Discoverکتابها و کمی هم زندگی
کتابها و کمی هم زندگی

کتابها و کمی هم زندگی

Author: بهار امین

Subscribed: 207Played: 3,553
Share

Description

کتابها و کمی هم زندگی با بهار
سلام، به اینجا که قراره از این به بعد گوشه‌ی دنجی برای خلوتهای ما باشه خوش اومدین، کتابها و کمی زندگی یه پادکسته که بیشتر راجع به کتابهاست و سرگردانیهای من، و البته کمی هم روزمرگیهای زندگی مابین این همه کتاب.
خیلیا میگن زمین گرده و تو در نهایت به نقطه آغازت برمیگردی اما من اعتقاد دارم هر چند زمین گرده ولی اینجا همه‌ی مسیرها طولانین و در یک خط مستقیم. جوری که هر چی بری به نقطه‌ی آغازت نمیرسی.
من بهار هستم سرگردان میان کتابها و کمی هم زندگی

19 Episodes
Reverse
یک روایت دلنشین از کتاب آمیخته به بوی ادویه ها، این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به قلم خانوم مریم منوچهریه که تمامشون ارتباط با جنوب کشور دارن. ایشون چند کتاب دیگه هم دارن که من فقط همین کتاب رو ازشون خوندم و بسیار لذت بردم. نام روایتی که انتخاب کردم همنام با نام کتاب، آمیخته به بوی ادویه ها هست. راویهای این ماجرا دو نفر هستند دختری از ایران و مردی از مصر که مدام در طول ماجرا تغییر میکنن و تشخیص اینکه کدام یک از این دو نفر راوی هستندبه عهده خواننده هست و این ممکنه کمی گیج کننده باشه، مطمئنم این قسمت رو دو بار گوش خواهید کرد به مطلب دبگه اینکه تو این‌روایت چند تا جمله‌ی عربی هست که باید بگم من عربیم خیلی خوب نیست و چون این جمله ها علامت کسره و فتحه نداشتن احتمال داره من بعضیهاش رو غلط خونده باشم که قبلش ازتون بابت این مسئله عذر خواهی میکنم
شرمین نادری توی کتاب «خانجون و خواب شمرون» داستانهایی حول و حوش مادربزرگ راوی که پسری به اسم بهزاده و بهش خانجون میگن رو روایت میکنه، ۲۶ تا داستان که با لحن محاوره ای و عکسهای سیاه و سفید قدیمی که تو بعضی از صفحاتش چاپ شدن، حسی از روزگارانی دور رو در ما زنده میکنه که حالا ازش چیزی باقی نمونده . نامهای داستانها هم حس خوش نوستالژی دارن مثل: «خواستگاری خانجون، پیرهن مراد خانجون، گربه خانجون، نمایش خانجون، عروس خانجون و کفتر خانجون». من چند تایی از این روایت‌ها رو براتون میخونم.
چند روایت از عشق و زندگی که سال 1395 منتشر شد. حسین وحدانی تو این کتاب از عشق صحبت حرف زده و درباره‌ی ابعاد مختلف عشق و تأثیر اون بر زندگی نوشته. نوشته‌هایی ساده، بدون تکلف و کوتاه که عشق رو طور دیگه‌ای معنا می‌کنه.
مرباها تو سفره‌ی ما ایرانیها نقش خیلی مهمی رو بازی میکنن. خیلی از مادرهای ما از هر چیزی مربا درست میکنن و الحق که خیلی هم خوشمزه هستن. برای من مرباها یادآور دوران کودکی هستن دورانی که بی‌دغدغه و بی مسئولیت فقط از زندگی لذت میبردیم و درگیر دنیای ماشینی این روزها نبودیم. خانه‌ها هنوز محل درست کردن خیلی چیزها بودن، چیزهایی که این روزها بیشتر از بیرون و مغازه‌ها تهیه میشن و هیچ وقت طعم و رنگ و مزه‌ی قدیمها رو ندارن.
کارد زدن به گوجه فرنگی یا سفره تکانی مادر اثر آسیه جوادی یه تلاش قابل تقدیره برای زنده نگه‌داشتن تمام خاطرات کودکی ما ♥️♥️
مقصد سوم ما در سفر اروپا شهر میلان ایتالیا بود. به نظرم مرکز شهر میلان خیلی تمیزتر از رُم آمد چون تو یه گشت کوتاهی که به اطراف شهر داشتیم خیلی جالب نبود. میلان رو بسیار دوست داشتم. آدمهای شاد خوش لباس و شهر دلبازی بود. ویترین مغازه ها با سلیقه بسیار زیادی تزیین شده بودن و از تمام شهر زیبایی و سلیقه مشهود بود. کمدی الهی سه‌گانه‌ای‌ست به شعر که دانته آلیگیری، شاعر و نویسنده ایتالیایی، نوشتن آن را در سال ۱۳۰۸ میلادی آغاز کرد و تا زمان مرگش در سال ۱۳۲۱ میلادی کامل کرد. این کتاب از زبان اول شخص است و دانته در این کتاب، سفر خیالی خود را به دوزخ، برزخ و بهشت تعریف می‌کند. کمدی الهی یکی از نخستین کتاب‌های ادبیات ایتالیا است و از بزرگ‌ترین آثار در ادبیات جهان به‌شمار می‌آید. در کتاب از اشخاص مشهوری چون: بوعلی سینا، اطلس، جالینوس، بقراط، کلئوپاترا، اقلیدوس، ابن رشد، ویرژیل، لوکرزیا، صلاح‌الدین، هومر، انئید، سنکا، بونیفاس هشتم، ارفئوس، سلستین پنجم، سقراط، ارسطو، افلاطون، بروتوس، ذیمقراطیس، کرنیلیا، بطلمیوس، هلن، دیوسکوریدس، امپدوکلس، لوکن، هراکلیوس، تالس، سمیرامیس، نینوس، ژولیا، زنون، آمفیارئوس، آرونس، ریچارد شیردل، داردانوس، مارسیا، آناکساگوراس، دیوجانس، پائولو، هریس، اوید، فرانچسکا، فیلیپو آرجنتی، پاریس، اورفئوس، زئوس، آشیل، میشل اسکوت، اسکندر مقدونی، تیرسیاس، آتیلا، تارکوئین و… نام برده شده‌است. #کتاب #سفر #میلان #کمدی_الهی #دانته #کتابخوانی #سفر_اروپا
ونیز یا شهر روی آب از سالهای کودکی برای من یه شهر رویایی بود، شهری که به واسطه فیلمهایی که ازش دیده بودم پر از رمز و راز و شگفتی بود. رازهایی که با دیدن ونیز برام رمزگشایی شدن و منو برای باقی عمرم عاشق ونیز کرد. تاجر ونیزی یا داستان شورانگیز بازرگان وندیکی نمایش‌نامه ای کمدی اثر ویلیام شکسپیره که در حدود سال‌های ۱۵۹۴–۱۵۹۶ نوشته شده‌. این اثر به صورت یک کمدی رمانتیک و به خاطر صحنه‌های دراماتیک اون معروفه. شهرت دیگه‌ی این اثر به خاطر شخصیت یهودیِ شایلاک که یک رباخوار یهودیه که بی‌رحمی بیش از حد او نسبت به شخصیت اصلی داستان آنتونیو تاجر از مشخصه های این نمایشنامه هستش. لینک ویدیوی یوتیوب این قسمت: https://youtu.be/8onvYKAzAuM?si=AvcmmznPn9vZ7GyT
رُم در نگاه اول خودش رو به من یه چیزی شبیه خیابان پهلوی و چنارهای برافراشته‌ش و چهار راههای گَلُ و گُشادِش و ماشین‌هایِ سرگردونی که میون رفتن و موندن با عابرای پیاده چونه میزنن، نشون داد، اما با یه نگاهِ دقیق‌تر، تازه هنرِ دلبری کردنش رو به رُخم کشید، هنری که انگاری تو خون و رگ و پی‌اش جاری بود. یه شهر اصیل که برای عاشقِش شدنْ خیلی به دردسر نمی‌افتادی، کافی بود سر جات بایستی و یه چرخی بزنی دور خودت، رُم قشنگ دورت میگشت، تو رو توی بغلش فشار میداد و یهو دلت رو میبرد، کجا؟ خودتم نمیدونستی، یه جوری دو قبضه عاشقش میشدی. عاشق نوای حرف زدن آدماش که انگاری دارن واسه‌ی هم آواز میخونن، عاشق کوچه‌های باریکش با سنگفرشای عتیقه‌ش، عاشق خشت و گِلای قدیمیش که یاد وطن میندازنت، عاشق بوی نوناشون که مستت میکنن و عاشق بالکنای فسقلیِ غرق گلش. . . .
سفر کردن قسمتیش مریوط میشه به خود سفر و طی کردن مسیر ولی این طی کردن مسیر میسر نمیشه مگه اینکه از قبل براش یه برنامه‌ی درست و دقیقی نوشته باشیم، و البته سفر جاده‌ای کردن اونم با بچه احتیاج به یه برنامه‌ی دقیق داره که بچه‌ها توی سفر بیش از اندازه خسته نشن و به قولی زود نخودچیشون نموم نشه و شروع کنن به غر زدن و نق زدن که اون وقت سفر تبدیل میشه به یه عذابی که دوست داری زودتر تموم بشه. تو این اپیزود از چالش‌ها و برنامه‌ریزی قبل سفر گفتم😊
سفر کردن از اون تجربه‌هاییه که فکر میکنم همه‌ی آدمهای دنیا البته اگه نخوام اغراق کنم اکثر آدمهای دنیا دوست دارن، یه عده‌ای هم هستن که خوندن سفرنامه‌ها و گوش دادن به پادکست‌های مرتبط با سفر رو بیشتر دوست دارن. من خودم به شخصه هم سفر کردن رو دوست دارم و هم خوندن و شنیدن تجربه‌های دیگران از سفرهاشون. من به تازگی یه تجربه‌ی منحصر به فردی رو از سفر کردن پشت سر گذاشتم که خیلی دوست دارم اینجا با شما به اشتراک بگذارم. با من همراه باشین.
دفترچه ای قدیمی در بین تعدادی اسناد پیدا می شود دفترچه ای که دختری به نام افسر خواب ها و کابوس هایش را در ان می نویسد . خواهر بزرگ وی اشرف جان هنگام به دنیا آمدن فرزندش فرشته فوت می کند و اکنون افسر مدام خواب او را می بیند خواب او که دلتنگ شوهرش است نگران فرشته شده و هر انچه خود افسر آرزویش را دارد گشتن در مغازه ها با خواهرش خرید پارچه ، رفتن به سینما ، .....
“بندها” سیزدهمین اثر داستانی‌ دومنیکو استارنونه نویسنده‌ی ایتالیایی به شمار می‌رود، سرگذشت زوجی ایتالیایی را روایت میکند که پیوند میان خود را در آستانه‌ی نابودی می‌بینند. این اثر ضمن برانگیختن تحسین مخاطبین خاص و عام، جایزه‌ی بهترین کتاب سالِ «ساندی تایمز» را نیز برای خالق خود به ارمغان آورده است.
داستان خطای بخت ستارگان ما داستانی سراسر عاشقانه است، داستانی که بعد از خواندن تنها یک صفحه‌ از آن، دیگر نمی‌توانید از خواندنش دست بکشید. جان گرین نویسنده‌ی کتاب خطای بخت ستارگان ما داستان عشق بین هیزل گریس و آگوستوس واترز را بیان می‌کند. داستان عشق زوجی که در نبرد با سرطان با یکدیگر آشنا می‌شوند.
مت هیگ در کتاب کتابخانه نیمه شب داستان دختری را روایت می‌کند که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند، اما با ورود به یک کتابخانۀ جادویی نگاهش به زندگی تغییر می‌کند. این رمان تکان‌دهنده و پرفروش در سال 2020 برنده جایزه گودریدز از نگاه مخاطبان شده است و از تأثیر انتخاب‌های کوچک و بزرگ در زندگی‌مان سخن می‌گوید.
زیر سقف دنیا نوشته محمد طلوعی یه مجموعه جستاری بسیار صمیمی، گرم و خوشخوان درباره شهرها و آدمها،قصه‌ی آدمهای شهر و آدمهایی که یه روزی از اون شهر گذر میکنن.
این اپیزود دوم از پادکست کتابها و کمی هم زندگی با بهار، یک ادای احترامه به خانوم اوریانا فالاچی نویسنده و ژورنالیست ایتالیایی که فکر میکنم در شکل گیری شخصیت من در دورانی که بسیار سرکش بودم و به دنبال جوابهای سخت، تاثیر به سزایی داشتند. خانوم اوریانا فالاچی دمتون گرم هر جا که هستین زندگی یا البته تو مورد خاص شما مردگی به کام. هر چند شما هیچ وقت برای من نمردین.
تو این اپیزود از قصه‌ی خودم گفتم و اینکه چی شد که کتاب خوندم و کتابها کجای زندگی من هستن.
تو این قسمت گفتم پادکست کتابها و کمی هم زندگی چی هست و قراره چی بگیم و بشنویم. اگر برام ایمیل بفرستین یا کامنت بگذارین خیلی خوشحال میشم. ایمیل من: zararose.makin@gmail.com
طاری شدن" در زبان فارسی به معنای رخ دادن، پیش آمدن یا سایه افکندن بر چیزی است. این واژه معمولاً در مورد احساسات، شرایط یا اتفاقاتی که ناگهان یا به‌طور غیرمنتظره‌ای پیش می‌آیند، به کار می‌رود.مثال‌ها:سکوت عجیبی بر جمع طاری شد. (سکوت بر فضا حاکم شد)اندوهی سنگین بر دلش طاری شد. (احساس غمگینی بر او چیره شد)عاقبت هر پدیده‌ای ویرانی است. هر آبادی‌ای به این نقطه منتهی می‌شود. همان‌طور که یک ساختمان تا همیشه پایدار نمی‌ماند و روزی فرسوده می‌شود، انسان نیز به فرسودگی خواهد رسید و فرومی‌ریزد. اما بیشتر این فروپاشی‌ها برای ما روانی است. به همین خاطر کسی آن‌ها را نخواهد دید و متوجه عمق فاجعه نخواهد شد. هرچقدر هم که قوی و مستحکم باشیم، از این اتفاق گریزی نداریم. روزی دچار فقدان خواهیم شد و عزیزی را از دست می‌دهیم. آن روز می‌تواند همان نقطه‌ی ویرانی باشد. یا از دوستی جدا می‌شویم و یکدیگر را ترک می‌کنیم. اینجا هم می‌تواند آغاز ویرانی باشد. زندگی پر از همین لحظات است که هر بار ما را به مرحله‌ی فروپاشی می‌کشاند. اما از اکثر آن‌ها زنده بیرون می‌آییم. گرچه آن آدم سابق نخواهیم بود ولی به زیستن ادامه می‌دهیم. این همان چیزی است که محمد طلوعی در کتاب ویرانه‌های من به دنبال آن است.کتاب طلوعی هفت جستار دارد که او در برهه‌های مختلف زندگی‌ آن‌ها را نوشته. درون‌مایه‌ی مشترک همه‌ی آن‌ها سختی‌هایی است که نویسنده در آن دوره متحمل شده. طلوعی می‌گوید وقتی می‌خواست این جستارها را در کنار هم جمع کند تا بازنویسی‌شان کند، فهمید برخی از آن‌ها حتی دیگر دغدغه‌ی او نیستند و به آن‌ها فکر هم نمی‌کند. خود آن اتفاق را پشت سر گذاشته و فراموش کرده، بااین‌وجود اما هنوز آثارشان را در روانش حس می‌کند. یعنی در آن لحظات چنان مهیب بوده‌اند که هنوز هم ردپای آن‌ها را در خود می‌بیند.طلوعی در این نوشته‌ها از ادبیات، خانواده، فقدان‌ها، سرگردانی‌ها، شهر و خانه‌اش می‌گوید و در لابه‌لای آن‌ها خیلی صریح دردهایش را مطرح می‌کند. همین‌جاست که رنج شخصی او به رنجی همگانی و آشنا تبدیل می‌شود. می‌فهمیم که درد نویسنده برای ما هم آشنا و قابل‌درک است. او تلاش می‌کند مثل یک باستان‌شناس در میان آوارهای ذهنی و روانی‌اش کندوکاو کند و نشانه‌های ارزشمند را بیابد. طلوعی به این مصائب نه به چشم اشیایی بی‌ارزش، که به دید دستاوردهایی تاریخی نگاه می‌کند و به آن‌ها ارج می‌گذارد. مفاهیمی باارزش که اساس زندگی ما هستند و به ما معنا و هویت می‌دهند. او از تجربه‌های شخصی فراتر می‌رود و بحث انسانیت را پیش می‌کشد. اینکه کمابیش همه‌ی ما درد و رنج‌هایی مشابه داریم. بنابراین باید آن‌ها را تاب بیاوریم و ادامه بدهیم. #رمان #رمان_ایرانی #داستان #جستار#محمد_طلوعی
Comments (4)

Elena

خوشحالم امروز با پادکست ت آشنا شدم 🌱

Dec 19th
Reply (2)

Bahar Amintorabi

.

May 28th
Reply