غزل نود و هشتم - باده‌های پنهانی!

غزل نود و هشتم - باده‌های پنهانی!

Update: 2024-04-175
Share

Description

 باده‌های پنهانی!


غزل شمارهٔ ۳۱۴۹


مستم از باده‌های پنهانی

وز دف و چنگ و نای پنهانی


مر چنین دل‌ربای پنهان را

واجب آمد وفای پنهانی


می‌زند سال‌ها در این مستی

روح من، ‌های‌های پنهانی


گفتم ای دل کجایی آخِر تو

گفت در برج‌های پنهانی


بر چپم آفتاب و مَه بر راست

آن مَه خوش لقای پنهانی


مشتری درفروخت آن مَه را

دادمش من بهای پنهانی


ظلمتم کِی بقا کند که بر او

تابد از کبریای پنهانی


آتشم چون بمُرد دودم چیست؟

آیتی از بلای پنهانی


ز آن بلا جان‌های ما مَرَهاد

تا بَرَد تحفه‌های پنهانی


شمس تبریز شوربای بپخت

صوفیان الصّلای پنهانی

Comments (1)

Ebrahim Amirkhani

بهترین پادکست فارسی، عجب خوانشی ✨

Dec 30th
Reply
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

غزل نود و هشتم - باده‌های پنهانی!

غزل نود و هشتم - باده‌های پنهانی!