قصه عشق محمد ابراهیم
Description
قصه عشق و رنج محمد ابراهیم تبریزی در مسیر عراق و اهواز رو حمیده خانم مادربزرگ اهوازی چهلسال پیش به خط خودش نوشته بود، حمیده خانم رو میگفتن که نوه دختری محمد ابراهیم بوده و این قصه رو هم از مادربزرگش شنیده بود که در حقیقت همسر با وفای همون محمد ابراهیم بوده و اولین کسی هم بوده که این قصه رو شنیده و نوشته. قصه این عشق که از تبریز تا عراق و بعدم خوزستان و اهواز چرخیده حالا اما دوباره نوشته و گفته شده و شاید حتی باقی نواده جناب محمد ابراهیم بازرگان که دیگه صدساله در خوزستان زندگی میکنن از این قصه خبری نداشته باشن.
چیزی که مهمه اما زیبایی همه قصههاست که در پارچهها و بافتهها و اشیای ساخت دست زنان عاشق موندگار میشن و دست آخر هم مثل جواهری به دست ما میرسن.
کاش که ما هم میراث داران اهل دلی باشیم و نگذاریم که هرگز فراموش بشن و یا گم بشن و از یادها برن.
چقدر ذوق کردم با شنیدن این پادکست. همیشه داستانهای شمارو تو کانال تلگرام میخوندم. اما شنیدنشون اینجا لطف دیگه ای داره. 🙏♥