قلم سرنوشت؛ میم مثلِ… ۲۳ از ۲۵
Update: 2022-06-23121
Description
خلاصهی اپیزود بیستوسوم از قلم سرنوشت؛
نویسنده در شرایطی سخت قرار گرفتهاست. از طرفی عدم توان در نگهداریِ فرزند و از طرفی دیگر نیز مشکلات ریشهدارِ مادرش باعث میشود تا مجدداً ازدواج نماید. هر چند که اصلاً راضی نیست، اما صحبتهای مادر و شرایط فعلی مجابش میسازد تا بپذیرد. پس از آن در شغل خود مدام دچار بدیُمنی میشود و حادثهی تلخی را هم در ادامه تجربه میکند…!
نویسنده؛ جعفر شهریباف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادهی محترم خود به اشتراک بگذارید. سپاسگزاریم.
برای دیدن مطالب و دیگر پادکستهای ما به وبسایت و اینستاگرام و تلگرام «قجرتایم» بپیوندید.
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
کبری تاثیر گذارترین شخصیتی بود که درموردش شنیدم و با مرگش گریهکردم
چقدر چاخان کرده خدابیامرز
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 وای خدا نکشتت. وسط یه جلسه خسته کننده داشتم پادکست گوش میدادم یهو گفتی لوکوموتیر چنان زدم زیر خنده تابلو شد تا اون لحظه گوش نمیدادم 🤣🤣
خاک تو سرت جعفر. خاک تو سر بی غیرتت.
خوبه والا دختره مثه فاطمه لوندی میکنه میگه چراتجربه داره یااینکه یه دختره بی سرصدا مثه این که قدیما مثلن میگفتن دختره نجیبه م میگه دختره میته🤦🏻♀️🤦🏻♀️
غلامرضا تختی بچه خانی آباد بود
لکوموتیررررر
یعنی به این دل من موند که این ساقه ی لوبیا به اسم پسر... جلوی اون غول بیابونی موقع کتک خوردن بایسته! اوووووف😣😣😣😥😥😥😥
جالبه وقتی هم داشت با فاطمه عروسی میکرد میگفت به به هنوز نیومده چه قدمی برام داره کسب و کارم عالی شده و پیش پیش داره خرج خودشو میاره... به به که این نشونه ی خوش یمن بودن این وصلتِ.... عاقا ایشون به قول جناب مهرآبادی عزیز نگارنده شخصیتی چندین قطبی داشته بنده خدا.... هربار یه حرفی میزده که خودش تو چند قسمت بعد همون رو انکار و یه اصل و قانون جدید وضع میکنه!! امان از وقتی که چیزی باب میل یا برخلاف میل ادمیزاد باشه...که زمین و زمان رو میدوزه و هزارتا قانون درمیاره😅😅😅😅😅
عجب آدمی هست این جعفر حالم بدشدازاینهمه بی تفاوتی واحمق بودنش.یکم به خودت بیا پسره دیونه چه عروسی لازم بوداده حرصمودراورد
چقدرگناه داشت کبری دلم سوخت براش.کاش یکم به جای عجز وناتوانی ازاون عروسی فرارمیکردی و یکم به زندگی مادرت توجه میکردی یکم. خودتم ول میکردی اون عروسی رو مگه دفعه اولت بوداینقدرتن به همه چی دادی آه چقدرتنبل وشلی
چه خبره عروووسیه یاجنگه کاش دامادفرارکنه فردا گردنشه این تیپ مجلسها
امیدوارم جعفر و حسن هرچه زودتر تقی خان رو بکشند
باسلام این زنده یاد آدم بی عرضه ای بود که یه کشیده ای به این مثلا تقی خان نزد .کاش بودم.کاش عباس آنجا بود
چقدر نگارنده بی عرضه و بی غیرت بوده چطوری میتونسته ساکت بمونه چطور میتونسته حضورتقی خان رو تحمل کنه .هرچند در زمان حیات مادرش هم هیچ وقت جلوی کتک خوردنای مادرش رو نگرفته بوده در حالی که با درامدی که داشته میتونسته زیرپروبال این مادر بیچاره رو بگیره
بیچاره کبری 😪
مرگ مادر مثل سونامی ویرانگر جبران ناپذیره
سلام وقت بخیر، ممنون آقای مهرآبادی از پادکست و روایت عالی و زیباتون،ولی بقول خودتون که از کلمه حقیقتا استفاده میکنیداین نویسنده حرف ها و روایت هاش متضاد و ناهماهنگ وانگار دلی داستان مینوشته ودر هر داستان یه مدل صحبت میکرده ،داخل یه قسمت از پادکست گزنه نویسنده از ماشین خریدن ومغازه داشتن وکسب وکار خوب ودیدن جواهر و بی محلی به اون وگفتن این موضوع به کبری مادرش که مهمون خونه اش بوده میگه که کبری هم به نویسنده میگه کار اشتباهی کرده و درحین اینکه در حال نماز خوندن بوده در سجده نماز برای جواهر طلب خیر میکنه ولی الان تو این قسمت اینجور که نویسنده میگه درامد زیادی نداره و غیر از دوچرخه سواری وتعمیر دوچرخه خبر از درامد عالی و ماشین خریدت نیس،مادرش هم که زود فوت میکنه خلاصه که حرفهاش اصلا بهم سنخیت نداشته
وای کبری 😞😞😞😞😞
خانی آباد همونه که تو این اپیزود تعریف کردید، منم سر این اپیزود بیست و پنج دقیقه خندیدم. منتهی از روایت شما. خوب بود