قلم سرنوشت؛ جادوی هوش، ۲۰ از ۲۵
Update: 2022-06-02115
Description
خلاصهی اپیزود بیستم از قلم سرنوشت؛
نویسنده مدتیست که غرق مطالب کتاب و یافتههای آن خانهی رازآلود و اسرارآمیز شدهاست؛ به همین دلیل شوقی محرکش میشود تا به جستوجوی دیگر کتب مرتبط با آن مسائل بپردازد و بیش از پیش از علومی که روایت شد سر درآورد. پس از روشنشدن ماجرای سرقت، حال استعدادش دهانبهدهان میچرخد و افراد بسیاری به دنبالش هستند…!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
جعفر جنی 🤣
من شک ندارم شهری باف دروغ میگه اونم برای کوبیدن خانواده شاه..دلیل دارممگه ایشون چندوقت یوده ایینه بینی میکرده که آوازش به تمام تهران ودربار برسه..بعد خواهر شاه رو زنی تنها ملنده وابله رو توصیف میکنه که داخل حیات خونس به التماس میان..دراون زمان مردم کمشعور از هر دروغی برای کوبیدن خانواده شاه استفاده میکردن...مامور شاه گفته شهری باف چی میخوای خونه؟ماشین؟زمین...اقای شهریباف بسیار عجیب رضاشاه رو میبینه نقد میکنه مسکوبه..بعد نوبت خانواده شاه میرسه که به التماس میان در خونش.....واقعا متاسفم از دروغهای شهریباف...جناب راوی هم میدونه خیلیا پهلوی رو دوسداررن تند وتند.بهشون تیکه میندازه بعد میگه الانه که سیل انتقاد بطرفم بیاد....قجر تایم باغرض ومرض مطلب میگه..ولی مثل سینمارکس که معلوم شد کار ساه نبوده امروزه مردم میدونن کدوم حرف در مورد پهلوی راسته یا دروغ...میان درخونه شهریباف که از طرف شاه اومدیم دنبال فاطمی میگردیم...واقعا شهریباف دروغگو بوده....شاه ودربار شهریبافو به سگ در خونشون حساب نمیکزدن...اینقدر ازین دروغا گفتن تا گیر این نظام دزد افتادیم........از ماست که بر ماست....داستان رو از اینجا
جعفر که تا قبل عروسی و چند روز بعدش مخابرات کار میکرد و به گفته ی خودش شونصد ساعت کار میکرد و واسه عروسیش شیفت تو شیفت برامون تعریف میکرد حالا شد رمال و آینه بین🤔🤔🤔🤔🤔یعنی توانایی های جناب شهری داره به حد اعلا میرسه اگه داستانو ادامه میداد احتمالا ی مدت هم با خدا و اهالی آسمونی هم همکاری کرده و ی مدت تو امورات اداره ی زمین همکاری داشته...بنظرم گاهی وقتا بعضی کتابا مثل ادامه دادن یه سریال میمونه که هربار ضعیف تر و بدتر میشه تا جایی ک کلا تمام محسنات جلد اول رو هم از بین میبره درست مثل این کتاب.... کاش استاد دیگه ننوشته بودن😑😐😑😐😑
به!!!! اقا جعفر دعا نویس می شود،،😆😆😆😆😆🌺🌺🌺
البته یادمون نره روانشاد این کتاب رو درسال ۱۳۷۸ منتشر کرده و برای کسب مجوز حتما مجبور بوده اینجور در مورد خاندان سلطنتی یاد کنه همونجور که در مورد رضاشاه صفتی رو نسبت داد که برای اولین بار مبشنیدم صفت زمین خواری🙄که البته بنظر من اجباری نبود که وارد این مقوله بشه وچنبن توهمات اشکاری رو به رشته تحریر دربیاره.
این اپیزود منو به یاد دایی جان ناپلئون انداخت 🤣مرحوم کاملا دچار توهم فانتزی شده بوده🤪
الکــــــــــــــــــــــــی این قسمتش همش الکیبود فکر کنم تو ی توهماتش بوده
الکـــــــــــــــــــــــــــی این قسمتش هکش الکی بود بخدا
برعکس جذابیت های اپیزود های قبل چقدر این قسمت از داستان ابکی بود
میگی به قول جنوبیا . اهل کجایی ؟
این شهری جنس چی میزده
من اعتقاد نداشتم ولی مادرشوهرم از سر حسادت با جادو بین منو شوهرمو بهم زد ازون به بعد یکم اعتقاد پیدا کردم
سلام آقای مهرابادی..... یاد اون اپیزودی افتادم که کبری تو مشهد تویه خونه ای کار میکرد و بهش تهمت دزدی زدند.... اونجاهم دست ب دامن همین کارا شدند
آقا این چه وضع آهنگ اول اپیزوده ما شبا قبل خواب پادکست گوش میدیم
تا قبل از این اپیزود عمده نقدی که میشد از زندگینامه ان جناب گرفت تعریف کردن زیاده از حد از خودش بوده که میشد یه جورایی توجیه کرد که شاید هم حقیقت رو میگفته و واقعا همونجوری بوده....ولی در این اپیزود و اپیزود قبلی که پای ایینه بینی و رمالی رو به میون اورد و حتی صحبت رو به دربار رضا شاه کشید....دیگه خیلی نمیشه روی حرفهاشون و صحت و درستیش حساب باز کرد....قبول اینکه شاهزاده ها چندین ساعت معطلشون بشن و اخرش هم اینجوری جواب گرفته باشن دور از عقله....باعث شد روی درستی کل خاطراتشون شک کنیم....کم و بیش تناقضاتی وجود داشت ولی نه تا این حد....و در اخر باید بگم...شیرینی روایتگری شما جناب مهرابادی این مجوعه رو بسیار شنیدنی کرده و جدای راست و دروغش همیشه منتظر اپیزود جدیدم و سریع گوش میدم...خلاصه که یه دونه اید🌺🌺🌺❤❤❤
ولی خیلی جالبه قشنگ راه پدرشو رفته فقط آپدیت شده تر.. هم قضیهی ترافیک همسر و.. و هم دعانویسی و این داستانا
سپاس بیکران از خوانش و روایت عالی شما اما این قسمت ، داستان ی کم دور از عقلِ بهر حال تشکر
کل لذت قسمت های قبلی رو با این دو قسمت به فاک زدین کلا چرت پورت بود شرمنده که من رک و راست هستم
من شک داشتم.. که شهری.. خیلی دروغ دون.. میگه.. با این آینه بینی.. کردن.. دیگه شکی نمیمونه... هرچند..لازمه کتاب نوشتنه
تشکر از آقای مهرآبادی عزیز با صدای دلنشین تان خسته نباشید وایندفعه ماجرا یهوو رفت طرف رمال بازی آقا جعفر وکلا فاطمه وومادرش همه تمام.....