غزل ۴۹۳ الف
Description
شرح غزل 493 حافظ
بخش اول
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بُستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقتِ توانایی
دیشب گِلهی زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بُگذر زین فکرتِ سودایی
صد بادِ صبا اینجا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجایی
ساقی چمن گل را بی رویِ تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای دردِ توام درمان در بستر ناکامی
وِی یادِ توام مونس در گوشهی تنهایی
در دایرهی قسمت ما نقطهی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
فکرِ خود و رایِ خود در عالم رندی نیست
کُفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایرهی مینا خونین جگرم، مِی ده
تا حل کنم این مشکل در ساغرِ مینایی
حافظ، شبِ هجران شد بوی خوشِ وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشقِ شیدایی
دکتر سمیه شکری
شرح غزلیات حافظ شیرازی
باسلام احترام فراوان سپاس فراوان،🌹🌹🌹🙏
روز معلم بر شما معلم فرزانه مبارک باد
سلام استادعزیز وشیرین دهان .در ابتدا که عرض تبریک امروز که روز گرامیداشت معلمست که شما استاد روح وجان منید وتشکر بخاطر شرح وتفسیر این غزل زیبای حافظ عزیز که بیت به بیت آن باخوانش وگویش شما دلچسبترین ودل انگیزترینه وخوشبحال دوستان کلاس که امروز گرد شماجمع بوده اند وطواف کردندروح وجسم شمارا صدبادصبا آنجا باسلسله رقصیدند هرچندکه ما دل را فرش ره سرسلسله بنهادبم باکمک ویاری غزل امرور حافظ تقدبم حضور استاد نازنینم که با شیواترین وشیرینترین شرح غرل عشق وآرامش را به من هدیه کردند🌹🌹🌹🌹🌹💕💕💕💕💕💕💕