اپیزود سی و نهم - گرگ سپید در مسکو (آخر)
Description
داستان علی از بچگی تا زمان حال و مسیری که به عنوان یک هنرمند طی کرده
اسپانسر این اپیزود: 0900
اینستاگرام علی تجدد: عروسکها | طراحیها
دونیت به پادکست آن در سایت حامی باش: https://hamibash.com/onpodcast
حمایت از خارج از کشور: https://www.buymeacoffee.com/onpodcast
PayPal: https://www.paypal.com/paypalme/mersenarabzadeh
اینستاگرام: https://Instagram.com/_u/thisisonpodcast
توییتر: https://twitter.com/thisisonpodcast
موزیکهای این اپیزود:
Carlos Rafael Rivera - Beths Story
Carlos Rafael Rivera - You're Gloating
Irma Thomas - Anyone Who Knows What Love Is Will Understand
James Newton Howard - Captain Jefferson
Max Richter - Dark Cloud for Nora
Max Richter - Taboo Lament Antimatter Fellini Waltz
Ólafur Arnalds - Near Light 48000
PayPal (حمایت از خارج از کشور): https://www.paypal.com/paypalme/mersenarabzadeh
Buy me a coffee (حمایت از خارج از کشور): https://www.buymeacoffee.com/onpodcast
سایت حامی باش (حمایت از داخل کشور): https://hamibash.com/onpodcast
اینستاگرام: https://Instagram.com/_u/thisisonpodcast
توییتر: https://twitter.com/thisisonpodcast
ِYouTube Channel: https://youtube.com/c/mersenlog
من نمیتونم علی باشم تو نمیتونی علی باشی
پدران طنابها ضخیم اگو نامرئی از دوست داشتن هستن مطمنا پدر علی تجدد هم بی اندازه دوسش داشت ولی به مدل خودش باید پدر شد و تجربه کرد این دوست داشتن زمخت و نجسب رو
چه درد و رنجی تحمل کردی تا بشی اینی که هستی ... همه یه طرف موضوع شهرزاد چقدر دردناک تر کرد داستان زندگی رو
خیلی خوش حال شدم که به آرامش و راحتی رسیدی انشاالله که همه راه زندگی شونو پیدا کنن و خوشحال باشن
برایت زندگی سرشار از عشق و سلامتی آرزو میکنم موسیوی عزیز! چه خوب که به عشقت رسیدی. چه خوب که شهرزاد را داری. چقدر دردهایت آشنا بود. باهات قدم به قدم پیش رفتم و اشک ریختم.
خیلی قشنگ بود اشکم درومد،
سلام.امیدوارم شهرزاد هر روز بهتر بشه .امید بخدا درمانش فراهم بشه .افرین که محبت به دخترت میدی
چقدر ناراحتکننده بود، اما خوشحالم که الان قویتر شدن اونقدر که داستان زندگیشونو روایت کردن. از ته دل امیدوارم آرامش داشته باشن و شهرزاد نازنینشون هرروز بهتر و بهتر بشه تا بهبودی کامل🙏
آفرین به این همه صبوری، نجابت، انسانیت و بزرگی. و آفرین به اینهمه بخشندگی. آفرین به این همه شجاعت که بدون سانسور زندگیشو گفت. لذت بردم. ممنون از مرسن
از اینجا به علی تجدد میگم دمت گرم مرد بزرگ دمت گرم مرد قوی زنده باد قهرمان
خیییییییلی ازتون ممنونم عاااالی بود لذت بردم
خیلی از ما دهه ی شصتی ها دنیای داغونی داشتیم. کینه از خیلی ها داریم و من خودمم همینطوری هستم، ولی به نظرم تو این داستان فقط قسمتهای بد دیده شده، یعنی زندگی جای خوب نداشته، حتماً داشته، باید هممون از قسمتهای بد عبور کنیم. فقط ی چیزی تو همون سالهایی که داستان توش تعریف شده من تو مشهد تو سن راهنمایی بودم، از این کتک خوردن با شلنگ عجیب خاطره دارم.
تنها پادکستی بود که باهاش اشک ریختم خیلی جاهاش رنج و دردش رو با گوشت و پوستم حس کردم رفتم به سالهای دور ...
موسیو الهام بخش بود داستانت برام ❤️
فوق العاده بود . سیر نشدم از شنیدنش. علی تو یه قهرمانی. داستانت خیلی خوب بود.
کاش باباش بشنوه اینو...
من بزرگ نشدم،قوی شدم🌻
علی عزیز، بی پناهی بچگیت و زخمهایی که جسم و روحت برداشت قلبم رو به درد آورد. خوشحالم که شهرزاد رو داری، خوشحالم که پدرت رو بخشیدی، نه به خاطر اون، که به خاطر خودت. با قلب مهربون و هنر و تلاشت، رنج رو تبدیل به عشق و زیبایی میکنی و دنیا رو جای بهتری میکنی. مرسی که قصه زندگیت رو گفتی. راستی یه چیز دیگه، که البته احتمالا خیلی مهم نباشه برات، چون تونستی پدرت رو ببخشی. فکر میکنم پدرت اختلال دوقطبی داشته. من یه روانشناسم، و پدربزرگی هم داشتم که رفتارها و علائم و حتی داستانهایی خیلی شبیه پدر تو داشت...
من میشم پاهای تو، تو هم بشو بچگیهای من
علی آقا یکی از زیباترین روحهای این جهانه، و من به شخصه خوشحالم که تونستم باهاش دیالوگ داشته باشم و متنهایی که مینویسه رو بخونم...چقدر این جملهای که توی این پادکست استفاده کرده بود رو میشناختم: من پاهای تو میشم و تو هم بشو بچهگی های من... مرسی علی آقای تجدد