Discoverپانصد غزل - بخش سوم - صد غزل از دیوان غزلیات شمسغزل هشتاد و چهارم - دنیا چو شب و تو آفتابی
غزل هشتاد و چهارم - دنیا چو شب و تو آفتابی

غزل هشتاد و چهارم - دنیا چو شب و تو آفتابی

Update: 2024-04-033
Share

Description

دنیا چو شب و تو آفتابی!


غزل شمارهٔ ۲۷۲۹


با این همه مِهر و مهربانی

دل می‌دهدت که خشم رانی؟


وین جملۀ شیشه‌خانه‌ها را

درهم شکنی به لَن‌ترانی؟


در زلزله است دار دنیا

کز خانه تو رخت می‌کشانی!


نالان تو صد هزار رنجور

بی تو نزیند هین تو دانی!


دنیا چو شب و تو آفتابی

خلقان همه صورت و تو جانی


هر چند که غافلند از جان

در مکسبه و غم اَمانی،   


اما چون جان ز جا بجنبد

آغاز کنند نوحه‌خوانی


خورشید چو در کسوف آید

نی عیش بود نه شادمانی


تا هست، از او به یاد نارند درنگ

ای وای چو او شود نهانی!


ای رونق رزم و جان بازار

شیرینی خانه و دکانی


خاموش که گفت و گو حجابند

از بحر مُعلّق معانی

Comments 
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

غزل هشتاد و چهارم - دنیا چو شب و تو آفتابی

غزل هشتاد و چهارم - دنیا چو شب و تو آفتابی