اهواک

اهواک

Update: 2022-04-2919
Share

Description


 #اهواك | بهدین اروند


حتی اگر بر عرشه‌ی کشتی شده با نوح

می‌آیی و بر ساحل اهواز پایت را...

من گیج‌های آخرم را می‌زنم وقتی

از پشت سر با دست‌هایم، چشم‌هایت را...


دستی به دستم می‌کشی اما نمی‌دانی

بو می‌کشی


#سیگار

 من یادت نمی‌آید

چین و چروکم درّه‌ی جن‌هاست، گم‌نامم

حتی تو هم اَسرار من یادت نمی‌آید


اینجا به‌جای هردومان دلتنگ خواهم بود

دلتنگ چشمانی که روزی رو به راهم بود

با خنده‌ای از درد می‌گویم:" ولش کن با!"

او با چه راضی می‌شود، او خود گواهم بود


یا/دش نمی‌آید خرابم، تکیه‌‌گاهم بود

یا ساعتِ شن هم رسوبِ جاکشی دارد

دلتنگی‌ام باشد برای

«ساعتت چند است؟»

«زودست» و خوزستان غروب جاکشی دارد


جان می‌کند

جان می‌کند

جان می‌کند اما

این 

عر

 ها اندازه‌ی جان کندن ما نیست

در بازوانت، گور کوچکتر برای من!

می‌میرمت؛ این زندگی بر گردن ما نیست


.


از "پل سیا" هرجا درافتادم به یادم باش

یا بطری خالی فرستادم، به یادم باش

آدم فریب دشمنانش را نخواهد خورد!

می‌بخشمت

اما نگو ساده‌م

به یادم باش


با شاعر کله‌خرت یک‌ذره آدم باش

حیوان وحشی توی دامم؛ می‌جَرم خود را

من روزگار بهتری در خواب می‌دیدم

از صبح بیداریم، بالای سرم خود را...


سر می‌برم در پای نیزاری که گل کرده

کابوس‌هایم شاعرت را پاک خل کرده


مردیکه با هر دینگه‌مارو خر نخواهد شد

#دیوانه

 می‌خوابد ولی بهتر نخواهد شد


.


دنیای از ما بهترانستی ولی او: بد

دیوانه‌ می‌خوابد که دریا را نیاشوبد

در خواب‌هایش ناخدا با دسته‌ای موبد

دارد درون سینه‌اش دمام می‌کوبد


بُم‌بُم صدای پای یک زن، لای جاشوها

لالایی مادر به گوش بچه شاشوها:


«بختک مو بیداره ولی بختم کِلُم خوابه

آب از سر دریا گذشته، ساحلُم خوابه»


می‌خواستم برگردم و پشت سرم باشی

پشت سرم، آیینه‌ی یادآورم باشی


می‌دیدمت از بادبان، از لَنجِ بی‌جاشو

-اَهلاً و سهلاً! مرحبا! ای رنجِ بی‌جاشو!


#اهواز

 خود را با زمستان جل نخواهد کرد!

بابونه‌های پشتِ گوش‌ت گل نخواهد کرد!


این شهر نفرین‌ست دخترجان! طلسمت کو؟

من وان‌یکادم کشکله‌ی شیراز! اسمت کو؟


از روزنه‌ت گردن کشیدم روزگارم را

باریکه‌ی شعر سپیدم، سیر یارم را


دیدم که دریا لنگرش را بست در چشمت

کل می‌کشد کاکاسیاهی مست در چشمت


با من بگو:

وقتی که شب مهتاب را/هی کرد

با دختری در چشم‌های خود چه خواهی کرد؟


با دختری شش‌ساله‌تر وقتی که می‌خندی

وقتی دخیلت را به پای رفته می‌بندی


دور از تو جان دادم ولی اهواز می‌ماند

این شعرها پیش تو هم یک راز می‌ماند؟



Comments (11)

کوثر

اهواک

May 10th
Reply

sajedeh

#شعرناب

May 8th
Reply

ahmad

اهواک👌

May 8th
Reply

لیلا دیناروند

پیش خودم گفتم خوب شد شعرات هست واسه زمزمه ی این روزا

Apr 29th
Reply

reza ranjnahad

بی نظیره

Apr 27th
Reply (1)

masoum_qorbani_

این شعرها پیش تو هم یک راز می‌ماند؟ دستخوش رفیق👌

Apr 26th
Reply (2)

m.reza. 0611

سی یارُم دس خوش شاعر قلمت مانا ❤️❤️

Apr 26th
Reply (1)
loading
In Channel
اهواک

اهواک

2022-04-2913:44

شعر- تسبیحات

شعر- تسبیحات

2022-04-2910:13

سی

سی

2022-03-0204:20

داستان- تمبی

داستان- تمبی

2022-02-1327:29

00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

اهواک

اهواک