بیست و چهار: جمهوری فراموشی
Description
حدود یک ماه پیش، کاربران چینی که در شبکههای اجتماعی خارج از این کشور هم فعال هستند، موضوع عجیبی رو گزارش کردند. آنها اعلام کردن که وقتی کلمه لایکا را جستجو میکنند یا این عبارت را در یک پست یا نوشته قرار میدهند، بلافاصله تمامی پست آنها، خودبخود حذف میشه. موضوع وقتی عجیبتر شد که گزارشهایی رسید از سرویس جستجوی گوگل در این کشور. شاید براتون جالب باشه که کشور چین، گوگل خودش رو داره. یعنی گوگل، یک سرویس اختصاصی برای این کشور داره که فقط برای ۱٫۵ میلیارد نفر جمعیت چین، خدمات میده. کاربران گزارش کردند که وقتی در گوگل چین، کلمه لایکا رو سرچ میکنن، هیچ نتیجهای نمایش داده نمیشه. توی سرویس پیامرسان اختصاصی چین یا Wechat هم دقیقا همین شرایط بود. هم عبارت Leica به انگلیسی و هم ترجمه اون به چینی، نتیجهش یکی بود. در هر دو حال، هر چیزی مرتبط با این کلمه سانسور میشد. اما این عبارت چیه؟ چرا چنین اتفاقی افتاده و مشکل دولت چین با این اسم از کجاست؟ Leica یکی از معتبرترین نامهای دنیای عکاسی هست. یکی از قدیمیترین شرکتهای سازنده دوربین در جهان که دوربینهای بینظیری رو تولید میکنه. دوربینهایی لاکچری که کیفیتی فوقالعاده و قیمتی بسیار گرون دارند. در این پادکست درباره این اتفاق عجیب و غریب حرف میزنیم.
اول بگم که این پادکست با حمایت نورنگار تهیه شده است. برای استفاده از نخفیف مخصوص شنوندههای پادکست دیج ایمیج، میتوانید از این کد استفاده کنید:
digimage
میدونیم که چند روز بیشتر به چهارم ژوئن نمونده. به تقویم فارسی، ما تقریبا اوایل خرداد ماه هستیم و آخرهای ماه می هستیم. چند روز دیگه، چهارم ژوئن که برابر ۱۴ خرداد ماه تو تقویم ایرانی میشه برای چینیها یک روز فراموش شده ست. این روزی هست که دولت چین دوست داره اگر میشد با چاقو از تو تقویم درش بیاره. هیچکس توی چین حق نداره درباره چهارم ژوئن حرف بزنه یا دربارهش بنویسه. چین داره سعی میکنه این روز رو از خاطره مردم خودش و از همه مهمتر از خاطره و تقویم جهانی پاک کنه. همه فکر میکنن چین امروز یک کشور آزاد هست. البته تا حدودی هم همینطوره. شما اگر بخواین میتونین همین فردا به راحتی به چین سفر کنین و به هر جایی میخواین برین. اما اگر برین توی یک کتابخونه و درباره روز ۴ ژوئن حرف بزنین و بگین دارین روی این موضوح تحقیق میکنین، احتمالا کمتر از یه ساعت بعد یا تو فرودگاه هستید، یا توی بازداشتگاه. البته بهتره وقتتون رو هم تلف نکنین برای پنهان کاری. چون هیچ کتابخونهای نمیتونه آرشیوی از هیچ کتاب یا نشریهای که مرتبط با روز ۴ ژوئن باشه رو نگه داره. تقریبا هیچ کسی توی چین این روز رو یادش نیست. من شکی ندارم که اگر امروز از رییس جمهور چین بپرسین ۴ ژوئن چه روزیه، با تعجب نگاهتون میکنه و میگه: چی؟ ۴ ژوئن؟ شیب؟ بام؟! ما اصلا چنین روزی نداریم! روزهای ماه ژوئن توی چین اینجورین: یک ژوئن، دو ژوئن، سه ژوئن، پنج ژوئن، شش ژوئن و بعد یک چشمکی بهتون میزنه که یعنی ببین، ما پول داریم. پس همینه که هست.
چین همیشه هم اینطور پولدار و قدرتمند نبوده. یعنی اصولا چند سالی هست که این کشور بزرگ آسیایی، خودش رو از منجلاب اقتصادی بالا کشیده و آرام آرام وضعش خوب شده. تا همین چند سال پیش، این کشور هم به عنوان یکی از کشورهای تحت تاثیر سیاستهای احمقانه کمونیستی، داشت تو بدبختی دست و پا میزد. خیلی دور نیستها. حدود ۳۰ سال پیش، این کشور وضعش خیلی داغون بود. هنوز از زیر نام شوروی بیرون نیومده بود و مثل همه کشورهای تحت تاثیر شوروی کمونیست، مثل کره شمالی و آلمان شرقی و کوبا و لهستان و باقی کشورهای بلوک شرق، داشت به فنا میرفت.
وضع اقتصادی این کشور داشت روز به روز بدتر و بدتر میشد. هر روز از یک جای کشور صدای اعتراض یک گروه از مردم بلند میشد. مردم نون نداشتن بخورن و دولت چین کاملا فهمیده بود که انقلاب بیخ گوششون هست. برای همین یک سری از رهبران حزب حاکم واقعا تصمیم گرفته بودن که تغییر کنن. نه فقط بخوان مردم رو گول بزنن. نه بخوان فقط وقت بخرن. میخواستن واقعا تغییر کنن. بحث سر تغییرات واقعی اقتصادی بود. سر اینکه لازم نیست با همه دنیا سر جنگ داشته باشن و راه درستش اینه که درهای باز اقتصادی ایجاد کنن. اینکه به کشورهای دیگه بگن ما با کسی دعوا نداریم و اجازه بدن سرمایهگذاریهای اقتصادی خارجی توی کشورشون انجام بشه و بتونن آروم آروم با همکاری بقیه دنیا، خودشون رو از زیر کثافت بیرون بکشن. اما تغییرات اقتصادی، تنهایی نمیشد. همین چیزی که امروز چین میخواد دربارهش “حرف نزنه”، تا اواسط دهه هشتاد، به صراحت و روشنی دربارهش بحث میشد. همه موضوع سر این بود که حالا که واقعا چینیها تصمیم گرفتن از نظر اقتصادی خودشون رو تغییر بدن، باید از نظر سیاسی هم تغییر کنن. باید صلحطلب بشن. باید کلکل کردن با کشورهای غربی رو بذارن کنار و فضای باز سیاسی ایجاد کنن. باید بذارن مردم حرف بزنن. سانسور رو تموم کنن و از این داستانها.
اون روزها تو شوروی هم اتفاقهای اینچنینی افتاده بود. مردم هم سرخوش و شاد که ما هم مثل شوروی باید درهای باز سیاسی ایجاد کنیم، ریخته بودن تو پکن. هر روز از سرتاسر چین، مردم دسته دسته میومدن به پکن برای تظاهرات. اول تظاهرات درباره تورم و فساد و نون شبشون بود، بعد کم کم گفتن اصلا همین حزب کمونیست بوده که ما رو بدبخت کرده، اینها باید از سر قدرت برن کنار. کمکم اعتراضات شدید شد. طوری که حزب کمونیست، بین خودشون هم دو دستگی شد. یه سری میگفتن خوب مردم راست میگن و باید بهشون آزادی بدیم، یه سری هم هنوز همون تفکرات شوروی تو ذهنشون بود که اینا اگر بهشون رو بدین میان سوارمون میشن. پس باید تو دهنشون بزنیم. این بود که زدن تو دهنشون.
اما داستان رو سیاسی نکنیم. اگر میخواین درباره سیاست و سیاسیون بیشتر بدونین، پادکستهای خوبی در این رابطه هست. پادکست “به تدریج” یکی از همین پادکستهاست که امیدوارم شما هم مثل من ازش لذت ببرین. بریم ببینیم این داستان کجاش به عکاسی ربط پیدا میکنه.
توی چین میدانی به نام تیانآنمن وجود داره که به میدان صلح جهانی شهرت داره. یه چیزی تو مایههای میدان نقش جهان اصفهان، این میدان هم بسیار وسیع هست و نمادهای زیادی در اطراف آن وجود دارد. اما تو دنیا، وقتی میگی میدان تیانآنمن، کسی به یاد نمادهای اون نمیافته. در دنیا، خصوصا در بین عکاسان، میدان تیانآنمن را با نام یک عکس میشناسن . عکسی که به چهارم ژوئن ربط داره، اما برخلاف اشتباهی که خیلیها میکنن، اصلا در روز ۴ ژوئن گرفته نشده. من درباره این عکس میخوام حرف بزنم. عکس بسیار مهمی که بعدها به نام عکس مرد تانکی مشهور شد. یکی از تاثیرگذارترین عکسهای تاریخ.
تو روزهای منتهی به ۴ ژوئن، میدان تیانآنمن محل تجمع معترضان چینی بود. یه جورایی محل قرار و تجمع مردم. این وسط دانشجوها از همه بیشتر و موثرتر بودن. تو همون روزها، گورواچف آخرین رییس جمهوری شوروی هم توی چین بود و به خاطر حضور اون، هم کلی خبرنگار و عکاس توی پکن بودن و هم مردم دلشون گرم بود که به خاطر حضور گورواچف، دولت ممکنه رودروایسی کنه و بهشون گوش بده و باهاشون کنار بیاد. روزهای منتهی به ۴ ژوئن، اعتراضات بالا گرفت و کمکم رسید به تحصن در میدان تیانآنمن.
روز چهارم ژوئن، دولت چین تصمیمش رو گرفت . اینکه یکبار و برای همیشه، صدای اعتراضات رو خفه کنه. از اینجای ماجرا به بعد، میخوایم درباره یک فاجعه حرف بزنیم. زمانی که حزب کمونیست چین، چند صد سرباز ارتش رو یا تیربار و مسلسل و تانک فرستاد به تینآنمن. فرستاد اونجا تا کار رو یکسره کنه. اونها روی مردم خودشون آتش گشودند. و نتیجه شد یک فاجعه انسانی. یک کشتار وحشتناک. چیزی که خودشون بعدها بهش اعتراف کردن، اینه که حدود ۲۰۰ نفر معترض خرابکار در درگیری میدان تیانآنمن کشته شدند، اما چیزی که باقی دنیا دیدند و بعدها در اسناد سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا هم منتشر شد این بود: ۱۰ هزار نفر در میدان تیانآنمن کشته شدند. ۱۰ هزار نفر کشته. صحبت از چند تیراندازی پراکنده نبود. حزب کمونیست چین، همراه با سربازها، تانک فرستاد به میدان صلح جهانی، تا مردم خودش رو توی اون میدون سلاخی کنه. خیلی از عکاسانی که تو اون حوالی یا توی هتل روبروی تیانآنمن بودن، حتی فرصت نکردن که از این اتفاقها عکاسی کنن، یا عکسهاشون رو ازشون گرفتن. چیزی که اونها دیدند، این بود که تانکها دارن وارد میدان میشن و تیربارهاشون رو به مردم هست. هر کسی از هر جایی میتونست فرار میکرد. اما خیلیها نتونستن فرار کنن و جنازههای تکه تکه شده روی هم میافتاد. تصاویری معدودی که از کشتار ۴ ژوئن باقی مونده اونقدر شرمآور و دلخراشه که شاید بهتر همون باشه که ۱٫۵ میلیارد نفر چینی، همزمان، اون روز رو فراموش کنن. اما خوب، باقی دنیا، اون رو فراموش نمیکنن.
فردای اون روز، میدان خالی از جنازهها بود. شبونه جنازهها رو برده بودند و میدون رو خالی کرده بودن. همه توی بهت فرو رفته بودند. انگار هنوز کسی باور نداشت چی شده. به خبرنگارهای خارجی گفته شده بود هر چه زودتر پکن رو ترک کنن. همه جا ایست بازرسی بود. توی ساختمانهای منتهی به میدان تیانآنمن مامور گذاشته بودند که هر نوع تجمع یا رفت و آمد مشکوکی رو زیر نظر بگیرن. شهر در سکوت فرو رفته بود. فراموشی ۴ ژوئن از همون روز شروع شده بود.
چهار عکاسی مختلف در اون روز در هتل بیجینگ بودند. این هتل معروفی بود، اما از اونجایی که غذای بدی داشت، خیلیها رفته بودن به یه هتل دیگه تو همون نزدیکی که توش همبرگر و غذاهای اروپایی هم سرو میشد. فقط چند تا عکاس اونجا بودن که مامورای دولتی، اونها رو هم بهشون گفته بودن سریع بار و بندیل خودشون رو جمع کنن و از اونجا برن. پنجرههای این هتل رو به میدان بود. صبح روز پنجم ژوئن، وقتی عکاسا داشتند وسایلشون رو جمع میکردن، یه دفعه متوجه عبور تانکها از خیابون منتهی به میدون شدند. ردیفی از تانکها داشتن رو به میدان حرکت میکردن که یه دفعه یه مردی که لباس سفیدی به تن داشت و دو تا کیسه نایلون هم دستش بود رفت وسط خیابون جلوی تانکها. هیچ کس نمیدونست اون اونجا چی میخواد. انگار مثلا داشت از خیابون رد میشد، یه دفعه میزنه به سرش که بره وایسه جلوی تانکها. آروم آروم رفت وسط خیابون و ایستاد جلوی ردیف تانکها. با همون کیسههایی که توی دستش داشت. تانک جلویی یه دفعه متوقف شد. پشتیهاش هم همینطور. تانکها یکی یکی وایستادن. مرد بیهیچ حرکتی فقط داشت نگاهشون میکرد. اصلا معلوم نبود معترضه، یا عابره یا یکی از اقوام کشتههای روز قبله که اومده دنبال جنازه میگرده. هیچی معلوم نبود. فقط وایستاده بود، چشم تو چشم سرباز راننده تانک دوخته بود. یه جورایی انگار زمان متوقف شده بود.
تو اون لحظه، چ
رفقا ، من هر کاری میکنم نمیتونم این اپیزود رو دانلود یا حتی گوش کنم. انواع VPN رو هم امتحان کردم انواع شبکه ها رو هم کانکت شدم جواب نداد. یکی راهنمایی کنه لطفاً. مثلاً آدرس سایتی تلگرامی چیزی اگه هست ممنون میشم 🙏
امیر عزیز کاش باز هم برامون روایت کنی.
خیلی عالی بود.
خیلی سرگذشت عجیبی داشت این عکس ممنون از شما و خسته نباشید
خیلی شمرده و عالی صحبت میکنید . مثل همیشه عالی .
خیلی عالی بود.همیشه داستان این عکس برام سوال بود و شما چقدر خوب جواب سوال من رو دادید.ممنون
ولی اولش پکن رو هم نوشته بود.
بسیار روایت خوبی داشتی.ممنون.
عالی بود