جرعه 50 ● هرزندگی
Update: 2025-03-28
131
Description
جرعه پنجاهم می، از یک سو اولین سخن در سال هزار و چهارصد و چهار است و از سویی دیگر آخرین جرعه از فصل دوم کتاب حکمت زندگی. موضوعی که به آن پرداختهام کلمه «فیلیستر» است که شوپنهاور از آن استفاده میکند و من سعی داشتهام با ارائه معادل فارسی برای آن، مشخصات و خصایصی را معرفی کنم که به این نحو از زندگی منتهی میشود.
برای مطالعه متن کامل این جرعه میتوانید در سایت پادکست مِی به نشانی ذیل مراجعه بفرمایید
Mey.ir
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
همه عمر سر بر نیارم من از این خمار مستی که من خود ن بودم که تو در دلم نشستی
آگاهی بر خود وابطه صحیح با خود مبنای رابطه با دیگری است👌
سلام حسام جان ممنون انسانک رو در بله ایجاد کردی لطف می راهم ایجاد کن تنها دلخوشی و مسیر دریافت آگاهی
اوضاع خیلی بدیه همه کم کار شدن
در ابتدای اپیزود عرض کنم که من یک هرزنده هستم .
به به، معنویت تمام شدنی نیست.
ارزش چند بار شنیدنو داره ممنون حسام عزیز اینهمه سخاوت در بخشش اگاهی با تواضع و بدون چشم داشت واقعا قابل ستایش و کمیابه، مانا و موفق باشی
مچکرم، عالی بود اما چه فاصله زمانی زیادی ایجاد شد بین این دو اپیزد آخر ؛ کاش میشد با نظم و سرعت بهتری این خوانش انجام بشه بهر روی سپاس بیکران 🌿🌺🌹
یکی از بهترین اپیزود های کل پادکست هایی که در شش سال اخیر گوش دادم... ممنونم آقای ایپکچی ممنونیم آقای شوپنهاور
آقای ایپکچی لطفا پادکست می زود به زود تولید کنید. یه ساله این کتاب مونده رو دستمون. انقدر نپیچونید استاد😁
امید که در تلاش باشیم و هرزنده نباشیم🙏🙏🌿🌿
آقا ! روبروآماده باش برای هماهنگی با روبرویهای همسوست نه رقیب😉
معادلی که من برای همین مفهوم هرزندگی استفاده میکردم سطحی بودن بود و در مقابلش عمیق بودن ولی کلمه شما جامع تر و بهتره... من الآن دقیقا همون نقاشی هستم که آخر اپیزود اشاره کردین که نقاشی میکنه ولی اون لذت معنوی رو به اون شدت تجربه نمیکنه...
روز هایی که مِی میشنویم زندگی رنگ و لعاب بهتری داره🌷
Ein Mann kann nur er selbst sein, solange er allein ist; und wenn er die Einsamkeit nicht liebt, wird er die Freiheit nicht lieben; denn nur wenn er allein ist, ist er wirklich frei. انسان تا زمانی که تنهاست می تواند خودش باشد. و اگر تنهایی را دوست نداشته باشد، آزادی را دوست نخواهد داشت. زیرا تنها زمانی که تنهاست او واقعاً آزاد است.
هرزندگی: اشتغال جدی به بطالت عدم ارتباط اصیل با خود منجر به عدم احساس نیاز به فعالیت ذهنی و فقدان تجربه لذات معنوی در زیست فردی میشه که انسان هرزنده رو به هرزبزمی یا هرزمحفلی یا پناه بردن به جمعِ باختگان سوق میده که خروجیِ این محافل، ملال و دلآزردگی برای فرده؛ در نتیجه پی میبره که راه حل، لذت بردن از زیبایی و معنویته اما ابزار لازم برای اون رو نداره و فقط اداشو درمیاره؛ در نهایت شوپنهاور معتقده که لذت افراد هرزنده، متصل به منابع پایانپذیره و به همین دلیل ملالآوره.
فوق العاده بود✨️
استاد سوال دارم در مورد معنویتی که تا بحال از منظر شوپنهاور درک کردم اینکه آیا انتظار میرود تمام انسان ها توانایی لذت بردن از معنویات و زیبایی و هنر رو داشته باشند یا بتوانند کسب کنند ؟ اصلا تمامی شخصیت ها این بستر را قطعا دارند ؟ عواملی مانند محیط ، پول ، شرایط جسمانی ، تروماها ، اتفاقات مختلف نمیتوانند محدودیت معنویات را به همراه داشته باشند ؟
عجب جرعهی نابی.. ☕
سپاس حسام عزیز ♥️