول داستان همراه شوند. مونرو با این تکنیک، فضای پذیرش تجربهٔ شخصیِ خواننده را گسترش می‌دهد و در عین حال مرزهای واقعیت و خیال را به چالش می‌کشد.تحلیل نمونه‌های فرضی یا واقعینمونهٔ الف: روایتِ یک روز عادیفرض کنید راوی در دفتر خود می‌نویسد: «صبح را با قهوهٔ سرد آغاز کردم. با صدای کلیدهای ماشین همسایه، ذهنم از روالِ روزمره به سمت یادآوری گذشته حرکت کرد.» جملات کوتاه و دقیق با فاصله‌های زمانی ناگهانی ترکیب می‌شوند تا حسِ تکرارِ روزمره را تقویت کنند. زمان گویی غیرخطی است: خواننده به تدریج با تجربهٔ لحظه‌های گذشته و حال ترکیب می‌شود و با زبانِ سادهٔ راوی هم‌سو می‌شود.نمونهٔ ب: پاره‌کردن دفتر و بازنویسی ذهنتصور کنید راوی کاغذها را پاره می‌کند و دوباره در دفترِ جدید می‌نویسد: «آنچه می‌خواستم بنویسم، حالا در جایی دیگر به ذهنم رسیده است.» این حرکت نه تنها به معنای بازنگریِ فکری است، بلکه می‌تواند بیانگرِ رهاشدگی از قالبِ نوشته‌های پیشین باشد. بازنویسیِ ذهنی، با انتخاب واژه‌های تازه و جملات تازه، به تجربهِٔ تکراریِ همان رویداد از منظرِ تازه‌ای می‌انجامد.اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
توی این اپیزود یکی از آثار وودی آلن رو بررسی کردیم. قصه های غریب وودی آلن رو نباید از دست داداین کتاب با ساختاری دقیق و زبان ساده، به شکلی طنزآلود به مضامین بی‌معنایی و آشفتگی دنیای مدرن می‌پردازد و با نگاه تیزبینانهٔ آلن، سوژه‌های روزمره را به زیر ذره‌بین می‌برد. او در قالب حکایت‌های کوتاه و روایت‌هایی بی‌پروا، از عشق، شهرت، اضطراب و به‌هم‌خوردگی روابط انسانی سخن می‌گوید و با استفاده از شوخی‌های پویا و حدقه‌ای، مخاطب را به تفکر دربارهٔ ارزش‌ها و واقعیت‌های جامعهٔ امروز دعوت می‌کند. نویسنده با ترکیبی از طنز ظریف و کنایه‌های روشن، فضای ذهنیِ راویانش را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد چگونه نگرش‌های روزمره می‌تواند به شکاف‌هایی بی‌پایان در زندگی تبدیل شود.این اپیزودها ی مرور کتاب به نوعی با استفاده از هوش مصنوعی تهیه شده است و به نظر مرور قابل قبولی بر روی اثر بزرگان دنیای داستان و ادبیات است اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
این منبع شامل بخش‌هایی از یک کتاب با عنوان "بله قربان، چشم قربان" است که نویسنده‌ی آن عزیز نسین و مترجم آن رضا همراه معرفی شده است. این اثر که توسط انتشارات توسن منتشر شده و به چاپ چهارم رسیده، مجموعه‌ای از داستان‌ها یا مقالات کوتاه است که در یک فهرست مطالب با عناوین گوناگون ذکر شده‌اند. بخش‌های مختلف کتاب، موضوعاتی متنوع از جمله "خنده، شوخی، تبسم"، "کارخانه سوادآموزی"، "دزد هلیکوپتر"، و "آخرین نامه لومومبا" را پوشش می‌دهند که ماهیت انتقادی، طنزآمیز، یا اجتماعی-سیاسی کتاب را نشان می‌دهد. بخش‌هایی از متن همچنین شامل گفتگوها و روایت‌های داستانی است که به مسائل روزمره و انتقادات اجتماعی می‌پردازد.این اپیزودها ی مرور کتاب به نوعی با استفاده از هوش مصنوعی تهیه شده است و به نظر مرور قابل قبولی بر روی اثر بزرگان دنیای داستان و ادبیات است اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
توی اپیزود رمان و داستان و فیلمهایی با این قصه را مرور میکنیم.چطور و کجاها در رمانها و فیلمها مادرها با همه ی اینکه دخترهاشان را باید دوست داشته باشند ولی درعمل این اتفاق نیفتاده است.اگر فکر میکنید این اپیزود برای کسی جذاب است آنرا برایش بفرستید.یه چیز مشترک توی همه این داستان‌ها هست: دخترانی که از کمبود محبت مادری رنج می‌برن، باید یاد بگیرن که خودشون رو دوست داشته باشن و زندگی خودشون رو بسازن، حتی اگه مادرشون هیچ‌وقت یاد نگرفته که محبت رو نشون بده. این داستان‌ها به ما یاد می‌دن که عشق و محبت چقدر مهم هستن، و اینکه نبودشون چقدر می‌تونه دردناک و ویرانگر باشه. همچنین، این داستان‌ها به ما یاد می‌دن که بعضی وقتها مادرانی که می‌خوان محبت کنن، ممکنه به دلایل مختلف - مشغله‌های زندگی، مشکلات شخصی، ترومای گذشته، یا شرایط سخت - نتوانن این کار رو به روش درست انجام بدن. این نشون می‌ده که رابطه مادر و دختر چقدر پیچیده و چندبعدی هست، و اینکه باید با همدلی و درک به این موضوع نگاه کنیماگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
با مسعود کوهیان عزیز نشستیم و صحبت کردیم. خبرهای روز و اوضاع و احوال مملکت رو ریختیم به همتوی این قسمت رادیو فیکشن با مسعود کوهیان گپ و گفت کردم. اول از همه از خبر فوت ناصر تقوایی شروع کردیم. آیا واقعا پوشیدن لباس سفید توی مراسم عزا نشانه ی روشنفکریه یا قبلا توی رسم و رسومات ایرانی بوده؟ البته توی این اپیزود درباره ی انگلیسی صحبت کردن و خیلی موضوعات دیگه حرف زدیم. اگر اپیزود رو گوش دادید و به نظرتون جالب رسید اون رو برای بقیه هم بفرستید اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
داستانی درباره ی یک دانشجوی جامعه شناسی به طنز در یک آب میوه فروشی کار میکنه#طنزروز اول که رفتم مغازه خیالم جمع بود پیش آدم درست و حسابی قرار است تابستان را به اتمام برسانم اما نشد. انگار کائنات نخواست. همان اول گفت: هیس. خفه شو. کارت اینه که شاگرد آب میوه‌ای باشی. الکی مردم رو جامعه شناسی نکن. کتاب هم نخون چون طرف شاکی میشه میندازتت بیرون. باید برایتان بگویم چطور شد که من بعد از مدتی با یک پیاز معمولی می‌رفتم مغازه. اولین روزها وقت بیکاری با احترام می‌شد کتاب خواند ولی وقتی موقع سوا کردن هویج‌های پوسیده و بار خالی کردن و بردن به انباری و بانک رفتن و هزار تا خرده ریز دیگر شد من دیگر دلم نمی‌خواست مسئولیت روشنفکر نوشته‌ی ادوارد سعید را بخوانم. اول با خنده و بعد یک روز یعنی روز سوم بهم گفت لطفا کتاب نخوان. توی زندگی فقط رفیق ناسالم به آدم می‌تواند بگوید کتاب نخوان. من هم لج کردم. کتاب طوری یخ کرد که تا چهار  روز بعد نرفتم سراغش. ما تعطیلی نداشتیم. کنار باشگاه بدن سازی همیشه آب میوه‌ای مثل مادری مهربان باید جواب خوبیهای این داداشیهای ورزشکار را بدهد. آنها برای عبور و مرور آدمها راه باز می‌کنند. باعث می‌شوند همه به مردها احترام بیشتری بگذارند و ثابت می‌کنند که نیوتون به عنوان چهره‌ای علمی نمی‌توانست یک دهم اینها هم دل جنس مخالفش را ببرد. اما ماجرا همین نبود. اقتصاد در هر چیزی واجب است. آن روزها وقتی بیدار می‌شدم. وقتی دکمه‌ی پاشاندن طالبی با یک ضربه را می‌زدم باز هم با کائنات حرفم می‌شد: یعنی همین؟ همین که من سینا اقدسی دانشجوی سال اول جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی از چهار راه ولی عصر و انقلاب دور شده‌ام کافی نیست؟ باید مرا پرت می‌کردی این سر دنیا توی ولنجک تا بتوانم به بدنسازهای منطقه در جذب بهتر پروتئین کمک کنم؟ اصلا اینجا چه کسی به این بر و بازو احتیاج دارد ؟ مگر اینجا نصف ماشینها دنده‌شان اتوماتیک نیست؟ کائنات هم دائم بهم می‌گفت خفه شو تا حداقل حقوق اولت رو بگیری. هفته‌ی‌اول تب کردم. جمعه عصر گفتم: میشه نیام. گفت: سینا جان اینجا جمعه خیلی شلوغه باشگاه سانس ویژه داره. میخوای شنبه رو مریض شو نیا. گفتم: مریضی که دست خودم نیست. باشه میام. رفتم. به ضرب و زور و شنبه مرخص بودم................اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
همینکه رسیدیم گفتند باید بروید پشت بام. من نازی را از طرف شرکت آورده بودم چون خانواده‌اش گفته بودند نمی‌گذاریم دخترمان شب بیاید بیرون آن سر یعنی بالای شهر بگردد. من هم به عنوان خنثی تری آدم شرکت داوطلب این کار شدم  دور اولی که ویدیوهای نازی همراه یک مقنعه بدون چون چانه پخش شده بود حسابی وایرال شده بود.  بچه‌های مناظره کننده می‌گفتند باید با همان مقنعه و با همان تیپ بیاید. نازی خودش قبول نداشت ویدیوی مناظره  احتمالاً پربازدید می‌شد. او دلش می‌خواست  تیپ آزادتری بزند و حالت رسمی را نداشته باشد. گفتیم باشد می‌توانی برای اینکه مردم تو را گم نکنند همان تیپ را بزنی ولی مقنعه‌ات را ببر عقب‌تر. شلوار و مانتویت را می‌توانی عوض کنی ولی تیره. بالاخره رسیدیم پشت بام. یکی از مسئولین وزارت ارشاد در نقش مخالف خوان گفته بود بهترین حالت برای ما این است که تیم شرکت شما بیاید. نورها را کاشتند. صدا را تست کردند و مناظره شروع شد. باز هم همان موضوع: مهاجرت یا ماندن در گل و بلبل. روبرویی ها آمده بودند و فقط به ما می‌خندیدند. مخصوصا وقتی نازی بهم اشاره زد و کلاسور پرینتهای آمارها را گرفتیم جلوی رویشان. نماینده که جوان ضد فیلمسازی بود که با کجاوه این طرف و آن طرف میبردندش آمد و گفت: این مناظره با آماره. بعد خندید. بعد همه‌ی اطرافیانش خندیدند. ولی طرف ما نازی و من و فیلمبردار و صدا بردار و یک خانم تدارکاتی نشسته بود. توی آنتراکت به خانم تدارکات گفتیم: شما هم یه چیزی بگو. گفت: من چی بگم؟ من که جوون نسل قدیمم. 40 سالمه. گفتم: خوب ولی خوب جوون موندین. معلوم نیست که الانی نیستین به خدا. شما هم بگین دخترم فلان. گفت: آخه من که ازدواج نکرده‌ام. نمیتونم دروغ بگم. گفتم : خوب بگین اگر ازدواج کرده بودم دخترم می‌گفت فلان. نماینده‌ی ارشاد یکهو بلند شد گفت: چی داری می‌گی برادر؟ بعد قدم زد و با موبایلش ور رفت. یکی دو تا زنگ زد. سر آخر آمد جلو و من که از سرمای پاییزی توی خودم غنچه شده بودم را خطاب قرار داد و گفت: باشه. همین خانوم بگه دخترم می گه فلان. تو دانشگاه ما فلانه. خانم تدارکات گفت: آقا من ازدواج نکردم. نماینده ارشاد گفت: نه خب هر طور راحتین.  بعد نماینده‌ی ارشاد یک حدیث نقل کرد که وسطش فقط همین را فهمیدم که نقل کرد از سید طاووس. به نظرم رسید توی سرما طاووسها چطوری خودشان را گرم نگه می‌دارند؟ یکی با دمش سرپناهی برای دیگری خلق می‌کند لابد و الا باسن آدم از بین خواهد رفت اگر خودش تنهایی و مجردی بخواهد از دمش به عنوان سرپناه استفاده کند. لابد بعد از آن دیگر به دردکارهای نمایشی نخواهد خورد. اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
یک روزی شعار تبلیغاتی اینتل این بود : INTEL insideحالا واقعا توی شرکت اینتل چه خبره؟اصن اگر پدر و مادرها بخوان بچه هاشون مهندس رده بالای جهانی بشن و یا دانشمندهایی در حوزه های مهندسیچی کار باید بکننتوی این اپیزود با شهام شریفیان مصاحبه کردم.سرگذشت بسیار جذابی که به نظرم نباید از شنیدنش بگذرید.داستان رفاقت و خاطره هایی که سالهای سال در ذهن آدمها مانده اندلینکدین شهام شریفیان ----------------چطوری میشه به جای پول خرج کردن و سپردن مسئولیت تربیت بچه به واقع خودمون هم بهترین الگو برای بچه باشیم.آیا لازمه تحصیلات آنچنانی داشته باشیم تا بچه های موفق تحویل جامعه بدیم؟آیا موفقیت یعنی داشتن خانواده ای سالم یا پیشرفته و تحصیل کرده یا هر دو؟تجربه ی شخصی من از رفاقت با خانواده شریفیان ها خانواده ای با دیسیپلین گرم و با اخلاق و بی ادعا و هدفمند بود.چیزی که شما در سبک زندگی مخصوص و بدون تاثیر گرفتن از جریانهای فکری بی خردانه و چشم و هم چشمیهای خنده دار، میتونید به وضوح ببینید.اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
این مرور اخبار و منتشرات فقط در جهت احوالات خوب شماست و حاوی موضع گیری کت و کلفت خاصی نیست به یاد زنان و مادران هنرمند ایرانی به طور ویژه زنده یاد شهلا ریاحی اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
خرافات برای شماوجود داره یا به شکل سرگرمی بهش نگاه میکنید؟ هنوز میگید بهتره فلان کار رو نکنیم با اینکه از شواهد و قرائن معلومه این خرافه ها نقشی در اتفاقهای بعدی نداشتند؟ اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
خدا رو شکر صلح شد. و چقدر حیف که جانهای عزیزی از دست رفت . چه هزینه هایی از جیب مردم دود شد و به آسمون رفت. هر جنگی احمقانه نیست ولی توی این اپیزود به بررسی اتفاقهای احمقانه و گاها خنده دار در جنگها پرداختیم. تصور کنید و بیشتر و بیشتر به نیاز ما برای توسعه ی ادبیات ضد جنگ پی ببرید امیدوارم روح سربازان وطن در آرامش قرار بگیره و حاکمیت تلاش بیشتری در استفاده از این موقعیت برای یک آشتی میهنی انجام بده. اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
حمله ی اسرائیل به ایران یک تجاوز آشکار بود که جان هم وطنان بی دفاعم را می گیرد. این روزها رو چطوری سپری کنیم ؟ کمی گپ و گفت کردیم. تنها دلیلی که اینجا این اپیزود رو منتشر می کنم اینه که حال روحیمون خوب بشه و لاغیر اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
افسانه های گیلان مثل افسانه های دیگه ی سرزمین قشنگمون ایرانه. که امروز زیر ضرب اتفاقات عجیب و غریب و ناراحت کننده است. امیدوارم این روزگار هم به تاریخ بپیونده.افسانهامیدوارم این روزهای درد و رنج مردم ایران تموم بشه و آفتاب حقیقت سایه اش رو روی این سرزمین پهن کنه. اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
آیا هوش مصنوعی جای پزشکها رو میگیره؟سالها پیش از این به عنوان طراح و برنامه نویس چند تا از نرم افزارهای حوزه ی تشخیص پزشکی از جمله برنامه تشخیص الگوریتمی قبل از اینکه هوش مصنوعی مولد یا generative AIظهور کنه ، کار میکردم. این اپیزود حاصل تجربیات اون موقع و البته توصیه و ترفندهاییه که شاید به درد شما خورد نه برای اینکه پزشک بشید.برای اینکه بتونید کیسهای پزشکی مورد نظر خودتون رو با هوش مصنوعی تحلیل کنید. اطلاعات بیشتری از روند تشخیص بیماری ها به دست بیارید و خدا رو چه دیدید شاید یک استارتاپ در حوزه ی پزشکی راه انداخیداگر فکر میکنید این اپیزود برای کسی یا کسانی مفیده براشون بفرستید و یا معرفی کنید.اگر فکر میکنید باید کار دیگه ای کرد تا محتوای بهتری ایجاد بشه و هر نکته ای که دارید بنده رو در جریان بگذارید.احتمالا در قسمت بعدی سراغ رشته های تخصصی دیگه میشیم و سعی میکنیم قدرت هوش مصنوعی در کاوش عمیق داده ها رو پیدا کنیم.اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
رضا دریا داستان خیلی از آدمهاست که ما به نوعی بهشون میگیم قربانی های فوتبال. اونهایی که جونشون میرفتن برای دویدن و گل زدن توی زمین فوتبال رضا دریا یه بچه یتیم حدودا 50 ساله است که دلبسته ی داییشه. باید این قصه رو بشنوین تا بقیه ی تصویرها براتون روشن بشه اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اگر کامپیوتری نیستید یا اصلا کار فنی مهندسی نمیکنید هم این اپیزود به دردتون میخوره. اصولا دارم درباره ی کمک گرفتن از هوش مصنوعی برای تحلیل کردن که میتونه یه خبر، یه حرف توی دورهمی های خانوادگی و هر چیزی باشه ، حرف میزنم. هوش مصنوعی فرقهای اساسی با گوگل یعنی موتور جستجو داره. اون میتونه زنجیره ای طولانی از سوالهای شما رو با انعطاف بالا جواب بده. حتی اگر سوال مشخصی درباره ی یک موضوع ندارید کافیه باهاش سطح و دریافتتون از موضوع رو کم کم و نه در یک جمله بگید تا اون شروع به گفتگوی قدم به قدم با شما بکنه توی فصل جدید میخوام فضا رو کم کم ببرم سمت استفاده از هوش مصنوعی که برای ما انگار نسلی هستیم که آتیش رو کشف کردیم. بشرکه آتیش رو کشف کرد یه جاهایی رو میدید که قبلتر توی شب معلوم نبود. دیگه لازم نبود غذای خام بخوره و بالای درخت زندگی کنه. شاید ما نسلی هستیم که بچه ها مون به عنوان انسان اولیه به ما نگاه کنن. آدمهایی که به طور قطع و یقین عاشق گوگل بودن ولی گوگل سرچ برای همیشه از بین رفت. یعنی اومده بودیم به این عادت کنیم ولی از بین رفت.توی این اپیزود سعی کردم با دانش اندک خودم یه طرح زباله سوز رو تعقیب کنم و بلند بلند برای کمک گرفتن از هوش مصنوعی توی زندگی روزمره فکر کنم.اگر فکر میکنید این اپیزود به درد کسی میخوره اون رو براش بفرستید.اگر فکر میکنید نظری دارید که به بنده انتقال بدین حتما بگیدمرسیاگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
این مصاحبه از این جهت مهم نیست که یه طرف بحث من نشستم.از این بابت مهمه که یه طرف امیر حسین یزدانبدی نشسته که حلقه ی ارتباطی نسل پابه سن گذاشته و اغلب فقید ادبیات داستانی مثل گلشیری و محمد محمدعلی و نسل کنونی نویسنده ها هستش.امیر حسین یزدانبد جایزه ادبی گلشیری برده.البته موضوع به همینجا ختم نمیشه که میتونید در صفحه ی ویکی پدیای ایشون مفصل بخونید.ما درباره ی فلسفه و فیزیک که شروع کارش در دانشگاه بوده حرف زدیم.از ادبیات داستانی در مهاجرت کمی گفتیم. از محمد محمدعلی و موسسه ی کارنامه گفتیم.از کلاسهای نادر ابراهیمی گفتیم. از سانسور در ادبیات فارسی حرف زدیم.از خیلی چیزها که درباره ی یک گفتگوی مفصل دو ساعته درباره داستان نویسی و ادبیات داستانی نمیشه به اجمال گفت.پس حتما این گفتگو رو از دست ندید.اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
با علیرضا مرادی دکترای فیزیک اپتیک و صاحب استارتاپی در همین حوزه گفتگو کردم. از مرکز تحصیلات تکمیلی زنجان که دکتر ثبوتی راه انداخته بود گفتیم. از المپیاد فیزیک. از تیم سه نفره ای که دانشگاه شریف با هم هم کلاس بودن گفتیم. قرار شد توی یک اپیزود دیگه فقط از اپتیک بگیم. داستان استارتاپهای حوزه ی اپتیک خیلی مفصله و ما بخشی ازش رو گفتیم.فرصت نشد بگم دکتر خطاط و نوازنده هم هست.توی این کتاب روایت بنیانگذاری دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان توسط دکتر یوسف ثبوتی که خودش از دانشگاه پهلوی شیراز شروع کرده رو اینجا گفت:۱- کتاب روایت بنیانگزاری دانشگاهhttps://nashreney.com/product/علوم-پایه-زنجان/این صفحه اینستاگرام ایشونه : دکتر علیرضا مرادی@mdid_iasbsاز خانه های علم و موزه های علم که در ایران خیلی کمیاب هستند ولی به هر حال وجود دارند گفتیم .۳- خانه علم دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایهhttps://www.science-house-iasbs.ir۴- خانه دانش بنیاد ثبوتیhttps://bonyadsobouti.com/house-of-knowledge/۵- وبسایت گروه فیزیک دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان https://iasbs.ac.ir/~moradika/یکی از فعالیتهای جذاب مخصوصا برای اونهایی که عشق فیزیک هستند ولی نمیدونن چی کار باید بکنن شرکت در مدرسه ی فیزیک تابستانه است.۶- وبسایت مدرسه فیزیک امسالhttps://iasbs.ac.ir/~phys-school/30/#speaker۷- کانال تلگرام مدرسه فیزیک@phys_schoolدوستان علاقه مندی که فکر میکنند میتونن توی این حوزه کار تجاری بکنن۸- مرکز نوآوری لیزر ایرانhttps://www.lici.irو از همه مهمتر سایت استارتاپ دکتر علیرضا مرادی در زمینه خدمات اپتیکی و لیزر : http://fzf-co.irاگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
این بار سراغ یکی از همکلاسها و دوستهای قدیمیم رفتم. دکتر حسین حقی از جنوب شهراومد. تلاش و هوشمندی رو با هم یکی کرده بود و اون سالها مدال نقره ی المپیاد فیزیک رو به گردن آویزون کرد. مدتها به صورت حرفه ای کشتی میگرفت. توی باشگاهشون علیرضا دبیر و خیلی ها بودند. اما حسین حقی بر اثر علاقه به فیزیک و علوم پایه، کشتی رو رها کرد و فیزیک رو دنبال کرد. سرگذشت بسیار زیبایی داره که باید توی فرصتهای دیگه مفصل تر راجع بهش صحبت کنیم. حسین اون روزها برای من نماد سخت کوشی بود. دکتر حسین حقی سالها دبیر کمیته المپیاد نجوم بود. همین حالا توی مرکز تحصیلات تکمیلی زنجان به تحقیقات اختر فیزیک و کیهان شناسی با دانشجوهاش مشغوله. این مصاحبه توی فرصت مطالعاتی ایشون در آلمان تهیه شده و شاید یک مصاحبه ی دل سیر نباشه ولی به نظر شنیدنیه.لطفا برای حمایت از ما این پادکست رو به دوستانتون هم معرفی کنید. اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ماجرای تعمیر لپ تاپ یک برنامه نویس که عصای دستش را به تعمیر کارگرامی سپرد.اگر فکر میکنید این داستان حال کسی رو خوب میکنه ازش دریغ نکنید و براش بفرستید اگر فکر میکنید این اپیزود حال کسی رو خوب میکنه و یا به دردش میخوره براش بفرستید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
loading
Comments (101)

Ne Sa

خیلی غلط غلوط دارد توی تلفظ ها

Nov 21st
Reply (1)

Hekmat Hakimi09921865645

عالی بود ممنون 🤌🤌🙏

Nov 19th
Reply

Tay Salimi

هوش مصنوعی ؟!!!🫣

Nov 19th
Reply

Fatima

عجیب ترین خرافات عمرم رو شنیدم😐🤍

Nov 18th
Reply (1)

Ashi Hal

🌹🌹

Nov 17th
Reply

kamran aryan

هوش مصنوعی؟ یعنی قحطی آدمیزاد اومده؟

Nov 17th
Reply

Nazinaomi

چقدر خوانش بد و افتضاحي بود وسطش ديگه نتونستم تحمل كنم قطع كردم

Nov 17th
Reply (1)

Hekmat Hakimi09921865645

عالی بود ممنون از راهنمایی شما ممنونم

Nov 15th
Reply (1)

Fatemeh Abbasi

اگر متن را از قبل بخوانید، در اجرا راحت‌تر و بهتر خواهید بود

Nov 4th
Reply

MONA ARABIE

اصفهانیا خیلی زندگی دوست و پول دوستن

Nov 2nd
Reply (1)

Rangin Kaman

درود بر شما. افسوس که کیفیت صداها خیلی بده و واقعا لذت شنیدن رو از بین می بره.

Oct 29th
Reply (1)

درود بر خوبان

لباس سفید در عزاداری چیز عجیبی نیست خیلی هم خوبه

Oct 25th
Reply (1)

iampemi

مسعودِ کوهیانِ دوست داشتنی

Oct 25th
Reply (1)

Atefe Sadeghian

با مسعود که هم‌صحبت می شی هم یاد میگیری هم لذت می بری.

Oct 25th
Reply (2)

AMIR GOLSHIRAZI

خوب بود ، ولی مجری باید کمتر صحبت کنه و تلاشش کشیدن جان کلام از زبان مصاحبه شونده باشه

Oct 24th
Reply (1)

Farhad Rahmani

درود بر مسعود عزیز لذت بردیم

Oct 24th
Reply

mahmood safamanesh

سلام، رنگ سفید انرژی مثبت داره. برای هر جا و هر شرایطی

Oct 24th
Reply (1)

درود بر خوبان

با سلام نه خیلی هم زیباست درود برشما

Oct 24th
Reply (2)

Arezoo Zolfaghari

کاور پادکست رو حداقل کاری که میتونستید انجام بدید اون آرم intel رو png میذاشتید 😬

Sep 20th
Reply (1)

Ali Ansari

کانال تلگرامی که گفتند و وب سایت را اعلام کنید

Sep 19th
Reply (1)