کتاب صوتی چنین گفت زرتشت (6)
Description
کتاب صوتی چنین گفت زرتشت
نویسنده: فردریک نیچه
مترجم: داریوش آشوری
گوینده: مرحوم افشین یداللهی
کتاب چنین گفت زرتشت، مهمترین و مشهورترین اثر فریدریش ویلهلم نیچه، فیلسوف برجسته آلمانی است و با صدای دلنشین مرحوم دکتر افشین یداللهی روایت شده است.
چنین گفت زرتشت (Also Speach Zarathustra) یکی از پر مناقشهترین آثار فلسفی در جهان شناخته شده، شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شده است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته است.
این کتاب مهمترین اثر نیچه و حاوی نظریاتی چون «ابرانسان»، «مرگ خدا» و «بازگشت جاودانه» به کاملترین صورت و مثبتترین معنی خود است. زرتشت پس از ده سال عزلت در کوههای آلپ احساس میکند که میخواهد شهد خرد خویش را به انسانها بچشاند، پس به شهر فرود میآید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمیدهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازیهای یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آنها را نمیفهمند میخندند. پس زرتشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که تحقیر آرمانهای کهن است و به سبک کتابهای مقدس کهن چون اوستا و انجیل میباشد، خطاب به آنها بیان کند. نخستین گفتار، تمثیلی است با عنوان «سه دگردیسی» که در آن میتوان چگونگی تحول روح انسانی را درک کرد، از اطاعت که با نماد شتر نشان داده میشود گرفته تا نفی شدید که با نماد شیر مجسم میشود، و تصدیق محض که کودک تجسم آن است.
لینک کانال تلگرام کتاب صوتی "برترین آثار"
https://t.me/BookLoversNeverGoToBedAlone
لینک تلگرام کتابهای حذف شده
https://t.me/HumanityIsTheBestReligion





انگاه ابر از پس ابر بر فراز روح غلتید. هان لوح نو اینجاست
در دین خود تعصب بسیار داشت به طرز هولناکی انتقام سخت گرفت انتقام میگیریم سخت پشیمان کننده متشکریم متشکریم
به ویژه امروز امروز
هان اینجاست لوح نو حتی در همسایه ات از خود گذر کن. کاش هیچ همسایه را تاب نمیاوردید * اواره من اواره ام کوه پیما دشت ها را خوش نمیدارم اما انکه با من سخن میگوید ساعتی است که میگوید ساعت من فرا رسیده است* ای اهریمن پیر ناله تو طنین فریب دارد آنان که در تقوا وخفا شهوت را فرا میخوانند * دولت نیز چون تو سگی ست ریاکار
زرتشت گفت مگر نه آنکه تمسخر آمیز ترین چیزها در میان خلوت نشینان وقدیسیان کهن روی میدهد؟ اکنون بخند بخند ای شرارت پیشه
خاموش ترین ساعت با من چنین گفت این است نام بانوی سهمیگنم هیچ آشنایی با وحشت کسی که در خواب فرو میرود؟ سراپا وحشت است چرا که زمین زیر پایش فرو میرود ورویا اغاز،میشود ومن چون کودکی گریستم ۱۳۹
ای جادوگر ابلهی چون تو غرورم را شکنجه میکند بازگرد بازگرد با تمام شکنجه هایت بازگرد به سوی آخرین همه تنهایان!
الواح نو وکهن من اینجا مینشینم وانتظار الواح کهن در پیرامونم ساعت من کی فرا خواهد رسید! آری همدردی با والاترین انسان ها ساعت من کی فرا خواهد رسید
ای جادوگر پیر خبیث تو خود به تنگ امدی ومیگویی من چندان بزرگ نیستم اما بگوی در میان جنگل ها وصخره ها ی،من در پی چیستی؟ واز کدام ناحیه مرا محک میزنی ؟ به دلخواه خود زندگی کردن یا دیگر نیستن کجاست خانه من ؟ سراغش را میگیرم وبه دنبالش بوده ام وهستم اما ان را نیافته ام ! ای جاودانه همه جا ای جاودانه هیچ کجا !
گدای خود خواسته چنین پاسخ داد اما من قلب خود را نثار آنها کردم وآنان مرا نداری تو این را میدانی زرتشت کلام گوینده را برید وگفت خوب بخشیدن بهترین هنر است وبهترین هنر مهربانی ! گدای خود خواسته پاسخ داد به ویژه امروز امروز یعنی روزگاری که دران همه به فرومایگان ودر راه ورسمشان طاغی شده اند ویک دنده وخودستا یعنی به راه ورسم جماعت !
ای زرتشت بروی زمین چیزی دلچسب تر از اراده سرافراز وقوی نمیروید این زیباترین رستنی است چنین درختی ! در درخت تو ای زرتشت افسرده دلان ودرماندگان نیز خود را تازه میکنند با دیدار تو نا امامان آرام میگیرند ودل هایشان شفا میابد به راستی امروز چه بسا چشم ها به سوس کوه ودرخت تو !
به فرزندانتان باید عشق بورزید بگذار این عشق نجابت درون شما باشد این لوح را بر فراز شما می اویزم!
بسیاری بسی دیر میمیرند وبرخی بسی زود اما به هنگام بمیر هنوز قاعده ای است با اهنگ غریب!
به راستی شما فرزانگان نامدار شما خدمتگزاران مردم شما به همراه روح رشد کرده اید ومردم نیز،بواسطه شما این را برای سرافرازی شما میگویم! نیکبختی جان دینست که همچون قربانی با قطرات اشک مسح ومقدس گشته اند آیا میدانستید که نخست زادگان همیشه قربانی اند!!!!!! این خدای مشرقی در جوانی سختگیر بود وانتقام جو وبرای خوشی دلش دوزخی بهر خویش بر پا کرد اما سرانجام صبور شد وپدربزرگ میمانست تا پدر وبیش از همه به مادربزرگی پیر ولرزان
فرشتگان از مهربانی بی اندازه خود غرق در اشک میشوند او با چاقوی الماسش چشم به راه چیست؟
پدرومادر خود را گرامی داشتن این لوح را بر فراز ملتی دیگر خواهیم نهاد. وانگه که لوح افرید
گریستم خدایا چه حقه زد شیطان
سخنم قربانی هاست که با اشک مسح ومقدس گشته اند آیا میدانستید که نخست زادگان همیشه قربانی اند * اری چنین کردند این جانوران
در تراژدی به صلیب کشیدن ها شادترین ها بوده اید. اری چنین کردند این جانوران
در زیر صلیب ها خوب میتوان بافت