غزل ۴۹۲ حافظ
Update: 2024-05-156
Description
شرح غزل 492 حافظ شیرازی
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
نمیبینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
ز کوی مغان رخ مگردان که آنجا
فروشند مفتاح مشکل گشایی
عروس جهان گرچه در حد حسن است
ز حد میبرد شیوه بیوفایی
دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی
می صوفی افکن کجا میفروشند
که در تابم از دست زهد ریایی
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گویی نبودهست خود آشنایی
مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشایی کنم در گدایی
بیاموزمت کیمیای سعادت
ز همصحبت بد جدایی جدایی
مکن حافظ از جور دوران شکایت
چه دانی تو ای بنده کار خدایی
دکتر سمیه شکری
شرح غزلیات حافظ شیرازی
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
باسلام احترام فراوان تشکر و تقدیر برای شماست که همواره لطفتان رابه من ارزانی داشتید. از زحماتتان بینهایت تشکر میکنم سپاس فراوان،🌹🌹🌹🙏
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب که حیف باشد از او غیر او تمنایی
درود بر استادعزیز وگرامیم که وقت وعمر گرانبهای خودرا وقف نشان دادن راه و روش درست زیستن از دیدگاه بزرگان ادب به ما وهمه دوستداران وپژوهندگان درست زیستی مینمایید .بیان وگویش وصدای شیرین وزیبای شما لحظه لحظه های طی سلوک مارا دراین ظلمات روزگار شمع وچراغ راهست وعاشقانه ثانیه شماری میکنم تا کلاسهای شمامنعقد گرددو روحم جلایابدوبقولی قطع این مرحله بی همرهی خضرمکن ظلماتست بترس از خطر گمراهی خضرمایید ومرادما وجودتان سلامت وراهتان روشن به نورعشق🌹🌹🌹🌹🙏