هجده: عکاسی که عکسهایش را نمیبیند
Description
وقتی میتوانید ببینید، عکس گرفتن کار سختی نیست. بهرحال همیشه جایی وجود دارد که میتونین از توی آن نگاه کنید. گاهی اوقات میتوانید از چشمی دوربین ببینید، گاهی از LCD موبایل نگاه میکنیم، اصلا اگر هیچ کجا نباشه، حداقل میتوانیم انگشتهای دست را به صورت یک کادر دوربین در بیاوریم و از توی آن به صحنه روبرو نگاه کنیم. با این کار حداقل میتوانیم ببینیم که کنارههای عکس تا کجا پیش میرود و چه چیزی ثبت میشود. حالا چشمهایتان را ببندیدو فکر کنید با چشمهای بسته چه میبینید؟ فکر کنید از چه چیزی قرار است عکس بگیرید؟ این همان شرایطی است که یک فرد نابینا دارد. حالا فرض کنید میخواهید با چشمانی که نمیبینند عکس بگیرید! و بدتر از آن اینکه وقتی عکس را گرفتید، حالا میخواهید آن را ببینید. این زندگی یک عکاس نابینا است. کسی که نه تنها قبل از گرفتن عکس، آن را نمیبیند، بلکه حتی بعد از گرفتن عکس هم آن را نخواهد دید. “سونیا سوبراتس” یکی از همین افراد است. کسی که هیچوقت عکسهایش را ندیده است.
فوریه امسال، خانم سونیا، برای نخستین نمایشگاه بینالمللی عکسهاش راهی کاراکاس، ونزوئلا شد. اسم نمایشگاه این عکاس نابینا Visión Intransferible است. معنی تقریبی آن میشود منظر نادیدنی یا منظر غیر قابل انتقال. کاری که خانم سونیا انجام میدهند، چندان هم غیر علمی یا تجربی نیست. او چند سالی است که در سرتاسر دنیا، کارگاههایی رو برگذار میکند که در اونها، نقاشی با نور یا Light Painting را درس میدهد. او در کارگاههاش، تدریساش را با این جملات آغاز میکند: “ذهن انسان به طرز عجیبی قابل گسترش هست. اون میتونه با تمرین و آموزش، کارهایی رو انجام بده که اصولا غیر قابل تصور هستند. مثلا میتونه به تنهایی ببینه. بدون چشم”
امیر یاری در این پادکست فارسی (پادکست عکاسی تصویر دیجیتال) درباره عکاس نابینا ، سونیا سوبراتس و تکنیک عکاسی نقاشی با نور میگوید. یک شاخه پیچیده از عکاسی که بیشتر از چشم، به ذهن انسان وابسته است.
The post هجده: عکاسی که عکسهایش را نمیبیند appeared first on دیج ایمیج.
امروز که از خواب بیدار شدم دلم نمیخواست از تختم بیام بیرون. هوا آفتابی نبود و نور خورشید از پنجره به درون اطاقم نتابیده. معمولا آدم شاد و مثبتی هستم و بندرت دلم میگیره وغمگین میشم. ولی چندین عوامل ناراحت کننده کوچک اخیر که براش کاری هم نمیتونم بکنم باعث دل گرفتگیم و غمی درونم امروز صبح موج میزد. برا اولین بار ناخداگاه رفتم سراغ این پادکست و رندوملی این اپیزود را انتخاب و گوش دادم. وای که چه به موقع بود. چند دقیقه اولش کافی بود که مرا متوجه کنه چقد مشکلاتم کوچیکه و شکرگزار باشم. ممنون وخسته نباشین امیر خان.❤️🌹