اپیزود هفتم - ایستاده در خواب قسمت سوم
Description
اپیزود هفتم پادکست "آن" که سومین قسمت مینی سریال ایستاده در خوابه منتشر شد! این اپیزود ، داستان واقعی کوروشه، که یه روز تصمیم میگیره قاچاقی از شیراز بره به انگلستان. راوی: مرسن | ادیت: نکیسا | انتخاب موسیقی: اورسی | ویرایش متن: زهره | بازنویسی: سامان و امیر | ضبط: علیتا | توییتر، اینستاگرام، تلگرام: @thisisonpodcast اینجا بیشتر بشنوید، ببینید و دنبال کنید: http://handica.art/on/on.html
حمایت از خارج از کشور: https://www.buymeacoffee.com/onpodcast
PayPal (حمایت از خارج از کشور): https://www.paypal.com/paypalme/mersenarabzadeh
Buy me a coffee (حمایت از خارج از کشور): https://www.buymeacoffee.com/onpodcast
سایت حامی باش (حمایت از داخل کشور): https://hamibash.com/onpodcast
اینستاگرام: https://Instagram.com/_u/thisisonpodcast
توییتر: https://twitter.com/thisisonpodcast
ِYouTube Channel: https://youtube.com/c/mersenlog
آدم میمونه آدمی که خواهرش ساکن انگلیسه چرا باید اینجوری بره گیرم که سعید هم نمیتونست بره
مرسن عزیز ممنون.این دفعه هم عالی بود.فقط متاسفانه همون ایراد همیشگی یعنی تکراری گفتن بعضی جاها کماکان وجود داشت هرچند خیلی کمتر شده بود.میخواستم یک خواهش کنم، تیمی که برای موسیقی پادکست باهاشون کار میکنی یعنی اورسی فوق العاده ست و واقعاً آهنگها درست و متناسب انتخاب میکنه.ممنون میشم اگر مثل اغلب پادکستهای دیگه اسم و مشخصات و در صورت امکان لینک موسیقیهایی که در هر اپیزود استفاده میکنی آخر همون اپیزود معرفی کنی که بتونیم دانلود کنیم و از نتیجه تلاش تیم واقعاً حرفه ای اورسی بیشتر لذت ببریم.
واقعا هر لحظه رو احساس کردم خدارو شکر که با این همه بدبختی رسید خسته نباشین
لعنت به باعث و بانیش. همین
عالی بود با بعضی جاهاش بغض کردم و با بعضی جاها خندیدم. اما پایان بندی خیلی خلاصه بود.
به نظرم گوینده خوبی هستی و احساس شخصیتهای داستان رو به خوبی انتقال دادی😊 اما به نظر من این داستان نباید با یک پایان باز تموم میشد🥲
خب بعدش چی شد؟ تو انگلیس چقدر طول کشید که بدون ترس و نرمال زندگی کنه؟از انتخابی که برای این روش مهاجرت داشت پشیمون نیست؟
خیلی زیبابود این داستان... بخصوص این که کوروش چقدرانسان بخشنده وباسخاوتی بوده زمانی که خودش ازشدت ضعف میخواست بی هوش بشه اون خوراکی روبین خودش و دوستاش شریک میشه.... فقط یه سوال چراوقتی میتونست باپروازمستقیم بره لندن قاچاقی رفت؟ نسبت به داستان معین خیلی پروسه رفتنش بهترو بی دردسرتر بود... لذت بردم مرسن عزیز پرتوان باشی🕊️💙✋🏻
داستان عالی بود واگه واقعیت بود خیلی ترسناک بود من اصلا نمیتونم خودمو جای کسی ازاون آدمها ببینم
این داستانو کامل با تمام وجود درک میکنم منم یکی مث کوروش
واقعا میتونم بگم یکی تاثیر گذار ترین داستان های واقعی بود که شنیدم. هیچ وقت تصور انقد کاملی از مهاجرت غیر قانونی نداشتم و برام خیلی تکون دهنده بود... فقط در پایان واقعا دوست داشتم کوروش بهمون بگه اینهمه سختی ارزششو داشت؟ آیا الان راضیه؟ الان خوشحاله و احساس خوشبختی میکنه؟ خیلی منتظر بودم اینارو بشنوم
وای مرسن کارت حرف نداره چقدر توی داستان خودم رو حس کردم در ایستگاه در اتاق های کوچک گرسنگی و خستگی در کانتینر و... چقدر رنج ، چقدر بدبختی ، چقدر سختی ای کاش دنیا اینجور نبود ای کاش...
مرسن جان طرز استفاده از فعل توی جملات شما عادی نیست.خب قشنگ بگید رفتیم .اومدیم.خوابیدیم.چرا میگی قطار ب ایستگاه بروکسل میرسه چرا نمیگی قطار به ایستگاه بروکسل رسید .
خیلی عالی بود
هنوز نمیتونم درک کنم فلاکت خیلی ها تو جریان رفتن بهتر از ایران زندگی کردنه؟
ایکاش یه کوچولو هم از بعد از رسید میگفتن
👍
من اونجایی که گفت گرسنه بود و داشت بیهوش میشد اما پسر عموش (؟) بهش نگفته بود ک پول داره نارحت شدم، دومین بارم سره اون پارتی ک گفتی دخترها واسه اینکه بهشون تجاوز نشه هرکدوم همخوابه یه مرد شده بودن و باهاشون دوست شده بودن منو خیلی ناراحت کرد
این اپیزودو بفرستید واسه اونی ک به هر قیمتی میخواد به خارج.
همین هموطنان عزیزمون وقتی پاشون میرسه اونور بعد از یکی دوسال همچین واسه اینوری کلاس میذارن که انگاری با فرست کلاس التماسشون کردن که بیان...