جرعه 35 ● انکار اراده زندگی
Update: 2022-09-04
91
Description
جرعۀ سی و پنجم: انکار اراده زندگیدر این جرعه، مباحث مهم و شاید جنجالبرانگیزی را مزه کردهایم. از اینکه متفکران و فیلسوفان، چه نسبتی با باورهای ایمانی داشتند، از اینکه خودکشی در نگاه شوپنهاور چه جایگاهی دارد و چرا دانستن دیدگاه شوپنهاور نسبت به این موضوع میتواند حائزاهمیت باشد. همچنین چند سطر از مواضع او نسبت به رویکردهای عرفانی را بهطور گذرا خواندهایم.منابع:- در باب حکمت زندگی - صفحۀ ۳۸- جهان و تأملات فیلسوف – صفحه ۱۰۷ - جهان همچون اراده و تصور – صفحه ۳۹۲تقدیم از: حسام ایپکچیخُم اول: حکمت زندگی – آرتور شوپنهاوراین اپیزود را همچنین میتوانید در سایت مِی | شنوتو بشنوید.@Mey_podcast | © @Ensanak
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
عالی هستین
ساعت ۸.۱۳ دقیقه صبح ۱۵ ام تیر ۱۴۰۴ است روز عاشورا است یک هفته است که از آتش بس جنگ ایران واسراییل گذشته است در دوران جنگ به دلیل قطعی اینترنت نتونستم می گوش بدم با این جرعه شروع میکنم وذوق دارم🥹
اما سرشت بشر را اعماق و پوشیدگی ها و پیچیدگی هایی ست که تنویر و روشن کردن شان با بزرگترین دشواری ها روبروست 🍀
ایستادگی بر مبنای اخلاق تا جایی که به مرگ منتهی شود 🍀 خدای من چقدر قابل تعمق تفکر و باز اندیشی👌 درود به شما
پر از آگاهی بود با زبانی رسا مچکرم 🙏
منظور از اراده کل چیه
کمالگرایی مثبته؟ 🤔
ممنونم از میزبان سخاوتمند این میخانه. تیر ۱۴۰۳ اتریش
اینکه فقط به این کتاب اکتفا نمیکنین خیلی هم عالیه ادامه بدین ، ممنون
در کل این پادکست جزو پادکستهای پرمحتوا و غنی میباشد و ارزش شنیدن دارد که محتوای زرد ارائه نمیکند بلکه دیدگاهی جدید ایجاد میکند.
جناب آقای ایپکچی... مدت اندکیست که جرعه جرعه می را با شما مینوشم... مسیر زندگی من به دور از فلسفه خوانی... و مملو از افکار فلسفی بوده... مثلا جبر و اختیار را در دوازده سالگی می اندیشیدم و میپرسیدم چندباره.. از ادمهایی که فکر میکردم بیشتر میدانند بیشتر اندیشیده اند... در گذر این سالها بارها دیده ام که همین یک مساله باز هم در ابعاد دیگری برایم سوال میشود... و قبلتر که میشنیدمت... گفتید از اینکه لزوما ذهنی که سوال میپرسد... توانایی درک جواب را ندارد... حتی فکر کردم در گذر زمان... پاسخ های اندک قبلی نیاز به تکمیل و اصلاح پیدا میکند... قصه شوپنهاور را شنیده بودم از قصه گو ها... و ارجاعات شما بسبار برایم دلچسب تر و آگاهی بخش تر بود و فکر کردم چقدر حیف که صرفا قصه شنیده ام و بسیاری را قصه شنیده ام... که باید رجوع کنم به متون اصلی... در متن زندگی فقهی من... پر از دستورات و احکام... که من فکر میکنم تماما خروجی یک درونیاتی هستند که متاسفانه در بستر رشدی من به ان پرداخته نمیشد... اکنون در جستجوی درونیات... در بیرون خودم حتی... در خواندن و شنیدن درونیات دیگران... (تاحدودی مبتلا به چلمنیزم) مطال