جرعه 58 ● انسانِ بیافق
Update: 2025-10-17
60
Description
در اپیزود پنجاهوهشتم، ذرهبین گرفتهایم بر یک واژه که آرتور شوپنهاور از آن بیدرنگ گذشته است و آن هم کلمه «افق» است. این پرسش برای ما مهم است که چرا او در دستهبندی جوانب مختلف «من»، به «آنچه هستم»، «آنچه دارم» و «آنچه مینمایم» بسنده کرده و چهارمین ضلع را نادیده گرفته است.
از نگاه مِی، چهارمین ضلع که باید بهطور مستقل موضوع بحث قرار میگرفت «آنچه میخواهم باشم» است. در این جرعه به اختصار درباره افق و آنچه میخواهم باشم و نسبت آن با خیال مطالبی تقدیم شده است.
همچنان در کانال تلگرام مِی از آخرین اخبار این پادکست باخبر باشید:
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
























کاش میشد هزاااااران بار لایک کرد
عالی بود خصوصا موضوع قصد و نتیجه
در قبض افقم
🌷
برای دومین بار گوش دادم💫
اینایی که میگی خوبه ها نه که بد باشه واسه لحظاتی شایدم روزایی میشه بهش امیدوار بود ولی متأسفانه نه حال جالبی داریم نه گذشته ی که بشه بهش برگشت و آینده ی یا افقی که منتظرش باشیم من یه دهه شصتی غرقه در عقده حسرت
ارزش دوبار شنیدن رو داره
مثل همیشه عالی است،،،سپاسگزارم حسام جان❤️🙏
شما توقع من رو از یک پادکست بالا بردید به جز می و انسانک همه رو حذف کردم✋🏻
سلام حسام جان امیدوارم هفته خیلی خوبی داشته باش من درحال مطالعه کتاب بسیار خوبی هستم به نام تفکر سریع و کند از دنیل کانمن این استاد بزرگ به دو سیستم مهم در ذهن انسان اشاره میکنه به نام سیستم سریع و سیستم کند این دو دو وجه زندگی ما هستن سیستم کند مسئول بررسی و مشکوک شدن به شرایطه و سیستم تند مسئول گذران عمر و عکس العمل های سریع و روزمره من به نکته مهمی در این کتاب پی بردم اینکه این دو به دو روش متفاوت اموزش میبینند تفکر سریع با تکرار یک عمل عادت میسازه و تفکر کند تا زمان عادت شدن اون عمل مسئول
افق در پیش روی من یک نوع توهم است گرچه پیش ا ین که به عقل و تفکر داشتن خودم به عنوان یک انسان نگاهی توهمی نداشتم افقی روشن و با جزئیات رو میدیدم و یا در حال دیدن و کاویدن اون بودم مشکل از اونجایی شروع شد که به طور جدی به تفکر خودم شک کردم و میتونم بگم دیگه مثل قبل به کارکرد مغزم و تفکری که توی اون شکل میگیره نگاه نمیکنم شالوده تفکر انسانی به نظرم یک توهم بزرگه و با این شاکله ذهنی و فکری افقی در حقیقت وجود نداره من نمیدونم چرا نامید نیستم و به دنبال اینم که بفهمم ایا واقعا فکر و ذهن چین
زمانی افقی پیش روم داشتم زیبا و درخشان مثل خورشید دم طلوع و داشتم تو مسیر پر چاله چوله به سمتش حرکت میکردم که یهویی زمین زیر پام خالی شد و افتادم تو چاه... فعلا هنوز در تلاشم از چاه بیرون بیام ولی هی پام لیز میخوره و نمیتونم بیام بالا. البته یک مسیر دیگه هم ته چاه به چشمم میخوره. یه غار، یه افق به سمت زیر زمین که شاید توهمی بیش نباشه...شاید دیگه هیچ افقی وجود نداشته باشه
سلام حسام جان خسته نباشی هنوز گوش ندادم این اپیزود رو اما از دیروز منتظرشم از زندگی بهترین ها سهمتون بشه استاد ارزشمند همین اندازه از محبتم بهتون:: قسمت بزرگی از آرامشم شده حرفای پر مهرتون.. تنتون به ناز طبیبان نیازمند نشه ✨🤍🌺
درود بر شما.عالی استفاده کردم.🙏🫡افق من این است که در آرامش و خیال راحت روزمرگی رو سپری کنم.حجم زیادی از حقوق روزمره من اسیر مردم شده.همش باید دغدغه این رو داشته باشم که ماشین ورودی پارکینگ من رو مسدود نکرده باشه!اغراق نمیکنم واقعا در خیابان جا برای پارک هست اما راننده انگار چیزی جز سد کردن ورودی پارکینگ من نمیبینه.ابزار کنترل انسان در شهر من خیلی ضعیف شده.من دهه شصتی فقط میتون غر بزنم که جوانی نکردم ،تربیتم جوری بود که کسی را اذیت نکنم.خیلی از فرزندان امروزی متفاوت دارن تربیت میشن.
تاب آوردن این خزان خیلی سخته 😭😭😭 امیدم به دیدن جوانه ها نا امید شد
😭😭 بی افق ترینم😭
هنوز گوش ندادم ولی پیشاپیش درد و بلات بخوره توی سر امثال علی بندری جیره خور. زنده باشی حسام عزیز
حسام جان مانا باشی و برقرار☘️🌷